سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شکوه بندگی

نظر

بهمن : در روز 22 بهمن 1357، تاریخ نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) به نقطه عطف خود رسید. در روز 22 بهمن سرانجام مبارزات مردم مسلمان به بار نشست و پادشاهی 2500 ساله و ظلم و استبداد بیش از 50 ساله رژیم پهلوی در ایران، ریشه کن شد و به خواست الهی حکومت جمهوری اسلامی تأسیس شد.

 

22 بهمن



وقایع 22 بهمن : در روز 22 بهمن به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمد.در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباس آباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.

 

حضور در راهپیمایی 22 بهمن دشمنان را نا امید می کند

بیجار - ایرنا - سرپرست فرمانداری بیجار گفت: همه باید تلاش کنند در راهپیمایی 22 بهمن حضوری حداکثری داشته باشند چون این حضور دشمن را نا امید می کند.

به گزارش ایرنا، باقر امین پور شامگاه پنجشنبه در نشست هماهنگی برگزاری راهپیمایی 22 بهمن در بیجار افزود: اهمیت حضور مردم در راهپیمایی بر هیچکس پوشیده نیست و لازم است زمینه های حضور حداکثری را فراهم کنیم.

وی به ضرورت توجه به نشاط و شادی در برنامه های دهه فجر اشاره و گفت: 1357 دانش آموز در راهپیمایی 22 بهمن؛ سرود همگانی انقلاب را سر خواهند داد و مدارس باید آمادگی این همخوانی را فراهم نمایند.

سرپرست فرمانداری بیجار با اشاره به فرمایش رهبر معظم انقلاب در خصوص حماسه سیاسی گفت: خلق این حماسه توسط مردم در روز 22 بهمن تجلی خواهد بافت.

وی به اجرای نمایش اسکی در شب 22 بهمن در پیست اسکی نساره بیجار اشاره کرد و گفت: برای اولین بار مراسم راهپیمایی 22 بهمن در دو شهر جدید و در مجموع در پنج شهر و پنج دهستان شهرستان بیجار برگزار خواهد شد.ک/2

 

شاکری در گفتگو با باشگاه خبرنگاران مطرح کرد
عضو جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی گفت: حضور پرشور مردم علی‌رغم شرایط سخت جوی بر همگان محرض است و اینکه مردم برای بار دیگر احساس تعهدی را در ادای دین خود نسبت به مقام ولایت، انقلاب، شهدا و امامشان دارند و برای بار دیگر این مسئله را به اثبات برسانند.
"صدیقه شاکری" در گفتگو با خبرنگار احزاب باشگاه خبرنگاران، با اشاره به دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران طی 35 سال اخیر اظهار داشت: موفقیت در زمینه‌های علمی، هسته‌ای، هوافضا، صنعتی، دفاعی و امنیتی و... از سوی نخبگان و دانشمندان جمهوری اسلامی ایران مسئله‌ای است که در تمام دنیا از آنها به عنوان شاخصه‌های پیشرفت کشور بعد از انقلاب یاد می‌کنند.

وی به عدم حضور جوانان ایرانی در جنگ تحمیلی و عرصه مبارزاتی به عنوان تجارب بزرگ انقلابی در طول 35 سال اشاره و تصریح کرد: استفاده و تبعیت جوانان از فرامین "مقام معظم رهبری" و پیگیری آرمان‌های امام راحل در تمامی این دوران، نشان از دستاوردهای بزرگ و مهم انقلاب اسلامی است.

عضو جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به پیام ملت ایران در سی‌و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن اشاره و خاطرنشان کرد: حضور پرشور مردم در روزهای حماسی کشور علی‌رغم تبلیغات منفی دشمنان بر همگان محرض است و قطعا مردم در سی و پنجمین سالروز انقلاب، برای بار دیگر احساس تعهد خود را در ادای دینی که  نسبت به مقام ولایت، انقلاب، شهدا و امامشان دارند،  نشان می‌دهند.

این فعال سیاسی  به حضور حتمی مردم در راهپیمایی 22 بهمن اشاره و خاطرنشان کرد: مردم برای بار دیگر با حضور خود در صحنه، مشتی دیگر به دهان دشمنان خواهند زد.
انتهای پیام/

 

انشاا... با حضور پر شور جواب دندان شکن به دشمن می دهیم. الله اکبر خامنه ای رهبر جانم فدای رهبر


نظر
اینکه حضرت هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می کردند کمتر معاشرت داشتند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (عج) نزدیک بود و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند تا سختی دوران غیبت کمتر بر آنها وارد شود.
به گزارش مشرق به نقل از مهر، امام حسن عسکری (ع) یازدهمین پیشوای شیعیان در 8 ربیع الثانی سال 232 ه.ق چشم به جهان گشودند. پدر ایشان امام هادی (ع) و مادرشان حدیثه است. اعطای لقب «عسکری» به ایشان به جهت سکونت اجباری حضرت درمحله عسکر سامرا به دستور خلیفه عباسی می باشد. از مشهورترین القاب حضرت می توان به زکی و ابومحمد اشاره کرد. خلفای هم عصر امام نیز المعتز بالله، المهتدی، المعتمد بوده اند. امام حسن عسکری (ع) با وجود تمام تدابیر امنیتی و کنترل هایی که به ایشان تحمیل می شد، یک سلسله فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و علمی در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضداسلام انجام دادند که دفاع از آیین اسلام و پاسخ به شبهات مخالفان، ایجاد شبکه ارتباطی وکالت با شیعیان مناطق مختلف، حمایت و پشتیبانی از شیعیان، تقویت وتوجیه سیاسی رجل وعناصر مهم شیعه و آماده سازی شیعه برای دوران غیبت امام دوازدهم از جمله آنها به شمار می رود.

امام حسن عسکری (ع) علاوه بر موارد فوق به تربیت شاگردانی هم چون ابوعلی احمد بن اسحاق، احمد بن مطهر، ابوهاشم داود الجعفری، ابوعمر، عثمان بن سعید و ... نیز پرداختند تا بتوانند بعد از ایشان به هدایت وتربیت شیعیان مبادرت ورزند. ایشان به عنوان پدر بزرگوار امام زمان(عج) در مدت زمان کوتاه امامت خود به گونه‌ای به هدایت عمومی و نشر و حفظ احکام اسلام مبادرت ورزید که مردم با غیبت حضرت مهدی آشنا شوند و با آن بیگانه نباشند. دوران عمر 29 ساله امام حسن عسکری (ع) به سه دوره تقسیم می شود . دوره‌ای 13 ساله در مدینه، زمانی 10 ساله در سامرا و امامت آن حضرت نیز دوره ای 6 ساله بود.عمر امام کوتاه، اما بسیار پربرکت بود بطوریکه تنها در مدت شش سال امامت، آثار مهمی در حوزه تفسیر قرآن، نشر احکام و مسائل فقهی از ایشان برجای ماند .

امام حسن عسکری (ع) از شش سال دوران امامت خود سه سال را در زندان بودند. اینکه حضرت هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می کردند کمتر معاشرت داشتند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (عج) نزدیک بود و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند تا پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نباشد .

 امام حسن عسکری (ع) و رسیدگی به محرومان/سیر? سیاسی امام حسن عسکری (ع)

امام عسکری (ع) در طول 28 سال عمر پربار خویش، علاوه بر اینکه در تداوم راه نبوت و امامت، نهایت تلاش خود را به کار گرفت و با تربیت شاگردان ممتاز و رهنمودهای خردمندانه خویش شایسته ترین خدمات را به امت اسلامی عرضه نمود، به عنوان امام امت و غم خوار ملت نیز از هیچ کوششی در راه رفع گرفتاری ها و مشکلات مسلمانان به ویژه شیعیان فرو گذاری نکرد. ابوهاشم جعفری، از شاگردان آن حضرت می گوید: روزی از فشار زندگی و فقر مادی به آن حضرت شکایت کردم. امام (ع) با تازیانه اش خطی بر روی زمین کشید و یک شمش طلا از آن بیرون آورد که در حدود 500 اشرفی بود. سپس آن را به من داد و فرمود: «ای ابوهاشم! بگیر و ما را معذور دار».

امام عسکرى (ع) علیرغم تمامى محدودیت ها و کنترل هایى که از طرف دستگاه خلافت به عمل می ‏آمد، یک سلسله فعالیت هاى سرّى سیاسى را رهبرى مى‏کرد که با گزینش شیوه‏ هاى بسیار ظریف پنهان کارى، از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار، بدور مى‏ ماند.

امام حسن عسکری (ع) و فرقه ها انحرافی

واقفیه فرقه ای بودند که به هفت امام اعتقاد داشتند و امامت امامان بعد از امام کاظم (ع) را قبول نداشتند. غلات گروه دیگری از کژاندیشان و تندروها بودند که امامان را بیش از حد خود بالا می بردند، و در فکر و روش بر خلاف امامان (ع) حرکت می کردند. امام حسن (ع) با آنان برخورد شدید نمود، آنها را از خود طرد کرد، و شیعیان را از هرگونه گرایش و تمایل به آنها برحذر داشت، و با کمال صراحت از آنها بیزاری جست، در این رهگذر به دو حدیث اشاره می کنیم.

یکی از شیعیان که در قسمت غرب ایران [کرمانشاه و اطراف آن] می زیست برای امام حسن (ع) در ضمن نامه ای چنین نوشت: «نظر شما درباره واقفیه چیست؟ آیا آنها را از خود می دانید، یا از آنها بیزاری می جویید»؟امام حسن (ع) در پاسخ او چنین نوشت: «آیا نسبت به عمویت (که از واقفیه است) ترحم می کنی؟ خدا او را رحمت نکند، از او بیزاری بجوی. من در پیشگاه خدا از گروه واقفیه بیزارم. آنها را به دوستی نگیر. از بیمارانشان عیادت نکن، و در تشییع جنازه آنها شرکت منمای، هرگز بر جنازه آنها نماز نخوان.

حضرت در سرزنش غلات و تندروها در ضمن نامه ای نوشت: «من شما را افرادی افراطی می دانم که در پیشگاه خدا، دسته جدا کرده اید و در نتیجه در خسران و هلاکت افتاده اید. هلاکت و عذاب از آن کسی است که از اطاعت خداوند سرپیچی کند و نصیحت اولیای خدا را نپذیرد، با این که خداوند به شما فرمان داده که از خدا و رسول و اولی الامر، اطاعت کنید.

امام حسن عسکری و تربیت شاگردان شایسته/ آثاری از امام یازدهم

امام حسن عسکری (ع) همانند سایر امامان معصوم شیعه (ع) در زمینه تربیت شاگرد اهتمام خاصی داشت. آن حضرت شیعیان مخلص و انسان های شایسته و با استعداد را برای تبلیغ معارف عالی اسلام و نشر و گسترش فرهنگ امامت که امتداد رسالت الهی است انتخاب کرده و تربیت می نمود و آنان را برای مقابله با هجمه های فرهنگی مخالفین و مناظرات علمی و گسترش احادیث اهل بیت (ع) آماده می کرد. شیخ طوسی (ره) نام 103 نفر از اصحاب و شاگردان آن حضرت را ثبت نموده است.

