سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شکوه بندگی

نظر

حجاب

 

حجاب و نماز

 

فلسفه رعایت حجاب در حال نماز ممکن است از چند جهت زیر باشد:
1 - حجاب براى زنان بهترین حالت است ، نماز نیز بهترین عمل عبادى است و چه بهتر که زن نماز خود را در بهترین حالت ، که حالت پوشش است انجام دهد.
2 - نماز در عین آنکه یک عبادت است ، یک فرهنگ است ، یک کلاس ‍ بزرگ و پر بار است که درسهاى مختلف مى آموزد، یکى از درسهاى آن این است که درس حجاب را به زنان مى آموزد، و آنها را عملا به حجاب دعوت مى کند.
3 - با توجه به پنج بار نماز واجب در شبانه روز، زنان مسلمان پنج بار با حجاب کامل اسلامى با خدا رابطه برقرار مى کنند، و همین تکرار عمل ، چگونگى حجاب را به آنها یاد مى دهد.
و این دستور مقدس را براى آنها به صورت یک عادت خوب ، درمى آورد، و پیوند آنها را با حجاب محکم مى سازد، قطعا چنین تکرارى آن هم در نماز، تمرین عمیق و خوبى براى رعایت حفظ پوشش خواهد بود.(1)

 

فلسفه حجاب در نماز

لزوم پوشش بانوان در نماز

نماز

فلسفه حجاب در نماز چیست؟ خدا که با همه محرم است!

با توجه به این که خداوند متعال علیم و حکیم است، پس یکایک احکام، حکمت خاصى دارند، ولکن پى بردن به آن اسرار، براى ما هم، میسر نیست و هم، چندان مفید نیست چه این که با علم محدود ما از نیازها، استعدادها و نیز راه رفع نیازهاى واقعى و شکوفا کردن استعدادها به نحو صحیح و بدون مخاطرات جسمى و روحى، مادى و معنوى، چگونه مى‏توان چنین ادعایى نمود.

علاوه بر این که اساس در این احکام، فراخوان بشر به تعبد و اظهار بندگى در مقابل حضرت پروردگار است. البته چه بسا ممکن است آگاهى به این اسرار و حکمت‏ها حداقل در بعضى افراد، موجب تقویت انگیزه آنها در پیروى از آن دستورات شود به همین جهت در صدد کنکاش از اسرار و حکمت‏هاى احکام مى‏کنند.

به هر صورت حجاب و پوشش بانوان در نماز، علل و فلسفه‏هاى متعددى دارد؛ از جمله:

الف. این خود نوعى تمرین مستمر و روزانه براى حفظ حجاب مى‏باشد و یکى از عواملى است که در پاس‏داشت دائمى پوشش اسلامى زن و جلوگیرى از آسیب‏پذیرى آن، نقش مهمى ایفا مى‏کند.

ب. وجود پوششى یک‏ پارچه براى تمام بدن و داشتن پوششى مخصوص براى نماز، توجه و حضور قلب انسان را بیشتر مى‏کند و از التفات ذهن به تجملات و چیزهاى رنگارنگ مى‏کاهد و ارزش نماز را صد چندان مى‏کند.

داشتن پوشش کامل در پیشگاه خداوند، نوعى ادب و احترام به ساحت قدس ربوبى است. از این ‏رو براى مرد نیز در بر داشتن عبا و پوشاندن سر در نماز، مستحب است و همین ادب حضور در پیشگاه الهى زمینه‎ساز حضور معنوى و بار یافتن به محضر حق مى‎شود.

ج. داشتن پوشش کامل در پیشگاه خداوند، نوعى ادب و احترام به ساحت قدس ربوبى است. از این ‏رو براى مرد نیز در بر داشتن عبا و پوشاندن سر در نماز، مستحب است و همین ادب حضور در پیشگاه الهى زمینه‎ساز حضور معنوى و بار یافتن به محضر حق مى‎شود.

افزون بر آن، حکم پوشش در نماز، با حفظ حجاب در برابر نامحرم تفاوت‏هایى دارد و با آن قابل مقایسه نیست؛ مثلاً پوشاندن روى پا در برابر نامحرم واجب است؛ ولى در نماز - بدون حضور نامحرم - واجب نیست.