حضرت عسکری (ع) علاوه بر تربیت شاگردان و تشویق نویسندگان، خود نیز دست به قلم برده و کتب و نامه های فراوانی را برای توسعه علم و دانش و هدایت و راهنمایی جامعه از خود به یادگار گذاشته است. ایشان برای گسترش فرهنگ تشیع، توسعه علم و دانش، و هدایت و سازندگی، نامه های فراوانی به آن شهرها نوشته است، مانند: نامه آن حضرت به شیعیان قم و آوه که متن آن در کتاب ها مضبوط است، و نامه های فراوان حضرت به مردم مدینه، و نامه ای که امام به «ابن بابویه» نوشته، و نامه مفصلی که حضرت خطاب به «اسحاق بن اسماعیل» و شیعیان نیشابور نوشته است.همچنین از آن حضرت کتاب «المنقبة» که مشتمل بر بسیاری از احکام و مسائل حلال و حرام است، به یادگار مانده است.

شهادت امام حسن عسکری (ع)

در خصوص نحوه به شهادت رساندن امام حسن عسکری(ع) باید گفت که در طول دوران خلفای عباسی چون معتز ومهتدی آنان همواره تلاش‏هایی را در جهت از میان برداشتن امام انجام دادند که به خواست الهی این تلاش ها بی ثمر ماند اما در دوران معتمد عباسی به دلیل افزایش نفوذ و محبوبیت امام (ع) در جامعه و توجه روز افزون مردم به ایشان، معتمد به شدت نگران شده و هنگامی که مشاهده می‏ کند زندان و اختناق نه تنها از عظمت ایشان نمی‏ کاهد بلکه بالعکس به محبوبیت ایشان می‎ افزاید به شیوه دیرینه خود یعنی به شهادت رساندن امام در حالی که شش سال بیشتر از امامت ایشان سپری نشده بود مبادرت می‏ کند.

فرزند عبیدالله بن خاقان می گوید روزی برای پدرم ( که وزیر معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا – یعنی  حضرت امام حسن عسکری - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد . خلیفه پنج نفر از معتمدان و یاران مخصوص خود را با او همراه کرد. یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود ، خلیفه به آنها دستور داد که خانه حضرت را زیر نظر بگیرند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولی گردیده. پدرم سوار بر مرکب شد و نزد آن حضرت رفت و اطبا را – که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند – امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبید و گفت 10 نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند. و این کارها را برای  آن می کردند که آن زهری  که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته است. سرانجام امام حسن عسکری (ع) در روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260 در سن 28 سالگی به شهادت رسیدند.

وقتى که امام حسن عسکرى (ع) رحلت کرد، یارانش در خانه آن حضرت جمع شدند تا بر او نماز بخوانند، جعفر کذّاب هم آمد تا بر آن حضرت نماز بخواند و شیعیان حضور داشتند که ناگهان دیدند جوانى آمد و دامن جعفر را گرفت و او را از کنار پدرش دور کرد و بر پدرش نماز خواند و مردم نیز با او خواندند و جعفر مبهوت و حیران مانده بود و نمى‏توانست حرف بزند. وقتى که از نماز بر پدرش فارغ شد از میان مردم بیرون آمد و رفت و ناپدید شد و نفهمیدند که از کدام سو رفت. بعد از اقامه نماز بر پیکر حضرت، امام حسن عسکری (ع) را در همان خانه‏ اى که در سامرا پدرش در آن دفن شده بود دفن گردید.

امام حسن عسکری (ع) و امام بعد از او

ابو الادیان می گوید من در خدمت امام یازدهم (ع) کار می کردم و نوشته ‏هاى او را به شهرها می بردم هنگامی که آن حضرت در بستر بیماری بود به خدمت امام رسیدم، ایشان نامه ‏هائى نوشت و فرمود این ها را به مدائن برسان. 14 روز سفرت طول می کشد و روز 15 وارد سامرا می شوى در حالی که از منزل من صدای شیون می شنوى و مرا روى تخته‏ غسل می بینى ابو الادیان می گوید: عرض کردم اگر این اتفاق برای شما بیفتد امام بعد از شما چه کسی خواهد بود؟

فرمود: هر کس جواب نامه ‏هاى مرا از تو خواست او بعد از من امام است، عرض کردم نشانه ‏اى بیفزائید، فرمود هر کس بر من نماز خواند او قائم بعد از من است. عرض کردم نشانه ای دیگر بیفزائید فرمود هر کس به آنچه در کیسه وجود دارد خبر داد او است قائم بعد از من؛ هیبت حضرت مانع شد که من بپرسم در کیسه چیست؟

نحوه شهادت ایشان ادامه

 

دریا به دریا، موج غم از سینه خالی می کنم
صحرا به صحرا با غمت، آشفته حالی می کنم

با نغمه های نوحه گر، هم رنگ باران می شوم
یاد از نگاه عاشقت، یاد از زلالی می کنم!


تا بشنوم یک پاسخی، از داغ بی پایان تو
هر جمله از بغض گلویم را، سئوالی می کنم


آه، ای تمام تنهایی! ای تمام غربت!
آیا کسی از ژرفای غریبی ات آگاه شد؟
آیا کسی غریبانه های اندوهت را شناخت؟


آیا کسی پی به راز نگاهت برد؛
آن گاه که عطر حضورت را فوج فوج دشمن، در میان گرفته بود
و چون گل، در احاطه چشمانی خوارتر از خار،
درس مهر و عاطفه، به آسمان و زمین می آموختی؟

انگار، آستان کبریایی خانه ات، دانشگاه احساس فرشتگان بود؛
فرشتگانی که عاشق شدن را از تو آموختند و با تو،
عشق الهی را تجربه کردند؛ عشقی که تو را در حصار تنهایی ـ
دور از وطن و تحت نظر ـ قرار داده بود،


عشقی که تمام موجودات را وادار می کرد،
تا به ارتفاع نگاهت سجده، و ژرفای شکوهت را در عرش، جستجو کنند.


مولای من! اگر آفتاب می درخشد، به نام توست!
اگر ماه می دمد، به احترام توست!

 

اگر گل می خندد، اگر آبشار می رقصد و اگر
پرنده می خواند،به خاطر تو و عشق آسمانی توست
که جلوه جاودانی حیات را به تماشا گذاشته است!

... آن روز، تن رنجوری که داغ غربت بر دل،
خستگی هایش را پشت سر می گذاشت،
در بهار جوانی، به تجربه خزان نشست
و همسایگی عرش را برگزید؛


مردی که کوردلان «بنی عباس»، به آفتاب جمالش رشک می بردند؛
کوردلانی که با چهره های سیاه، اندیشه های سیاه،
دست های سیاه و جامه های سیاه، جهل مجسّم تاریخ بودند؛
جهلی که حتی «بوجهل و بولهب» را شگفت زده می کرد!


آن روز، نگاه تاریخ، شاهد غربت امامی بود، که هم چون جدش،
امام موسی کاظم علیه السلام ، تشییع می شد؛

 

 

 

1-آنکه از مردم پروا نکند از خدا نیز پروا نمی کند


2-آنکه برادرش را پنهانی نصیحت کند او را آراسته


3-دور اندیشی اندازه ای دارد زیاده روی در آن ترس است

 

شهادت امام حسن عسکری



نظر
به مناسبت فرا رسیدن "اربعین حسینی" برای شما کاربران دریچه تعدادی پیامک مرتبط با این روز را آماده کرده ایم.

بسوز ای دل که امروز اربعین است / عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت /سراسر درس، بهر مسلمین است
اربعین حسینی تسلیت باد


کاش بودیم آن زمان کاری کنیم / از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی می شدیم / در رکاب تو فدایی می شدیم




درسی که اربعین به مامی دهد، زنده نگهداشتن یاد حقیقت
وخاطره ی شهادت درمقابل طوفان تبلیغات دشمن است
«مقام معظم رهبری»

اربعین

آبروی حسین به کهکشان می ارزد / یک موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست / گفتا که حسین بیش از آن می ارزد

 

غرق تلاطم شده بحر محیط / یک سره درد است بساط بَسیط
شد چهلم روز عزای حسین / جان جهان باد فدای حسین

کربلایت بار دیگر منزل زینب شده
در عزای اربعینت جان او بر لب شده
او که شمع محفل شمس و قمر، و آن غنچه بود
بعد از این پروانه ی هجده گل و کوکب شده


من و داغ غمی سنگین چهل روز / چه ها بر من گذشته این چهل روز
چهل روز است هجران من و تو / که هر روزش مرا چندین چهل روز




دیده خونبار دارد آسمان کربلا
هست تا در انتظار کاروان کربلا
روز و شب در انتظار مقدم آل علی ست
تشنه کامی ها به دشت بیکران کربلا
اربعین حسینی تسلیت باد


اربعین آمد و اشگم ز بصر می آید
گوییا زینب محزون ز سفر می آید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کز اسیران ره شام خبر می آید
اربعین حسینی برشما تسلیت باد

 

امام صادق(ع): آسمان چهل روز در عزای حسین(ع) گریست
اربعین حسینی برشما و خانواده ی محترمتان تسلیت

امشب شب اربعین مصباح هداست/ دل یاد حسین بن علی شیر خداست
 

پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب یاد عشقیاء و شهداست

نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز
دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند

http://www.yjc.ir/fa/news/4674512/پ

 

 

میلیون شیعه در حال رسیدن به کربلا/ حرکات تروریستی زائران را متوقف نکرد

علیرغم برخی تحرکات تروریستی در روزهای منتهی به اربعین حسین، مسلمانان همچنان با عزم راسخ در حال وارد شدن به شهر کربلا هستند.

به گزارش خبرنگار اعزامی خبرگزاری فارس، علیرغم تحرکات تروریستی جریان های تحت الحمایه آمریکا در روزهای منتهی به اربعین حسینی ، هم اکنون (بر اساس آمار رسمی اعلام شده از سوی نهادهای عراقی) حدود 15 میلیون زائر در حال رسیدن به حرم امام حسین(ع) در کربلا  هستند.

زائران حسینی که  بزرگترین راهپیمایی جهان را تشکیل می دهند، بدون توجه به فعالیت های تروریستی جریان ضداسلامی و آمریکایی با شعار «یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا» وارد شهر کربلا می شوند.

علیرغم بی نظیر بودن این راهپیمایی به لحاظ کمی و کیفی، رسانه های آمریکایی و صهیونیستی و همچنین رسانه های دولتی وابسته به رژیم سعودی و بحرین این راهپیمایی را به طور کامل سانسور کرده و اشاره ای به آن نمی کنند.

تا لحظه انتشار خبر، حتی یک حرکت تروریستی نیز در مسیر نجف-کربلا که اصلی ترین مسیر این راهپیمایی است صورت نگرفته است و با تدابیر شدید امنیتی که دولت عراق صورت داده تروریست ها در این مسیر ناموفق بوده اند.

انتهای پیام/

چهل روز چله ‏نشین غربت آیینه‏

به گزارش وبلاگستان بولتن نیوز، شبکه وبلاگی استان کردستان نوشت: چهل پگاه است که چکاچک شمشیرها، خاموش شده و اندوه نیرنگ کوفیان، از حنجره خسته زینب علیهاالسلام فریاد می‏شود.فریاد غربت حسین را باید از گلوی خشکیده طفلی شنید که گل‏پوش تیر وحشیانه سیاه‏ دلان شد.ای نخل‏ های صبور، شاهدان بی‏زبان معرکه .. به گزارش وبلاگستان بولتن نیوز، شبکه وبلاگی استان کردستان نوشت:

چهل پگاه است که چکاچک شمشیرها، خاموش شده و اندوه نیرنگ کوفیان، از حنجره خسته زینب علیهاالسلام فریاد می‏شود.فریاد غربت حسین را باید از گلوی خشکیده طفلی شنید که گل‏پوش تیر وحشیانه سیاه‏ دلان شد.ای نخل‏ های صبور، شاهدان بی‏زبان معرکه آتش و خنجر! آنچه را دیدید، در یک هم‏سرایی شاعرانه بر جهانیان عرضه کنید.

آقا! عاشورایی ‏ام کن

سجاده ‏نشین لحظه‏ های سرخ عبادت! دستی برآور و سینه‏ ام را عاشورایی کن. می‏خواهم پس از چهل وادی رنج و گریه، نام تو، مستی‏ افزای دقایق عزایم باشد.

آقا! کسی که امروز به تغزیت خاندان تو برخاسته، می‏خواست دیروز باشد و هواخواهی‏اش را با نثار جان خویش به تماشا بگذارد.از چهلمین شب عروج آسمانی‏ات، چندین چله گذشته است که در شمار نیست؛ اما زخم‏ها همچنان تازه و مرثیه‏ ها خواندنی‏ست.

هرساله با فرارسیدن روز بیستم ماه صفر، موضوع «اربعین شهادت امام حسین علیه السلام»، «زیارت» و «نخستین زائران کربلا» مورد گفت و گوی محافل علمی و مذهبی قرار می گیرد؛ چرا که حادثه جانگداز عاشورا با « اربعین حسینی » پیوندی ناگسستنی دارد

پیوند با «ولایت»

گرچه نام کربلا و یاد عاشورای محرّم سال 61 هجری بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش، مرزهای جغرافیایی و تاریخی را درنوردید؛ اما پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم از همان هنگامه تولّد نواده معصومش حادثه عاشورا را برای امّت اسلامی بیان فرموده بود 1؛ لذا افرادی چون «جابر بن عبدالله انصاری» با آغاز سفر تاریخی امام حسین علیه السلام - از مدینه به مکّه و از آنجا به عراق - تحقّق این پیش گویی را مدّ نظر داشتند.

جابر و یارانش برای اعلام وفاداری به ساحت مقدّس نبوّت و امامت، انزجار از رژیم ستمگر اموی، اطلاع رسانی و تبلیغ آرمان های عاشورائیان و بیدار ساختن افکار عمومی، در فرصتی مناسب، اوّلین «کاروان زیارتی» را به حرکت درآوردند.

حال، اگر مبدأ این سفر و حرکت سرنوشت ساز را، شهر مقدّس «مدینه» بدانیم، چگونگی اطلاع جابر و همسفرانش (مردانی از بنی هاشم و اهل بیت) از ماجرای شهادت امام حسین علیه السلام، پرسشی است که باید به آن پرداخت:

الف) پیشتر گفتیم که مسأله شهادت امام و اصحابش از طریق «احادیث نبوی و علوی» به آگاهی عموم مسلمانان - به ویژه مردم مدینه - رسیده بود.

ب) امّ المؤمنین امّ سلمه، به عنوان تنها همسر و بازمانده خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، پناهگاه شیعیان بوده و لذا بعد از رؤیای صادقه و مشاهده تغییر رنگ «تربت مقدّس کربلا» در شب یازدهم محرّم، در میان بنی هاشم حاضر شد و در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، اعلام کرد: «حسین، به شهادت رسید...»2

ج) عبیدالله بن زیاد - حاکم کوفه - بعد از فرستادن اسرای کربلا به شام، نامه ای به والی مدینه «عمرو بن سعید» نوشت؛ پس از رسیدن نامه به دست والی و آگاهی اش از حوادث عاشورا و اسارت اهل بیت علیهم السلام، عمرو بن سعید دستور داد در کوچه ها و معابر جار بزنند که: «حسین، کشته شده است.» مردم با شنیدن این خبر، به عزاداری پرداختند و بر قاتلان امام، نفرین فرستادند...

3

د) منادی و هاتفی در روز عاشورا ، خبر وقوع مصیبتی بزرگ را به گوش اهل مدینه رساند...

فصل آشنایی

از آنجا که موضوع «زیارت اربعین» و «نخستین زائرانِ» آرامگاه شهدای کربلا، از طریق «عطیّة بن سعد عوفی کوفی» نقل شده، زیبنده است بعد از آشنایی مختصر با جابر بن عبدالله انصاری، به معرّفی وی نیز بپردازیم.

1. جابر

وی پانزده سال پیش از هجرت، در مدینه به دنیا آمد. او و پدرش «عبدالله» از پیشتازان اسلام بودند؛ پدرش در جنگ اُحُد به شهادت رسید. جابر از یاران با وفای پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بود که در 19 غزوه شرکت کرد و احادیث فراوانی از آن حضرت نقل نموده؛ لذا مورد احترام همه فرقه های اسلامی است. وی همواره از مدافعان اهل بیت علیهم السلام به شمار می آمد. جابر سرانجام در سال 78 (74 یا 79) هجری از دنیا می رود و پیکرش در « قبرستان بقیع » دفن می شود. 5

2. عطیّه

وی از رجال علم و حدیث شیعه است که در کتاب های رجالی اهل سنّت نیز توثیق شده است. عطیّه در زمان خلافت امام علی علیه السلام (36 - 40 هجری) در کوفه به دنیا آمد و نامش هم توسّط آن حضرت انتخاب شده است. وی از شیعیان راستین و علمای بزرگ بوده که هماره به نشر معارف قرآنی و اهل بیتی می پرداخت؛ به گونه ای که از سوی عوامل حکومتی بنی امیّه مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود. عطیّه علاوه بر نقل احادیث - به ویژه خطبه فدکیّه فاطمه زهراعلیها السلام - از بزرگ ترین مفسّران بوده و تفسیری در 5 جلد به نگارش درآورده است.

وی بعد از آشنایی با جابر بن عبدالله، به رتبه شاگردی اش مفتخر گردید؛ که متأسّفانه برخی در گفتار و نوشتار خود، عطیّه را غلام جابر معرّفی کرده اند!

عاقبت این مفسّر و محدّث والامقام در سال 111 هجری، در زادگاهش (کوفه) چشم از جهان فرو بست. 6

سفر زیارتی - سیاسی

 

اربعین حسینی


نظر
سالروز شهادت‎‎ آیت الله‎ سید حسن مدرس « روز مجلس »

فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیه الله سیدحسن مدرس یکى از چهره هاى درخشان تاریخ تشیع بشمار مى رود که زندگى و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیرى هاى سیاسى و اجتماعى وى  براى مشتاقان حق و حقیقت نمونه خوبى است . او موقعیت خود را سراسر در راه اعتلاى اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقایق اسلامى و دفاع از معارف تشیع مردانه استوار ماند. همان گونه بود که مى گفت و همانطور گفت که مى بود. سرانجام به موجب آنکه با عزمى راسخ چون کوهى استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه گرى استعمارگران را افشا نمود جنایتکاران وى را به ربذه خواف تبعید نمودند و در کنج عزلت و غریبى این عالم عامل و فقیه مجاهد را به شهادت رسانیدند.

این نوشتار اشاره اى کوتاه به زندگى ابرمردى است که بیرق مبارزه را تنها در تنگنا به دوش کشید و شجاعت تحسین برانگیزش چشم بداندیشان و زمامداران خودسر را خیره ساخت و بیگانگان را به تحیر واداشت . اگر ما به ذکر نامش مىردازیم و خاطره اش را ارج مى نهیم بدان علت است که وى پارسایى پایدار و بزرگوارى ثابت قدم بود که لحظه اى با استبداد و استعمار سازش نکرد و در تمامى مدت عمرش ساده زیستى ، تواضع ، قناعت و به دور بودن از هرگونه رفاه طلبى را شیوه زندگى خویش ساخت و از طریق عبادت و دعا و راز و نیاز با خدا، کمالات معنوى را کسب کرد.

ولادت و تحصیلات:

شهید سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخى و نسب نامه اى که حضرت آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تنظیم نموده از سادات طباطبایى زواره است که نسبش پس از سى و یک پشت به حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام مى رسد. یکى از طوایفى که مدرس گل سرسبد آن به شمار مى رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقى ((سرابه )) اقامت داشتند. سید اسماعیل طباطبائى (پدر شهید مدرس ) که از این طایفه محسوب مى گشت و در روستاى مزبور به تبلیغات دینى و انجام امور شرعى مردم مشغول بود، براى آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره اى قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندى را تجدید و تقویت کرده ، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند. بدین علت نامبرده دختر سیدکاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایى زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندى بود که به سال 1278 ق . چون چشمه اى پاک در کویر زواره جوشید. پدر وى را حسن نامید. همان کسى که مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه هایى نوشیدند. پدرش غالبا در ((سرابه )) به امور شرعى و فقهى مردم مشغول بود ولى مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر مى بردند تا آنکه حادثه اى (1) موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار را گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش میرعبدالباقى ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند. این در حالى بود که میرعبدالباقى قبلا از زواره به قمشه مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیتهاى علمى و تبلیغى مشغول بود.(2)

سیدعبدالباقى بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه اى سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینى تشویق و سفارش نمود زمانى که سیدعبدالباقى دارفانى را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.(3) وى در سال 1298ق . به منظور ادامه تحصیل علوم دینى رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سى استاد را درک کرد.(4) ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدى چون میرزا عبدالعلى هرندى آموخت . در محضر آخوند ملامحمد کاشى کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکى از اساتیدى که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حکیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایى است.(5)
مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمد باقر درچه اى و شیخ مرتضى ریزى و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آنچنان مهارتى یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزى را که حاوى ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چکیده زندگینامه تحصیلى خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل که به زبان عربى نگاشته ، آورده است . وى پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان 1311 ق . وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیه الله میرزاى شیرازى در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار نمود و باعارف نامدار حاج آقا شیخ حسینعلى اصفهانى هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشارکى و شریعت اصفهانى بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانى ، سیدمحمد صادق طباطبائى و شیخ عبدالکریم حائرى ، سید هبه الدین شهرستانى و سیدمصطفى کاشانى ارتباط داشت و مباحثه هاى دروس خارج را با آیه الله حاج سید ابوالحسن و آیه الله حاج سیدعلى کازرونى انجام مى داد.

مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهاى پنجشنبه و جمعه هر هفته به کار مى پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگى خود مى نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تاءیید مقام اجتهاد او از سوى علماى این شهر به سال 1318ق . (در چهل سالگى ) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیارى راهى اصفهان گردید.

دوران تدریس:

مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت کوتاه در قمشه خصوصا روستاى اسفه و دیدار با فامیل و بستگان ، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترک و در این شهر اقامت نمود. وى صبحها در مدرسه جده کوچک (مدرسه شهید مدرس ) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه مى گفت و در روزهاى پنجشنبه طلاب را با چشمه هاى زلال حکمت نهج البلاغه آشنا مى نمود. تسلط وى به هنگام تدریس در حدى بود که از این زمان به ((مدرس )) مشهور گشت . وى همراه با تدریس با حربه منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مردم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد.
زمانى پس از شکست کامل قواى دولت در درگیرى با نیروهاى مردمى ، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتى سپرده شد. صمصام السلطنه که به عنوان فرمانده نیروهاى مسلح عشایر بختیارى نقش مهمى در ماجراى مشروطیت داشت در راءس حکومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتى را که در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان آنهم با ضربات شلاق طلب نمود. مدرس که در جلسه انجمن ولایتى اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود با شنیدن این خبر بشدت ناراحت شد و گفت حاکم چنین حقى را ندارد و اگر شلاق زدن حد شرعى است پس در صلاحیت مجتهد مى باشد و آنها (حاکمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به نام مشروطه مردم را کتک مى زنند.(6)

صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارز را صادر کرد اما وقتى ماجراى تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید کسب و کار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حرکت کردند. این وضع کارگزاران صمصام را بشدت نگران کرد و خشم مردم ، حاکم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روى ناچارى در اخذ مالیات و دیگر رفتارهاى خود تجدید نظر کرد و مدرس هم در میان فریادهاى پرخروش مردم که مى گفتند ((زنده باد مدرس ))، به اصفهان بازگشت .

 

شهادت آیت‌الله مدرس و روز مجلس

 

شهید‌ آیت‌الله سیدحسن مدرس در سال 1287 قمری به دنیا آمد. او تحصیل خود را در علوم دینی در اصفهان، سامرا و نجف در محضر بزرگانی چون آیت‌الله میرازی شیرازی، صاحب فتوای تحریم تنباکو و ... تا درجه اجتهاد ادامه داد؛ آنگاه به اصفهان مراجعت کرده و مشغول تدریس فقه و اصول شد. ایشان در جریانات مربوط به نهضت مشروطه به سمت سیاست روی آورد. مرحوم مدرس در این باره گفته است: «بعد از مراجعت از عتبات، در اصفهان فقط از امورات اجتماعیه، مباحثه و تدریس اختیار کرده بودم، تا زمان انقلاب استبداد به مشروطه، مجبورا اوضاع دیگری پیش آمد». فعالیت سیاسی ایشان با عضویت در انجمن ایالتی اصفهان آغاز می‌شود و با انتخاب او به عنوان یکی از پنج تن علمای منتخب، برای دوره دوم قانون‌گذاری مجلس، در تاریخ 1289 شمسی، چهره‌ سیاسی او شناخته‌تر می‌شود. مدرس در این مجلس نقش خود را به خوبی ایفا کرد. وی در دوره سوم نیز از طرف مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد؛ ولی این مجلس به علت فشار خارجی و آغاز جنگ اول جهانی یکسال بیشتر دوم نیاورد. مدرس از چهره‌های سرشناس کمیته دفاع ملی بود که جهت جلوگیری از پیشرفت نیروهای روسیه تزاری به سمت پایتخت به قم مهاجرت کردند. او سپس عازم اصفهان، کرمانشاه، عراق، ترکیه و سوریه گردید و پس از دو سال به ایران بازگشت. با امضای قرارداد 1919 وثوق‌الدوله، مدرس به مخالفت برخاست و با این قرارداد ننگین به شدت مخالفت کرد و اجازه نداد ایران بین اجانب تقسیم شود. پس از کودتای رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی در سوم اسفند 1299، مدرس همراه بسیاری از ملیون و مبارزان دستگیر شد و تا پایان عمر کابینه سیاه سید ضیاءالدین طباطبایی در قزوین زندان بود. پس از آزادی به نمایندگی مردم تهران در مجلس چهارم انتخاب شد و به عنوان نایب رییس مجلس و رهبری اکثریت مجلس برگزیده شد. دوره پنجم مجلس در سال 1302 افتتاح شد و در این دوران پر اهمیت تاریخ مشروطه که با تغییر سلسله قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان همراه بود، مدرس رهبری اقلیت مجلس را بر عهده داشت. رضاخان که به دنبال حذف قاجار و حاکمیت خود بود، طرح جمهوری را مطرح کرد اما وجود مدرس و رفقای او در مجلس که فراکسیون اقلیت را تشکیل می‌دادند، مانع از به سرانجام رسیدن طرح جمهوری رضاخانی گردید. یکی از وقاع مهم مجلس پنجم استیضاح رضاخان، توسط مدرس بود؛ اما، رضاخان توانست با فریب و نیرنگ، مقدمات تصویب انقراض قاجاریه را فراهم کند و در تاریخ 9 آبان 1304 این کار را عملی کرد و خود به پادشاهی ایران رسید. رضاخان در طی برگزاری انتخابات مجلس هفتم، اجازه نداد مدرس به مجلس راه یابد و ابتدا مدتی او را خانه‌نشین کرد و سپس در 16 مهر 1307 دستگیر و به دامغان و مشهد و سپس به خواف تبعید کرد. شهید مدرس 7 سال در خواف توسط مأموران تحت نظر بود و در 22 مهر 1316 از خواف به کاشمر منتقل شد. در این زمان رضاخان دستور قتل مدرس را به رییس شهربانی کاشمر داد ولی او به این کار تن نداد و در نتیجه این مأموریت به جهانسوزی، متوفیان و خلج واگذار شد. آنها در شب دهم آذر 1316 برابر با 27 رمضان 1356 قمری به سراغ آن عالم ربانی رفتند و او را به شهادت رساندند و جنازه را مخفیانه به خاک سپردند. قبر شهید مدرس پس از شهریور 1320 و خروج رضاخان از ایران، توسط اهالی محل شناسایی و مشخص گردید. از نگاه تصویر: شهید آیت الله مدرس از نگاه تصویر (1) صدای آشنا: ناگفته‌هایی از شهید آیت الله مدرس از زبان سید عبدالباقی مدرس به روایت اسناد: اسنادی پیرامون شهید آیت الله مدرس مقالات: حیات‌ شهید آیت الله مدرس‌ مدرس از نگاه امام خمینی و علمای شیعه اندیشه‌‌ سیاسی‌ شهید آیت الله مدرس آشنایی حاج آقاروح الله با سیاست با مدرس شروع شد شرح زندگانی شهید آیت الله مدرس به قلم خودش خاطرات و حاضر جوابیهای شهید مدرس شهید مدرس و نخست وزیری رضاخان مدرس و روشنفکری آیت‌الله سیدحسن مدرس، زندگی و مبارزات هیچکدام از ما مدرس نبودیم گزارشی از گنجینه خواف یا خاطرات و نوشته های مدرس کتاب مرتبط: مدرس و سیاست‌گذاری عمومی برق غیرت

 

 

اشاره

شهید آیت الله سیدحسن مدرس، از بزرگ مردان تاریخ ایران زمین است. او که حدود هفده سال، از 1289 تا 1307 نماینده مجلس بود، هیچ گاه از راه انقلابى خویش پشیمان نشد و در طول این مدت، با جسارت و شجاعت شگفت انگیز به مبارزه با استبداد و استعمار پرداخت و سرانجام جان خود را نیز در این راه فدا کرد. انتخاب سال روز شهادت وى به عنوان روز مجلس از سوى مجلس شوراى اسلامى، به ماندگارى نام و یاد او در خاطرها و شناخت هر چه بیشتر این عالم انقلابى کمک خواهد کرد. در این مقاله، به زندگى آن بزرگ مرد و نیز روز مجلس مى پردازیم.

 

زندگى نامه شهید مدرس

سیدحسن قمشه اى اسفه اى، مشهور به مدرس، در سال 1287 هجرى قمرى برابر با 1249 خورشیدى، در خانواده اى از سادات طباطبایى ساکن سرابه، از توابع زواره اردستان به دنیا آمد. پدرش، سید اسماعیل، زندگى خود و خانواده اش را در کمال سادگى و قناعت اداره مى کرد. میرعبدالباقى، پدربزرگ مدرس، مرد زاهد و عابدى بود که از سال ها پیش در قُمشه (شهرضاى کنونى) سکونت داشت. مدرس به همراه پدر ره سپار قمشه شد و مدت ده سال در آن شهر، مقدمات ادبیات عرب و فارسى را فراگرفت. او شانزده سال بیشتر نداشت که براى ادامه تحصیل به اصفهان رفت و حدود سیزده سال در آن شهر اقامت گزید. پس از آن، راهى نجف اشرف شد و هفت سال در آن مکان مقدس به تحصیل علم پرداخت. وى در دوره دوم مجلس شوراى ملى از طرف علماى نجف، به عنوان یکى از پنج مجتهدى که قوانین مصوّب مجلس را براى مغایر نبودن با موازین شرع نظارت مى کردند، برگزیده شد. او سرانجام جان خویش را بر سر مخالفت با رضاخان پهلوى گذاشت و به درجه والاى شهادت رسید.

آیت ا... مدرس

 

نظر مدرس درباره مجلس

در دیدگاه مدرس، مجلس قانون گذارى به دلیل تشکیل شدن از نمایندگان مردم کشور، به منزله عصاره ملت و مرکز ثقل مملکت است. وى مجلس را رقم زننده امور ملت و تنها مرجع تصمیم گیرنده در مملکت مى دانست. مدرس معتقد بود هیچ قانون، مصوّبه و امتیاز بدون نظر و تصویب مجلس، قانونى نیست. وى در جلسه 25 اسفند 1302 در بیان مقام و منزلت مجلس مى گوید: «این مجلس را به منزله تمام ایران مى دانم. مثل این است که سى کُرور اهالى ایران در اینجا تشریف دارند».

دیدگاه امام خمینى رحمه الله درباره شهید مدرس

امام خمینى رحمه الله در مورد مدرس مى فرماید: «مرحوم مدرس که به امر رضاخان ترور شد، از بیمارستان پیام داد به رضاخان بگویید من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است. مردان تاریخ تا آخر زنده اند. ... یک شخص روحانى که لباسش از سایر اشخاص کمتر بود و کرباس به تن مى کرد. او در مقابل قدرت زیاد رضاخان ایستاد و آن طور هجوم کرد به مجلس که نگذاشت رضاخان کارى بکند و در حالى که عمال رضاخان با هم زنده باد زنده باد مى گفتند، ایستاد و گفت که مرده باد رضاخان و زنده باد من. یک همچون مرد قدرتمندى بود، براى اینکه الهى بود. مى خواست براى خدا کار بکند و از کسى نمى ترسید. ... مدرس یک ملاى دین دار بود چندین دوره زمام دارى مجلس را داشت و از هر کس براى او استفاده مهیاتر بود. بعد از مردن چه چیز به جاى خود گذاشت، جز شرافت و بزرگى. ما مى گوییم مثل مدرس ها باید بر رأس هیئت تقنینیه و قواى مجریه و قضایى واقع شود».