سؤال: اگر خدا جنسیت ندارد، چرا باید در نماز پوشش داشته باشیم؟

جواب: پاسخ این سؤال طی مراحل زیر بیان می‏شود:

1. خداوند خالق جنس مذکر و مؤنث است(1) و نسبت به خداوند جنسیت معنی ندارد و از طرفی، عالم محضر خداست و به نهان و آشکار مخلوقات آگاه و بیناست.(2) پس لزوم رعایت حجاب در نماز به خاطر نامحرم و یا مذکر بودن خداوند نیست.

2. رعایت حجاب در نماز و غیر نماز، فقط بر زن‎ها واجب نیست، بلکه حفظ حجاب در محدوده معین بر مردان و زنان هر دو لازم است؛ مثلاً پوشانیدن عورت و بعضی قسمت‎های بدن از دید انسان‎های دیگر بر مردان و زنان واجب است. همچنین نماز خواندن با بدن برهنه در مردان و زنان هر دو موجب بطلان نماز است.

بنابراین، رعایت حجاب برای انسان‎ها گاهی به خاطر وجود انسان‎های نامحرم است و گاهی به خاطر صحت عبادت است که در بعضی موارد هر دو علّت با هم جمع می‏شوند، مثل نماز خواندن در حضور اشخاص نامحرم و گاهی فقط به خاطر صحت عبادت است، مثل نماز خواندن در اتاق در بسته و تنها . اختلاف بعضی شرائط این دو حالت، بهترین گواه بر مطلب است؛ مثلاً طهارت و مباح بودن لباس در نماز شرط است، اما در حفظ حجاب از نامحرم شرط نیست.

خداوند خالق جنس مذکر و مؤنث است و نسبت به خداوند جنسیت معنی ندارد و از طرفی، عالم محضر خداست و به نهان و آشکار مخلوقات آگاه و بیناست. پس لزوم رعایت حجاب در نماز به خاطر نامحرم و یا مذکر بودن خداوند نیست.

3. اهداف، حکمت‎ها و فوائدی که از رهگذر انجام دستورات الهی به انسان می‏رسد، متناسب با ساختار وجودی اوست که مرکب از بعد مادی و معنوی، یعنی جسم و روح است و دستورات الهی زمینه را برای سعادت دنیایی و اخروی آماده می‏کند.

پس اگر در موردی به منافع مادی یک عمل پی‏نبردیم، دلیل بر بی‏هدفی و ناقص بودن آن عمل نیست و از آنجا که عقل و فهم آدمی مانند اصل وجودش محدود است، پس به فوائد و حکمتهایی که خالق نامحدود وضع کرده، به طور کامل پی نخواهد برد، مگر اینکه معصومین علیهم‏السلام از زبان وحی خبر دهند.

نماز

بنابراین، آنچه را که ذیلاً به عنوان حکمت و فائده حجاب در حال نماز ذکر می‏کنیم، تنها گوشه‏ای از فوائد و حکمتهاست و اگر در موردی به حکمت و هدف دستوری پی نبردیم، بی‏نیاز از انجام آن نمی‏شویم، بلکه بعضی عبادات تعبدی محض‏اند؛ یعنی مأمور به انجام آن هستیم؛ چون خدای حکیم و علیم که خواهان سعادت و کمال انسانهاست، امر فرموده؛ چنان که اگر پزشک ماهر امر به خوردن دارویی کند، هر چند حکمت آن را ندانیم، انجام می‏دهیم.

با توجه به نکات فوق، به ذکر چند فائده و حکمت برای حجاب در نماز بسنده می‏کنیم:

اول: انسان در حال عبادت در حضور خاص خداوند و در حال راز و نیاز است. در چنین حالی مناسب است بهترین لباس را بپوشد که برای زن همان پوشش کامل است که نشانه عفت و پاکدامنی او می‏باشد و بهترین حالات او را منعکس می‏کند و برای مرد هم علاوه بر اینکه پوشش عورت لازم است، مناسب است لباسهای خود (رداء و عباء) و عمامه را بپوشد.(3) سر وقت نماز خواندن، رو به قبله بودن، پوشش کافی و ... هر چند نسبت به خداوند فرقی نمی‏کند، اما نسبت به انسان و سیر مراحل تکامل و تربیتش خیلی مهم است و هدف تکلیف نیز همین است.