نظر
بازخوانی بیانات رهبر انقلاب درباره حجاب و عفاف زنان؛ چادر بهترین نوع حجاب و نشان ملی ماست

رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌فرمایند: چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانه‏ی ملی ماست؛ هیچ اشکالی هم ندارد؛ هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرکی هم در زن ندارد.

به گزارش فارس، رهبر معظم انقلاب اسلامی در تاریخ 4 دی 1370 بیانات مهمی را در دیدار با اعضای شورای فرهنگی، اجتماعی زنان،(1) جمعی از زنان پزشک متخصص، و مسؤولان اولین کنگره‏ی حجاب اسلامی، به مناسبت میلاد حضرت فاطمه‏ی زهرا(س) ایراد فرمودند که متن آن به شرح ذیل است:

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

کج‏بینی و کجروی و کوته‏نظری نسبت به مسائل زنان‏

خیلی خوش آمدید. از این‏که دیدم بحمداللَّه جهت فکری زنان زبده و برگزیده‏ی کشور ما در سَمتی است که آینده‏ی آن ان‏شاءاللَّه نویدبخش و خوشحال کننده است، خرسند شدم. من هم متقابلاً ولادت زهرای اطهر(سلام‏اللَّه‏علیها) را، که الگوی زنان در طول تاریخ و برای همه‏ی نسلهاست و نمونه‏ی انسان کامل و طرف ملکوتی وجود انسان در ایشان متجلی است، به شما خواهران عزیز و به همه‏ی زنان کشورمان و به همه‏ی زنان مسلمان و به همه‏ی مسلمین جهان تبریک عرض می‏کنم.

درباره‏ی مسأله‏ی زن - که امروز همچنان در دنیا یک مسأله است - حرفهای فراوانی گفته شده و گفته می‏شود. وقتی ما به نقشه‏ی انسانی عالم و جوامع بشری نگاه می‏کنیم - هم جوامع اسلامی مثل کشور خودمان و سایر کشورهای اسلامی، هم جوامع غیر اسلامی و از جمله جوامع به اصطلاح متمدن و پیشرفته - می‏بینیم که در همه‏ی این جوامع، متأسفانه مسأله‏یی به نام مسأله‏ی زن همچنان وجود دارد؛ این نشاندهنده‏ی نوعی کج‏بینی و کجروی و حاکی از نوعی کوته‏نظری نسبت به مسائل انسانی است. معلوم می‏شود که بشر با همه‏ی ادعاهایش، با همه‏ی تلاشهایی که مخلصان و دلسوزان کرده‏اند، با همه‏ی کارهای فرهنگی وسیعی که بخصوص در مورد مسأله‏ی زن انجام گرفته است، هنوز نتوانسته درباره‏ی مسأله‏ی دو جنس و مسأله‏ی زن - که به تبع او، مسأله‏ی مرد هم به شکل دیگری مطرح می‏شود - به یک صراط مستقیم و راه درستی دست پیدا کند.

شاید در بین شما خانمها کسانی باشند که آثار ادبی و هنری زنان هنرمند دنیا را - که بعضی هم به فارسی ترجمه شده، و بعضی هم با زبانهای اصلیش وجود دارد - دیده یا خوانده باشند. همه‏ی اینها حاکی از همین مسأله‏یی است که عرض شد؛ یعنی هنوز بشر نتوانسته مسأله‏ی زن را، و به تبع این مسأله، مسأله‏ی دو جنس - یعنی زن و مرد - را، و قهراً مسأله‏ی انسانیت را، حل کند. به عبارت دیگر، زیاده‏رویها و کجرویها و بدفهمیها، و به تبع اینها، تعدیها، ظلمها، نارساییهای روانی، مشکلات مربوط به خانواده و مشکلات مربوط به نحوه‏ی اختلاط و امتزاج و ارتباطات دو جنس، هنوز جزو مسائل حل نشده‏ی بشریت است. یعنی بشری که در زمینه‏های مادّی، در زمینه‏های اجرام آسمانی، در اعماق دریاها، این همه کشفیات انجام داده و این همه دم از ریزه‏کاریهای روان‏شناسی و روانکاوی و مسائل اجتماعی و مسائل اقتصادی و سایر چیزها می‏زند و واقعاً هم در خیلی از این رشته‏ها پیشرفت کرده، در این مسأله درمانده است! اگر من بخواهم این نارساییها را حتّی فهرست‏وار بیان کنم، زمان زیادی می‏طلبد و شما خودتان هم واقفید.

بحران "خانواده " در جهان‏

مسأله‏ی "خانواده " که امروز یک مشکل اساسی در دنیاست، از کجا ناشی می‏شود؟ از نحوه‏ی نگرش به مسأله‏ی زن، یا از نگرش به ارتباط زن و مرد ناشی می‏شود. چرا خانواده که یک نهاد طبیعی و اساسی وجود بشری است، الان در دنیا این قدر دچار بحران است؛ به طوری که اگر کسی در دنیای به اصطلاح متمدن غربی امروز، یک پیامِ ولو خیلی رقیقی درباره‏ی استحکام بنیان خانواده داشته باشد، از او استقبال می‏کنند؛ هم زنان استقبال می‏کنند، هم مردان استقبال می‏کنند، هم کودکان استقبال می‏کنند؟ اگر این یک قلم مسأله‏ی خانواده را شما در دنیا بررسی کنید و این بحرانی را که در مسأله‏ی "خانواده " وجود دارد، درست مورد توجه و کاوش قرار بدهید، می‏بینید که این ناشی از آن است که مسائل مربوط به ارتباطات دو جنس و همزیستی دو جنس و روابط دو جنس حل نشده، یا به تعبیر دیگری، نگرش، نگرش غلطی است. حالا ما که در مجموعه‏ی افکاری که مردان آنها را درست کرده‏اند، قرار می‏گیریم، می‏گوییم نگرش به مسأله‏ی زن درست نیست؛ می‏توان گفت نگرش به مسأله‏ی مرد درست نیست - تفاوتی نمی‏کند - یا نگرش به کیفیت دو جنس، یعنی هندسه‏ی قرار گرفتن دو جنس، نگرش غلطی است.

راه‏حل الهی، علاج مشکلات فراوان زن و مرد

نارساییها زیاد و مشکلات فراوان است؛ علاج چیست؟ علاج این است که ما سراغ راه‏حل الهی برویم و آن را پیدا کنیم؛ چون درباره‏ی مسأله‏ی زن و مرد، پیام وحی حاوی مسائل مهمی است؛ برویم ببینیم وحی دراین‏باره چه می‏گوید. وحی هم فقط به موعظه کردن بسنده نکرده، بلکه نمونه‏سازی کرده است. شما ببینید وقتی که خدای متعال می‏خواهد برای انسانهای مؤمن در طول تاریخ نبوتها در قرآن مثالی بزند، می‏فرماید: "و ضرب اللَّه مثلا للّذین امنوا امرأت فرعون ".(2) در زمان موسی‏، این همه مؤمن بودند، این همه کسانی در راه ایمان تلاش و فداکاری کردند؛ اما آن نمونه را اسم می‏آورد. این ناشی از چیست؟ آیا خدای متعال خواسته از زنان جانبداری کند؛ یا نه، مسأله چیز دیگری است؟ مسأله این است که این زن در اوج حرکت معنوی به جایی رسیده که فقط او را می‏شود مثال زد و لاغیر. حالا این قبل از فاطمه‏ی زهرا(سلام‏اللَّه‏علیها) است؛ این قبل از مریم کبری‏ (سلام‏اللَّه‏علیها) است؛ این متعلق به آن زمان است. زن فرعون، نه پیامبر است، نه پیامبرزاده است، نه همسر پیامبر است، نه در خانواده‏ی هیچ پیامبری بوده است. تربیت معنوی و رشد و بالندگی یک زن، او را به این‏جا می‏رساند.

البته نقطه‏ی مقابلش هم هست؛ یعنی در فساد هم اتفاقاً همین است. باز برای این‏که خدای متعال بدترین انسانها را مثال بزند، می‏فرماید: "ضرب اللَّه مثلا للّذین کفروا امرأت نوح و امرأت لوط ".(3) باز هم دو زن را مثال می‏زند که بدترین انسانها بودند. زمان نوح و زمان لوط، این همه کفار بودند، بدها بودند، اما قرآن آنها را مثال نمی‏زند؛ زن نوح و زن لوط را مثال می‏زند.

این عنایت به جنس زن و توجه به اوجهای گوناگون و حضیضهای گوناگون زن، ناشی از چیست؟ شاید از این جهت باشد که قرآن می‏خواهد به نگرش غلط مردمِ آن روز دنیا - که متأسفانه امروز هم همان نگرش غلط باقی است؛ چه مردم جزیرةالعرب که دخترانشان را زیر خاک می‏کردند، و چه مردم امپراتوریهای بزرگ دنیا، مثل روم و ایران - اشاره کند.

فرهنگ امپراتوری روم، پایه‏ی تمدن امروز اروپا

پایه‏ی تمدن امروز اروپایی، همان فرهنگ رومی است. یعنی امروز آنچه که بر سر تا پای فرهنگ اروپایی و غربی و به تبع آنها فرهنگ امریکایی و خرده‏ریزهای غرب حاکم است، همان اصول و خطوطی است که در امپراتوری روم وجود داشته؛ همانهاست که امروز ملاک و معیار است. آن زمان هم زنان را به بالاترین مقام می‏رساندند، احترامشان می‏کردند و به آرایشها و زیورها تزیینشان می‏کردند؛ اما برای چه؟ برای اشباع یکی از خاکی‏ترین و مادّی‏ترین خصلتهای بشری در مرد! این، چه‏قدر توهین و چه‏قدر تحقیر نسبت به انسان و نسبت به جنس زن است!

در ایران هم عیناً همین‏طور بود. از حرمسراهای پادشاهان ساسانی مطالبی شنیده‏اید. حرمسراداری یعنی چه؟ حرمسراداری یعنی همان اهانت به زن. یک مرد چون قدرت دارد، به خودش حق می‏دهد که هزار نفر زن در حرمسرای خودش نگهدارد! اگر همه‏ی ملتِ آن پادشاه هم همان‏طور قدرت داشتند، هر کدام به قدر خودشان هزار نفر، پانصد نفر، چهارصد نفر یا دویست نفر زن نگه می‏داشتند! این حاکی از چه نگرشی به زن است؟!

فاطمه‏ی زهرا، در اوج ملکوت انسانی‏

آن وقت در چنین دنیایی، پیامبر اکرم دختری تربیت می‏کند که این دختر، شایستگی آن را پیدا می‏کند که پیامبر خدا بیاید دست او را ببوسد! بوسه بر دست فاطمه‏ی زهرا از طرف پیامبر را، هرگز نباید حمل بر یک معنای عاطفی کرد. این خیلی غلط و خیلی حقیر است اگر ما خیال کنیم که چون دخترش بود و دوستش می‏داشت، دستش را می‏بوسید. مگر شخصیتی به آن ارجمندی، آن هم با آن عدل و حکمتی که در پیامبر هست و اتکایش به وحی و الهام الهی است، خم می‏شود و دست دخترش را می‏بوسد؟ نه، این یک چیز دیگر و یک معنای دیگری است؛ این حاکی است که این دختر جوان، این زنی که وقتی از دنیا رفته، بین هجده سال تا بیست‏وپنج سال سن داشته - هجده سال هم گفته‏اند، بیست‏وپنج سال هم گفته‏اند - اصلاً در اوج ملکوت انسانی قرار داشته و یک شخص فوق‏العاده بوده است. این، نگرش اسلام به زن است؛ سراغ این بروید؛ هم در بررسیهای مربوط به فرهنگ و مسائل اجتماعی و نگرشها - که این خانمهای عضو شورای فرهنگی، اجتماعی زنان مسؤولش هستند - و هم در پرورش علمی - که شما خانمهای دانشمند دنبالش هستید - سراغ این بروید.

باید گوهر انسانی در زن و مرد رشد پیدا کند

دانش، چیز بسیار عزیزی است و من طرفدار این هستم که زنان در جامعه‏ی ما در همه‏ی رشته‏ها دانشمند بشوند. البته در آن جلسه‏ی قبلی(4) - که پارسال یا پیرارسال بود - من رشته‏ی پزشکی را اولویت دادم؛ این به خاطر آن است که پزشکی، ضرورت نقد و فوری ماست؛ والّا در همه‏ی رشته‏ها، خانمها بایستی به آن استعدادهای عالی خودشان پاسخ بدهند. فرض بفرمایید در بین این پنجاه میلیون جمعیت کشور ما، اگر مثلاً سی میلیون یا سی‏وپنج میلیون انسانی هست که در سنین متناسب برای ثمر رساندن به این کشور است، طبیعتاً از این سی‏وپنج میلیون، نصفش زنان هستند. مگر می‏شود از کنار این همه استعدادی که در اینها نهفته، به آسانی گذشت؟ مگر می‏شود این خزانه‏های الهی را در وجود اینها نادیده بگیریم؟ در میان اینها باید دانشمند باشد؛ منتها دانش با همه‏ی عظمتش، در مقابل آن حیثیت معنوی‏یی که خدای متعال به زن داده، چیزی نیست.

شما خانمی را فرض کنید که در حد اعلای دانش باشد، اما در مسائل انسانی و در ارتباطات انسانیش به عنوان یک جنس از دو جنس، دچار ابتذال باشد؛ شما خیال می‏کنید این فرد ارزشی دارد؟ البته خانمی که دانشمند باشد، به یک شکل، کمتر دچار این ابتذالات می‏شود - یکی از آفات بی‏سوادی همین است که زنان را قدری بیشتر از اینها به ابتذال می‏کشاند - لیکن حد ابتذال، یک حد محدودی نیست.

خانمی باشد، ولو در حد بالای علمی، اما اگر قدر آن گوهر انسانی‏یی که در او عزیز است - کمااین‏که در مرد هم آن گوهر عزیز است و زن و مرد تلاش می‏کنند، علم و حکمت می‏آموزند، تا آن را در خودشان متجلی کنند - پوشیده و مغفولٌ‏عنه بماند و مورد بی‏توجهی و بی‏احترامی قرار بگیرد، چه ارزشی دارد؟ باید گوهر انسانی در زن و مرد رشد پیدا کند؛ این یک مسأله‏ی ارزشی است.

باید مسائل ارزشی اسلام در جامعه‏ی ما احیاء بشود. مثلاً مسأله‏ی حجاب، یک مسأله‏ی ارزشی است. مسأله‏ی حجاب، مسأله‏یی است که اگرچه مقدمه‏یی است برای چیزهای بالاتر، اما خود یک مسأله‏ی ارزشی است. ما که روی حجاب این‏قدر مقیدیم، به خاطر این است که حفظ حجاب به زن کمک می‏کند تا بتواند به آن رتبه‏ی معنوی عالی خود برسد و دچار آن لغزشگاههای بسیار لغزنده‏یی که سر راهش قرار داده‏اند، نشود.

 

 استفتائات و دیدگاه‎های مراجع تقلید درباره‎ی حجاب و لباس

امام خمینی (ره):
آنها که زن‌ها را می‌خواهند ملعبه‌ی مردان و ملعبه‌ی جوانان فاسد قرار بدهند، جنایتکارند. زنها نباید گول بخورند. زن گمان نکند این مقام زن است که بزک کرده بیرون برود، با سر باز و لخت؛ این مقام زن نیست، زن باید شجاع باشد، زن آدم‌ساز است، زن مربی انسان است.[2]
حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی:
«حجاب بانوان در اسلام یکی از اموری است که از وقتی استعمارگران، چشم طمع به کشورهای اسلامی و غصب معادن و منابع طبیعی آنها دوختند، مورد حمله‌ی آنها قرار گرفت؛ زیرا چادر و حجاب زنان مسلمان را یکی از عوامل بزرگ برای بقاء استقلال شخصیت اسلامی کل جامعه‌ی مسلمانان و حفظ هویت اسلامی آن دیدند و آن را مانع سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود شناختند.[3]
حضرت آیت الله خامنه‎ ای:
آیا جنایتی از این بزرگ‌تر نسبت به زن هست که زن را با آرایش، مد و جلوه‌گری زیورآلات سرگرم کنند و از او به عنوان یک ابزار و وسیله استفاده کنند؟ امروز سر و سینه را از زیورآلات پر کردن و آرایش و مد و لباس را بت قرار دادن، برای زن انقلابی مسلمان ننگ است، چادر بهترین نوع حجاب و نشانه‌ی ملی ماست.
آیا حجاب از ضروریات دین است؟ حکم کسانی که به آن بی‌اعتنایی می‌کنند چیست؟
حضرت آیت الله خامنه‌ای:
اصل حجاب ضروری دین محسوب است، ولی بعضی فروع آن ممکن است ضروری نباشد و بی‌اعتنایی به اصل حجاب و عدم رعایت آن معصیت و گناه است.
حضرت آیت الله تبریزی:
اصل حجاب برای زنان از ضروریات دین است و حکم کسانی که به آن بی‌اعتنایی نمایند، حکم بی‌اعتنایی به سایر تکالیف دینی است.
حضرت آیت الله صافی:
اصل وجوب حجاب فی الجمله از ضروریات اسلام است و منکر آن مرتد است، ولی بی‎اعتنایی به آن با عدم انکار وجوب آن باعث فسق است.
حضرت آیت‌الله سیستانی:
اصل حجاب از مسلمات شریعت است و در قرآن آمده است، ولی کسانی که توجّه به وضوح آن ندارند، انکار آنها مستلزم انکار نبوت نیست و بی‌اعتنایی عملی گناه است.
حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی:
آری حجاب از ضروریات دین است، ولی انکار آن برای کسانی که از ضروری بودن آن آگاهی ندارند، موجب ارتداد نمی‌شود.
حضرت آیت‌الله بهجت:
بی‌اعتنایی به حجاب گناه است و داشتن حجاب واجب است.
پوشیدن جوراب نازک و بدن‌نما برای خانم‌ها در بیرون از منزل و انظار نامحرمان چه صورت دارد؟ و بیرون گذاشتن موهای سر از چادر و مقنعه توسط خانم‌ها در دید نامحرمان چگونه است؟
حضرت آیت الله خامنه‌ای:
پوشانیدن بدن از نامحرمان بر زن واجب است و چنین جوراب‌هایی برای حجاب شرعی واجب کفایت نمی‌کند و پوشیدن تمام موی سر در برابر نامحرمان واجب است.
آرایش زنان در خیابان‌ها و بیرون گذاشتن مقداری از موها و پوشیدن جوراب بدن‌نما و لباس‌های محرک چه صورت دارد؟
حضرت آیت‌الله خامنه‎ ای:
بر زن واجب است تمام بدن و موی و زینت خود را از نامحرم بپوشاند.
حضرت آیت‌الله فاضل لنکرانی:
حرام است.
حضرت آیت‌الله بهجت:
حرام است.
حضرت آیت‌الله صافی گلپایگانی:
حرام است.

حجاب

 

 

سخن شهید درباره حجاب

سخن شهید رستمی درباره حجاب

 


نظر

تشییع و خاکسپاری پیکرهای مطهر 24 شهید دوران دفاع مقدس در 5 استان کشور


همزمان با ایام محرم پیکرهای نورانی 24 شهید مظلوم و گلگون کفن در 12 نقطه از استان های اصفهان، البرز، تهران، فارس و گلستان تشییع و خاکسپاری می شوند.
تشییع و خاکسپاری پیکرهای مطهر 24 شهید دوران دفاع مقدس در 5 استان کشور

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، پیکرهای مطهر 24 شهید دوران دفاع مقدس در 5 استان کشور در ایام محرم امسال تشییع می شوند. این شهدا در عملیات‌های والفجر8، قدس3 و تک دشمن در سال 67 به شهادت رسیده و در مناطق عملیاتی فاو، دهلران و فکه تفحص شده اند.

بنابر اعلام کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، از بین این تعداد شهید معظم، 19 شهید گمنام با درخواست عموم مردم و مسئولین در استان های البرز "کمالشهر"، اصفهان "شهر گوگد شهرستان گلپایگان"، "ایمانشهر شهرستان فلاورجان"، استان تهران "سازمان انرژی اتمی"، "شهر قدس" و" دانشکده فنی و حرفه ای خواهران حضرت ولیعصر (عج)، استان گلستان "شهرستان مینودشت"، "شهرستان گالیکش"، "دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی گرگان"، "مرکز نظامی گروه 45 جوادالائمه (ع) ونیز  5 شهید شناسایی شده در استان های تهران و فارس تشییع و به خاک سپرده خواهند شد.

شایان ذکر است؛ کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح با دعوت از عموم مردم شهیدپرور شهرهای یاد شده بویژه جوانان عزیز درخواست کرد تا با شرکت گسترده خود در مراسم تشییع شهدا، بار دیگر با آرمان‌های شهیـدان تجدید پیمان کنند.


دو شهید گمنام در آموزشکده فنی و حرفه ای دختران ولیعصر تهران تشییع می شوند


آموزشکده فنی و حرفه ای دختران تهران ولیعصر میزبان دو پرستوی عاشق خواهد بود تا در ایام محرم الحرام هم نوای شهیدان کربلا گردد.
دو شهید گمنام در آموزشکده فنی و حرفه ای دختران ولیعصر تهران تشییع می شوند

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، درآستانه آغاز سوگواری سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، آموزشکده فنی و حرفه ای دختران تهران ولیعصر، میزبان سبکبالان عاشقی خواهد بود که به نوای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گفتند و به عشق بانوی دو عالم گمنام پرکشیدند.

لازم به ذکر است این مراسم  ساعت 9 صبح روز چهارشنبه  15 آبان مصادف با دوم محرم الحرام واقع در بزرگراه بعثت، کیان شهر، میدان امام رضا، خیابان آل ابراهیم برگزار خواهد شد.