دوم: نوع عبادات، در قالب و آداب ظاهری و شرائط خاصی عرضه شده که هر کدام علاوه بر اهمیت و سازندگی ظاهرشان در شخصیت انسانی، باطن و اسراری هم دارند که اهل دل به ویژه اولیاء الهی از این ظواهر عبور می‏کنند. امامان معصوم علیهم‏السلام در فرصتهای مناسب به اندازه استعداد و توان درک مخاطبین پرده از اسرار این شعائر و مناسک و عبادات برداشته‏اند.

امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «جامه برای مؤمنان نعمتی از جانب خداوند است که مواضع شرمگاه بدن با آن پوشیده می‏شود ... و چون آن را می‏پوشی، تو را به خودپسندی و ریا و خودآرایی و فخر فروشی و بزرگ‏منشی وادار نکند ... پس چون جامه‏ات را پوشیدی، به یاد آن باش که خدای تعالی گناهان تو را با رحمتش پوشانده، و لباس صدق و راستی را بر خود بپوش؛ همان‏گونه که پیکر ظاهر خود را با جامه‏ات پوشاندی و باید باطنت در پوشش ترس و ظاهرت در پوشش اطاعت باشد! این نعمت خداوند که لباس فرستاد تا عورت ظاهری‏ات پوشیده بماند، باید مایه عبرت تو شود تا با لباس توبه، عورتهای باطنی خود را بپوشانی و هیچ کس را به عیبش رسوا نکنی... .»(4)

  

پی نوشت ها:

1. یس / 36: «سُبْحانَ الَّذی خَلَقَ الْاَزْواجَ کُلَّها»؛ «منزه است کسی که تمام زوجها را آفرید.»

2. انعام / 103: «لَا تُدْرِکُهُ الْاَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْاَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ»؛ «چشمها او را نمی‏بینند، ولی او همه چشمها را می‏بیند و او بخشنده و آگاه است.»

3. پاسخ به پرسشهای مذهبی، آیة اللّه‏ سبحانی و آیة اللّه‏ مکارم شیرازی؛ مدرسه امام علی علیه‏السلام ، چاپ اول، ص 309.

4. سر الصلوة، امام خمینی رحمه‏الله ، تصحیح احمد فهری، پیام آزادی، مرداد 1360، تهران، ص 83. جهت مطالعه بیشتر، ر. ک: زن در آینه جلال و جمال، جوادی آملی، ص 437؛ رسایل حجابیّه، رسول جعفریان، بخش حکمت و فوائد حجاب؛ حجاب، شهید مطهری، تمام کتاب؛ سر الصلوة، امام خمینی رحمه‏الله ، ص 80 به بعد.

مجله حوزه مبلغان؛ پدیدآورنده: رحیم لطیفی،

تنظیم تبیان، گروه دین و اندیشه، هدهدی .

 

پس در نماز همه چیز از سوی خداوند مشخص شده؛ چه ذکر، چه مکان، چه سمت ایستادن و چه پوشش.
اما در مورد مقدار پوشش بدن که شرط صحت نماز است، مقدارش برای زن و مرد کاملاً متفاوت است.
چه زن و چه مرد در نماز باید آن گونه باشد که خدا دوست دارد. خداوند دوست دارد زن در نماز با پوشش باشد و این امر خداوند ربطی به نگاه نامحرم ندارد.

زن به خوبی می داند برای جلوه گری معنوی، باید زیبایی های جسمی خود را بپوشاند تا زیبایی جسمیش مانع حالت معنوی او نشود. اگر زن با کمترین لباس در مکانی که هیچ بیننده ای نباشد، به نماز بایستد، آن نماز برای خودش نیز دل چسب نخواهد بود.