 

هدیه ویژه برنامه ثریا به مناسبت روز 13 آبان و سالروز شهادت پدر موشکی ایران
مستند «مردی با آرزوهای دور برد» روایتی جدید از توانمندی موشکی ایران مستندی استثنایی از توانمندهای موشکی ایران در سالروز استکبار ستیزی، نمایشی از اقتدار ایران در عرصه موشکی
به گزارش بولتن نیوز، روایتی متفاوت از زندگی شهید حاج حسن طهرانی مقدم؛ پدر موشکی ایران؛ یک شنبه 12 آبان ماه؛ ساعت 19:40؛ از شبکه یک سیما.
 
همزمان با ایام دومین سالگرد پدر موشکی ایران؛ شهید حاج حسن طهرانی مقدم، برنامه ثریا مستندی را درباره ی زندگی و فعالیت های این شهید بزرگوار تهیه کرده است.

در این مستند علاوه بر تاریخچه­ ی موشکی ایران و رونمایی از جدیدترین دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران در این زمینه، به بیان ناگفته هایی از فعالیت های ضد صهیونیستی این شهید بزرگوار و نیز عملکردشان در سال های پایانی زندگی پر ثمرشان پرداخته خواهد شد. همراه با معرفی کاملی از توانمندی ایران در حوزه موشک و مقایسه ای تلویحی را کشورهای منطقه لازم به ذکر است سال گذشته در سالروز شهادت دانشمند شهید حاج حسن طهرانی مقدم، مستند بلند «صعود» از این برنامه به نمایش گذاشته شد که مورد استقبال مردم قرار گرفت امسال نیز در ادامه آن، مستند جدیدی با روایتی متفاوت از زندگی مجاهدانه این شهید بزرگوار ساخته شده است که یکشنبه در شب سالروز 13 آبان روز استکبار ستیزی در ساعت 19:40 از شبکه یک سیما پخش خواهد شد.

نظر

باغ گلستان-ایران-تاریخ معاصر - سیزده آبان روز دانش آموز و سالروز تسخیر لانه جاسوسی

(گزری بر تاریخ معاصر ایران(رنج ها وپندها

نویسنده : علیرضا خداکرمی - ساعت 16:30 روز سه شنبه دوازدهم آبان 1388
 

   

روز اول: ساعت 10 صبح است. خیابان طالقانی وضع عادی خود را دارد. ماشین ها با سرعت و سروصدا عبور می کنند، فروشگاه ها بازند و کارکنان آنها سرگرم کارهای روزمره هستند. ناگهان گروهی نزدیک به چهارصد نفر در حالی که در طول خیابان طالقانی راهپیمایی می کنند، به سمت سفارت آمریکا می پیچند. جوانان با شور و حرارت از در و دیوار سفارت بالا می روند و به درون محوطه سفارت می پرند.
خیابان بند می آید و جوان ها تند و تیز یکی پس از دیگری از گوشه و کنار سفارت به داخل می روند، حالا هر کدامشان بازوبندی به دست و عکس امام به سینه دارند. در حالی که باران نیز شروع به باریدن کرده، خبری بر روی تلکس خبرگزاری ها می رود که تا سالها اثراتش باقی خواهد ماند: «سفارت آمریکا در تهران اشغال شد.»

 روز دانش آموز 

روز دوم: امام خمینی حرکت دانشجویان را مورد تأیید قرار می دهد و می گوید:«امروز در ایران باز انقلاب است. انقلابی بزرگتر از انقلاب اول. در این انقلاب شیطان بزرگ آمریکاست.»
آقای سید احمد خمینی به نمایندگی از رهبری انقلاب در جمع دانشجویان حضور می یابد و در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت می کند. خبرنگاری از او می پرسد علت حضور و مأموریتتان در رابطه با اشغال سفارت آمریکا چیست؟ او پاسخ می دهد: «من به دعوت برادران پیرو خط امام به اینجا آمدم.» سید احمد خمینی اضافه می کند: «تمام مردم ایران از عمل دانشجویان پشتیبانی می کنند.» او در جواب خبرنگاری که پرسیده بود: «آیا تضعیف دولت تا این حد صحیح است؟» می گوید: «این کار تضعیف دولت نیست زیرا تمام ملت یکپارچه این عمل را تأیید می کنند و لابد دولت هم از مردم است.»
اما چند ساعت پس از مصاحبه سید احمد خمینی، دولت موقت مهندس بازرگان استعفاء می دهد و از قضا این استعفاء پذیرفته می شود و از سوی رهبر انقلاب، شورای انقلاب مأمور اداره کشور می شود.
ابوالحسن بنی صدر نیز به سرپرستی وزارت امور خارجه برگزیده می شود.
روز 16: خیابان های اطراف سفارت لبریز از حضور مردم است. انبوه جمعیت با عصبانیت پرچم آمریکا را آتش می زنند و فریاد می کشند: «مرگ بر آمریکا، مرگ بر کارتر» .
بنی صدر، کفیل وزارت امور خارجه از سمتش کنار رفته و قطب زاده جای او را می گیرد. او می گوید: «نمی توان تا ابد گروگان ها را نگه داشت و آمریکا به عنوان سرزمین آزاد، نه می تواند تسلیم تحقیر واگذاری مردی بیمار به رژیم جمهوری اسلامی ایران بشود و نه از به خطر انداختن 50 یا 60 شهروندش برای نگه داشتن این مرد بیمار راضی است.»
در خارج از مرزهای ایران خبرهای داغی وجود دارد. در اجتماعی بی سابقه شورای امنیت سازمان ملل با پانزده رأی بر آزادی فوری گروگان ها تأکید می کند، در این میان حتی شوروی نیز رأی مثبت می دهد. ایران نشست نیویورک را تحریم کرد اما بنی صدر می گوید اگر همچنان وزیر خارجه بود، به نیویورک می رفت، هر چند که برخی منتقدان در شورای انقلاب او را از هواپیما برگرداندند.
19 نوامبر(28 آبان) دانشجویان سه گروگان را آزاد می کنند. دو تفنگدار سیاهپوست و یک منشی زن. روز بعد آنها ده نفر زن و سیاهپوست دیگر را نیز آزاد می کنند.

 

 

روز 58: شورای امنیت در آخرین روزهای سال 1979 میلادی با 11 رأی موافق و بی هیچ مخالفی و با امتناع روسیه و چک وسلواکی از رأی دادن تصویب می کند که ایران باید تا هفتم ژانویه(18 دی 58)، گروگان ها را آزاد کند و اگر در این مهلت گروگان ها آزاد نشوند، شورای امنیت قطعنامه شدیدتری صادر می کند. همزمان والدهایم دبیر کل سازمان ملل، تصمیم می گیرد شخصاً به ایران برود و دیپلماسی قدیمی را بیازماید. اما روزنامه های ایرانی در اول ژانویه (12 دی)، با عکسی قدیمی از او استقبال می کنند. در آن عکس والدهایم بر دست اشرف پهلوی، خواهر شاه، بوسه می زند. روزنامه جمهوری اسلامی در زیر این عکس این گونه به والدهایم طعنه می زند:«آقای والدهایم، این شما هستید که بر دست بدکاره ای بوسه می زنید.»
والدهایم به ایران می آید، اما هیچ یک از مقامات رسمی حاضر به دیدار او نمی شوند و او پس از سه روز بازمی گردد و هنگام بازگشت به شورای امنیت پیام می دهد که اعمال زور علیه ایران تنها به تشدید مقاومت آنها می انجامد. شورای امنیت دوبار تصویب قعطنامه را به تعویق می اندازد و در نهایت در 22 دی ماه 58 ( 13 ژانویه 1980 )شورای امنیت بنا به پافشاری ایالت متحده تشکیل جلسه می دهد.
مک هنری نماینده آمریکا دعاوی خود را علیه ایران اقامه می کند و از شورا تقاضا می کند که برای حفظ صلح بین المللی قطعنامه مورد درخواست ایالت متحده مبنی بر تحریم اقتصادی ایران را به تصویب برساند.
آن شب یکی از جلسات شورانگیز شورای امنیت در جریان بود. پس از چندین ساعت بحث و بررسی، انگلستان، نروژ، پرتغال و فرانسه از قطعنامه آمریکا حمایت می کنند، بنگلادش و مکزیک رأی ممتنع و چک واسلواکی رأی مخالف و در نهایت شوروی با استفاده از حق وتو، قطعنامه آمریکا را به بایگانی شورای امنیت می سپارد.

  

دیپلماسی دبیر کل شکست می خورد و ایالت متحده می گوید که یک طرفه به قطعنامه عمل خواهد کرد.
ماه سوم
ابوالحسن بنی صدر به ریاست جمهوری ایران برگزیده می شود. او در اولین مصاحبه اش خاطرنشان می کند:» «آماده نیست که با دانشجویان مسلمان حکومتی موازی را قبول کند.» او اضافه می کند:«ما در ایران دو حکومت داریم: یکی حکومت دانشجویان پیرو خط امام و دیگری شورای انقلاب و چنین وضعی قابل قبول نیست.»
بنی صدر راه حل مسئله گروگان ها را تشریح می کند. به عقیده او دولت آمریکا باید از ایران عذرخواهی کند و استقلال و حاکمیت جمهوری اسلامی را محترم بشمارد؛ در این صورت مشکل گروگانها ممکن است به زودی حل شود. سخنان بنی صدر، اهالی کاخ سفید را به جنب و جوش وامی دارد.
زمزمه هایی در رسانه های خارجی مبنی بر دیدار مقامات ایران و آمریکا و ارائه راه حل تازه منتشر می شود. اما صادق قطب زاده در مصاحبه با رویترز می گوید:«شخص اینجانب و وزارت خارجه هیچ گونه تماس مستقیم و یا غیرمستقیم با آمریکا نداشته ایم و راه حل تازه، همان مطالبی است که بارها گفته ایم. » اشاره قطب زاده به استرداد شاه و اموال او به ایران است.
چند سال بعد گری سیک در کتابش از دیدار قطب زاده (وزیر امور خارجه ایران) و همیلتون جردن(رئیس کارکنان کاخ سفید) در 28 بهمن (16 فوریه) در پاریس خبر می دهد. این دیدار سه ساعت به طول می انجامد. قطب زاده در پاسخ جردن که چگونه می توان بحران را با صلح و آرامش و حفظ حیثیت طرفین حل کرد، پاسخ می دهد:« راه حل ساده است، شاه را بکشید.»

تاریخ

13آبان روز تسخیر لانه جاسوسی
13 آبان در تاریخ انقلاب اسلامی ایران همواره روز تقابل حق و باطل بوده است. دقیقا به همین دلیل یکسال پس از شهادت دانش آموزان در دانشگاه و درست در سالروز 13 آبان 58 ایران اسلامی شاهد جلوه دیگری از این رویارویی میان جبهه حق علیه باطل بود. در این روز به یکباره به حیات سیاسی مملو از خباثت امریکا و عملکرد سازمان جهنمی سیا در ایران خاتمه داده شد و مزدورانی که پس از پیروزی انقلاب دائماً به فتنه انگیزی و ماجراجویی علیه نهضت اسلامی ایران مشغول بودند به گروگان گرفته شدند و لانه پر از فساد و جاسوسی آنان که به اشتباه (سفارت) لقب گرفته بود،‌ تعطیل گردید.
اشغال لانه جاسوسی امریکا در تهران و گروگانگیری جاسوسان دیپلمات نمای کاخ سفید، تنها یک حادثه سیاسی در حد تعطیل شدن سفارتخانه یک کشور در کشور دیگر نبوده و بلکه آغاز تحول عمیقی بود که در خاورمیانه و در سطح جهان در جهت عریان ساختن ماهیت پنهان شده زمامداران واشنگتن و گردانندگان سیاست خارجی امریکا به وقوع پیوسته بود.

آیینه انقلاب
سیزده آبان از خاطره انگیزترین روزهای انقلاب شکوهمند اسلامی است. شاید تاریخ معاصر ما روزی بدین اهمیت و بزرگی کمتر به یاد داشته باشید.
سیزدهم آبان زادروز انقلابی بزرگتر سالگشت تبعید بینانگذار جمهوری اسلامی و روز دانش آموز است. هر یک از این مناسبتها خودکافی است که نظرها را به خود برگرداند و دیده ها را خیره کند.

روز دانش آموز است زیرا بیست و یک سال پیش در چنین روزی دانش آموزان انقلابی توانستند گوهر دانش و آموزندگی را در آیینه حماسه و دلیری بتابانند و غبار خودباختگی را از سیمای مدرسه بروبند. راه از مدرسه تا خیابان را چنان پیمودند که رزمندگان بی باک جبهه ها را در می نوردند و در برابر آهنگهای آتشبار ستم چنان صف آرایی کردند که کوهها بر فراز دشتهای تفتیده کویری آشیانه فساد و لانه جاسوسان را سیزدهم آبان از هم گسیخت. بیست سال پیش دانشگاهیان دین باور به پیروی از امام نور دیواره های نفاق و خیانت را فرو ریختند و شمعی فروزانتر از شمع نخست در میانه جنگ و کاراز افروختند.
سیزدهم آبان شاهد وداع امت با امام خود برای سالیانی چند بود. آن روز را سیزدهم آبان بخوبی در یاد دارد. خادمان بیمزد و منت بیگانگان به گرد خانه ای جمع آمدند که آشناترین نام را برای دلسوختگان اسلامی داشت و شیداترین نغمه ها را در گوش انسانهای مومن زمزمه کرده بود. خمینی (ره) را در ازدحام آهن و پولاد تا بیرون از مرزهای جغرافیای ایران دور کردند اما مرام و نام خمینی را برای همیشه در دل مرد و زن و مسلمان ایرانی جاودانه کردند
.

 

تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام (1358 ه.ش)-روز دانش آموز- روز ملی مبارزه با استکبار جهانی  13 آبان
13 آبان به روایت تاریخ

سیزدهم آبان سالگرد سه رویداد مهم در تاریخ ایران است تبعید امام خمینی به ترکیه در 13 آبان 1343، کشتار دانش‌آموزان در 13 آبان 1357 در دانشگاه تهران و تسخیر سفارت امریکا در 13 آبان 1358، سه رویداد متفاوت بودند، ولی هر یک در شکل دادن به حرکت انقلاب اسلامی نقش خاصی ایفا کردند. هویت هر سه رخداد، مبارزه با استکبار و عوامل آن است و به همین دلیل این روز «روز ملی مبارزه با استکبار» نامیده می‌شود.

تبعید امام خمینی
در 13 آبان 1343 امام خمینی توسط مأموران حکومت شاه بازداشت و پس از انتقال از قم به تهران، به ترکیه تبعید شدند. این تبعید در پی اعتراض امام به سیاستهای حکومت پهلوی و از جمله تصویب لایحه کاپیتولاسیون به وقوع پیوست. امام 9 روز پیش از تبعید، در مراسمی که به مناسبت میلاد حضرت زهرا (س) در منزلشان برگزار شد، با ایراد نطقی جنایات و مفاسد کاپیتولاسیون را تشریح کردند. امام در سپیده دم 13 آبان توسط یک گروه از مأموران ساواک به سرپرستی سرهنگ مولوی ـ رئیس ساواک تهران ـ بازداشت شدند و هنوز آفتاب از افق سرنزده بوده که با یک فروند هواپیمای نظامی از فرودگاه مهرآباد به ترکیه تبعید شدند. اطلاعیه کوتاه ساواک که از رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها انتشار یافت، چنین بود:
«طبق اطلاع موثق و شواهد و دلائل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ 13 آبان 1343 از ایران تبعید گردید.»
در پی تبعید امام خمینی علیرغم فضای خفقان، موجی از اعتراض‌ها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی دروس حوزه‌‌ها و ارسال طومارها و نامه‌ها به سازمانهای بین‌المللی و مراجع تقلید جلوه‌گر شد. آیت‌الله حاج مصطفی خمینی نیز در روز تبعید امام بازداشت و زندانی شد و پس از چندی در 13 دی 1343 به ترکیه نزد پدر تبعید شد.
دوران تبعید امام به ترکیه بسیار سخت و شکننده بود. امام حتی از پوشیدن لباس روحانیت منع شده بودند. محل اقامت اولیه امام هتل بلوار پالاس آنکارا بود. امافردای آن روز برای مخفی‌ نگاهداشتن محل اقامت، امام را به محلی واقع در خیابان آتاترک منتقل کردند. چند روز بعد (21 آبان 1343) برای منزوی‌تر ساختن ایشان و قطع هرگونه ارتباط، محل تبعید را به شهر بورسا واقع در 46 کیلومتری غرب آنکارا انتقال دادند. در این مدت امکان هرگونه اقدام سیاسی از امام خمینی سلب شده و ایشان تحت مراقبت مستقیم مأمورین اعزامی ایران و نیروهای امنیتی ترکیه قرار داشتند.
امام خمینی جمعاً 11 ماه در ترکیه به سر بردند، سپس ساواک با هماهنگی دولت ترکیه ایشان را در 13 مهر 1344 به عراق تبعید کردند. ایشان به مدت 13 سال تحت نظارت توأم با فشار رژیم بعثی عراق بودند. در بحبوحه انقلاب اسلامی، و در نتیجه افزایش اختناق رژیم بغداد امام خمینی تصمیم به خروج از عراق و عزیمت به کویت گرفتند اما کویت تحت فشار شاه، از پذیرش امام و هیئت همراه امتناع ورزید در نتیجه امام خمینی در مهر 1357 راهی فرانسه شد ندو در «نوفل لوشاتو» در حومه پاریس اقامت گزیدند. امام طی 4 ماه اقامت خود در فرانسه انقلاب اسلامی را تا مراحل پیروزی هدایت کردند و سپس در 12 بهمن 1357 به کشور بازگشتند. امام در طول هجرت 14 ساله خود به روشنگری افکار عمومی ایران و جهان نسبت به ماهیت حکومت شاه پرداخته و زمینه انقلاب مردمی و سقوط رژیم پهلوی را فراهم ساختند. به همین دلیل نقطه شروع دوره هجرت یعنی 13 آبان 1343 و همچنین نقطه پایان آن یعنی 12 بهمن 1357 به عنوان «یوم‌الله» شناخته شده است.

کشتار دانش‌آموزان
سیزدهم آبان 1357 و در روزهای اوج‌گیری انقلاب اسلامی دهها نفر از دانش‌آموزان که برای انجام تظاهرات در محوطه دانشگاه تهران تجمع کرده بودند، هدف تیراندازی مأموران حکومت قرار گرفته و به شهادت رسیدند. به دلیل بسته بودن درهای دانشگاه هیچ یک از دانش‌آموزان نتوانستند از برابر آتش گلوله‌‌های مأموران بگریزند و این امر تلفات آنان را افزایش داده بود. این جنایت توسط دولت «آشتی ملی» شریف امامی صورت گرفت.
حادثه 13 آبان 1357 بعد از حادثه 17 شهریور آن سال، دومین خونریزی عمده دولت شریف امامی بود؛ در حالی که عمر سیاسی این دولت از 70 روز تجاوز نمی‌کرد. ابعاد حادثه دانشگاه به حدی بود که وقتی در برنامه اخبار شبانگاهی گزارش تیراندازی مستقیم سربازان به روی دانش‌آموزان در دانشگاه از شبکه سراسری تلویزیون پخش شد، وزیر علوم بلافاصله استعفا داد و فردای آن روز کابینه شریف امامی نیز سقوط کرد. از آن پس روز 13 آبان «روز دانش‌آموز» نامیده شد.

تسخیر «لانه جاسوسی»

سیزدهم آبان 1358 ساختمان سفارت امریکا در تهران توسط جمعی از دانشجویان معترض تصرف گردید از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا زمان تسخیر سفارت امریکا در تهران دیپلماتهای امریکایی مستقر در سفارتخانه‌ از هیچ تلاشی در جهت مقابله با نظام نوبنیاد جمهوری اسلامی ایران فروگذار نمی‌کردند. تماس با سرکردگان گروههای ضد انقلاب ، ارتباط حمایتی با شبکه‌های کودتا و براندازی در داخل کشور و تأمین مالی گروهکهای تروریستی که در غرب و جنوب ایران به انفجار در لوله‌های نفتی و یا ایجاد نا امنی و بی‌ثباتی در مناطق کردنشین مشغول بودند، از عملکردهای مأموران سیاسی فعال در ساختمان سفارت امریکا بود. این حقایق در اسناد لانه جاسوسی نیز آمده است. بعضی از مقامات بلند پایه دولت کارتر پس از شکست وی در انتخابات 1359 ش. در خاطرات خود، به نقش نامطلوب و مخرب دستگاه حکومتی امریکا علیه ایران که از طریق سفارتخانه آن کشور در تهران هدایت می‌شد اقرار کردند. سفارت امریکا در تهران طی زمستان 1357 تا پائیز 1358 به مرکز فرماندهی عملیات جاسوسی و خرابکاری علیه جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده بود؛ نظامی که عمر سیاسی آن به یک سال نمی‌رسید. با این حال سفارت امریکا زمانی توسط دانشجویان تسخیر شد که امریکا خواست مشروع ملت ایران در استرداد شاه و اموال و دارایی‌های بلوکه شده ایران را نادیده گرفت و حتی امکاناتی وسیع در اختیار فراریان حکومت شاه گذاشت تا تشکیلات خود را علیه انقلاب سازماندهی و فعال کنند.
تسخیر لانه جاسوسی امریکا در تهران از ابتدا با حمایت امام خمینی مواجه گردید. امام تصرف لانه جاسوسی توسط دانشجویان را «انقلاب دوم» لقب دادند و در سخنانی، از این اقدام حمایت کردند:
«شما می‌بینید که الان مرکز فساد ‌امریکا را جوانها رفته‌اند گرفته‌اند و امریکائیها را هم که در آنجا بودند، گرفتند و آن لانه فساد را بدست آوردند و امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند و جوانها مطمئن باشند که امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.»