البته این مسأله اختصاص به پوشش زن ندارد؛ بلکه از هر چیزی که نمازگزار را از یاد خدا باز دارد، باید اجتناب کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دستور دادند پرده ای که دارای گل بود از محراب نماز برداشته شود تا باعث مشغولیت ذهن در نماز نشود.

این امر الهی می فهماند راه رسیدن به خدا برای زن، رعایت پوشش است.

این نکته را نیز شبهه کننده بداند که مقایسه صد در صدی حجاب در نماز و حجاب در برابر نامحرم صحیح نیست. چون خداوند برای زن در نماز پوشش کمتری نسبت به پوشش در برابر نامحرم خواسته، که به سه مورد اساسی اشاره می شود:

1-پوشیدن لباس تنگ که برجستگی های بدن را مشخص کند، در برابر نامحرم جایز نیست؛ اما در نماز اشکال ندارد.
2-پوشیدن پا در برابر نامحرم واجب است؛ اما پوشیدن روی پا در نماز لازم نیست.
3-آرایش و زینت در نماز اشکالی ندارد؛ اما در برابر نامحرم حرام است.

اما اگر زن در محلی نماز بخواند که نامحرم او را می بیند، رعایت هر سه مورد فوق واجب می گردد.

http://yaransaleh.blogfa.com/post/420

 

:منبع

 



دعا من و همه

نظر
نماز
حدیث  امام على علیه السلام :

لَو یَعلَمُ المُصَلّى ما یَغشاهُ مِنَ الرَّحمَةِ لَما رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ السُّجودِ؛

اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهى است هرگز سر خود را از سجده بر نخواهد داشت.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 175 ، ح 3347

  امام على علیه السلام :

اُنظُر فیما تُصَلّى و َعَلى ما تُصَلّى اِن لَم یَکُن مِن وَجهِهِ و َحِلِّهِ فَلا قَبولَ؛

بنگر در چه (لباسى) و بر چه (چیزى) نماز مى گزارى، اگر از راه صحیح و حلالش نباشد، قبول نخواهد بود.

 

اَلنَّظیفُ مِنَ الثِّیابِ یُذهِبُ الهَمَّ و َالحُزنَ وَ هُوَ طَهورٌ لِلصَّلاةِ؛
 

لباس پاکیزه غم و اندوه را برطرف مى کند و باعث پاکیزگى نماز است.

کافى، ج 6، ص 444، ح 14

 

 

هر چیز دارای سیماست، سیمای دین شما نماز است

 

نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.

 

«اى کمیل! مهمّ این نیست که نماز بخوانى و روزه بگیرى و در راه خدا انفاق کنى، مهمّ این است که در نماز (و سایر اعمال) با قلبى پاک و به طور شایسته در پیشگاه خدا قرارگیرى، و عملت آمیخته با خشوع بوده باشد».

 

مردی نزد امیرالمؤمنین (ع ) آمد وگفت : ای امیر مؤمنان ! من از نماز شب محروم شدم . علی (ع ) فرمود: تو مردی هستی که گناهانت تو را زندانی  (اسیر) کرده است . 
( میزان الحکمه ، ج 5، ص 422 ) 

 

 

حضرت علی به مالک اشتر می فرماید: بهترین وقت خود را برای نماز قرار بده و بدان ارزش تمام کارهایت تابع نمازت است.


نظر

72- وصیت در مورد قرآن  
فاطمه زهرا وصیت مى کند در شب اول قبر، على علیه السلام بر سر مزارش ‍ زیاد قرآن بخواند.
73 - انس با قرآن  
همان طور که فاطمه علیهاالسلام با قرآن بود، فضه خادمه او تا بیست سال به غیر از قرآن لب نگشود و جز با قرآن پاسخ نداد.
باز از همین انس او با قرآن بود که در صحراى محشر هم قرآن را زمزمه مى کند. تا آن جا که حتى در هنگام داخل شدن به بهشت هم آیات قرآن را مى خواند.
74 - چهار عمل قبل از خواب
از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام روایت شده که در حالى که بستر را گسترانیده و مى خواستم بخوابم ، پدرم رسول خدا صلى الله علیه و آله بر من وارد شد و فرمود: اى فاطمه ! مخواب مگر این که چهار عمل را انجام داده باشى : قرآن را ختم نمایى و انبیا را شفیع خود گردانى و مومنین را از خود راضى کنى و حج و عمره بجاى آورى ، این را فرمودند و به نماز مشغول شدند.
من هم کنار بستر ایستادم تا نمازشان تمام شد پس گفتم اى رسول خدا مرا به چهار چیز امر نمودى که در این حال نمى توانم انجام دهم ، حضرت تبسمى نمود و فرمود: اگر سه مرتبه سوره قل هو الله را بخوانى ، مثل این است که ختم قرآن کرده اى و اگر بر من و انبیا گذشته درود فرستى ، شفیعانت در روز قیامت شده ایم و اگر براى مومنین استغفار نمایى همه از تو راضى خواهند بود و اگر بگویى سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر ثواب حج و عمره را به دست آورده اى . (54)
فصل ششم : نمازهاى فاطمه زهرا علیهاالسلام 
75 - نماز استغاثه به حضرت فاطمه (س ) 
روایت شده که : هرگاه حاجتى دارى ، دو رکعت نماز به جاى آور و پس از سلام نماز سه بار تکبیر بگو و پس از تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام به سجده برو، یکصد مرتبه بگو: یا مولاتى یا فاطمة اغیثینى . سپس ، جانب راست صورت را بر زمین بگذار و همان ذکر را صد مرتبه بگو سپس جانب چپ صورت را بر زمین بگذار و صد مرتبه بگو، باز هم به سجده رفته و صد مرتبه بگو و حاجت خود را یاد کن ، به خواست خداوند حاجتت برآورده مى شود.
76 - متمسک به نماز 
شیخ الطائفة طوسى گوید: نماز حضرت زهرا علیهاالسلام دو رکعت است . در رکعت اول حمد و صد مرتبه انا انزلناه فى لیلة القدر و در رکعت دوم حمد و صد مرتبه قل هو الله احد ؛ و پس از سلام ، تسبیح حضرت زهرا گفته بخوانید:
سبحان ذى العز الشامخ المنیف ، سبحان ذى الجلال الباذخ العظیم ، سبحان ذى الملک الفاخر القدیم ، سبحان من لبس البهجة و الجمال ، سبحان من تردى بالنور و الوقار، سبحان من یرى اثر النمل فى الصفا، سبحان من یرى وقع الطیر فى الهواء، سبحان من هو هکذا و لا هکذا غیره .
پاک و منزه است دارنده عزت والاى پیروز، پاک و منزه است دارنده برترین شکوه و جلال بزرگ ، پاک و منزه است دارنده حکومت ارزنده جاوید، پاک و منزه است آن کس که لباس و جامه زیبایى و طراوت پوشیده ، پاک و منزه است کسى که جامه نور و وقار بر تن کرده ، پاک و منزه است کسى که رد پاى مورچه را بر سنگ صاف مى بیند، پاک و منزه است کسى که جایگاه پرنده را در فضا مى بیند، پاک و منزه است کسى که این چنین است و غیر از او کسى چنین نیست .
هرگاه کسى این نماز را بخواند و از تسبیح فارغ شود، مى باید دو زانو نشسته دو دستش را بگشاید و تمام مواضع سجده اش را بدون این که مانعى بین او و زمین باشد، روى زمین بگذارد و دعا کند و حاجتش را بخواهد و هر اندازه که خواست ، دعا کند و در حال سجده بگوید:
یا من لیس غیره رب یدعى ، یا من لیس فوقه اله یخشى ، یا من لیس ‍ دونه ملک یتقى ، یا من لیس له وزیر یوتى ، یا من لیس له حاجب یرشى ، یا من لیس له بواب یغشى ، یا من لا یزداد على کثرة السوال الا کرما وجودا و على کثرة الذنوب الا عفوا و صفحا، صل على محمد و آل محمد و افعل بى کذا و کذا.
اى کسى که غیر از او پروردگارى نیست که خوانده شود! اى کسى که برتر از او خدایى نیست که از او ترسیده شود! اى کسى که غیر او حکمرانى نیست که از او پرهیز شود! اى کسى که وزیرى ندارد که از رهگذرش نزد او روند! اى کسى که حاجب و دربانى ندارد که رشوه به او بدهند! اى کسى او خدایى نیست که از او ترسیده شود! اى کسى که غیر او حکمرانى نیست که از او پرهیز شود! اى کسى که وزیر ندارد که از رهگذرش نزد او روند! اى کسى که حاجب و دربانى ندارد که رشوه به او بدهند! اى کسى که نگهبانى ندارد که در پس پرده نگه دارى شود! اى کسى که زیاده خواهى و بسیار سوال و گدائى از درگاهش جز بر جود و کرم او و بر کثرت گناهان جز عفو و بخشش نیفزاید! بر محمد و آل محمد درود بفرست و (حاجتت را مى خواهى و مى گویى (این کارها را برایم انجام ده ! (55

یا فاطمه)
77 - نماز براى امور بسیار خطرناک  
نماز دیگرى منسوب به آن حضرت است که براى کارهاى خطرناک و امور مهم و خوف انگیز خوانده مى شود.
ابراهیم بن عمر صنعانى از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: براى امور مهم و بسیار خطرناک دو رکعت نماز مى خوانى ، و این همان نمازى است که حضرت زهرا علیهاالسلام آن را مى خواند. در رکعت اول پس از حمد قل هو الله را پنجاه مرتبه و در رکعت دوم نیز پس از حمد پنجاه مرتبه مى خوانى . پس از سلام نماز، بر پیامبر صلى الله علیه و آله صلوات بفرست و سپس دستت را بلند کن و بگو:
اللهم اتوجه الیک بهم ، و اتوسل الیک بحقهم (بحقک ) العظیم الذى لا یعلم کنهه سواک ، و بحق من حقه عندک عظیم ، و باسمائک الحسنى و کلماتک التامات التى امرتنى ان ادعوک بها، و اسالک باسمک العظیم الذى امرت ابراهیم علیه السلام ان یدعو به الطیر فاجابته ، و باسمک العظیم الذى قلت للنار: کونى بردا و سلاما على ابراهیم فکانت ، و باحب اسمائک الیک و اشرفها عندک ، و اعظمها لدیک ، و اسرعها اجابة ، و انجحها طلبة ، و بما انت اهله و مستحقه و مستوجبه ؛ و اتوسل الیک ، و ارغب الیک ، و اتصدق منک ، و استغفرک ، و استمنحک ، و اتضرع الیک ، و اخضع بین یدیک ، و اخشع لک ، و اقر لک بسوء صنیعتى ، و اتملق والح علیک ، و اسالک بکتبک التى انزلتها على انبیائک و رسلک صلواتک علیهم اجمعین من التوراة و الانجیل و القرآن العظیم من اولها الى آخرها، فان فیها اسمک الاعظم ، و بما فیها من اسمائک العظمى ، اتقرب الیک ، و اسالک ان تصلى على محمد و آله ، و ان تفرج عن محمد و آله ، و تجعل فرجى مقرونا بفرجهم ، و تبدا بهم فیه ، و تفتح ابواب السماء لدعائى فى هذا الیوم ، و تاذن فى هذا الیوم و هذه اللیلة بفرجى و اعطاء سولى و املى فى الدنیا و الاخرة ، فقد مسنى الفقر و نالنى الضر و شملتنى الخصاصة ، و الجاتنى الحاجة ، و توسمت بالذلة ، و غلبتنى المسکنة ، و حقت على الکلمة ، و احاطت بى الخطیئة ، و هذا الوقت الذى وعدت اولیاءک فیه الاجابة . فصل على محمد و آله ، و امسح ما بى بیمینک الشافیة ، و انظر الى بعینک الراحمة ، و ادخلنى فى رحمتک الواسعة ، و اقبل الى بوجهک الذى اذا اقبلت به على اسیر فککته ، و على ضال هدیته ، و على حائر ادیته ، و على فقیر اغنیته ، و على ضعیف قویته ، و على خائف آمنته ؛ و لا تخلنى لقا لعدوک و عدوى ، یا ذوالجلال و الاکرام . یا من لا یعلم کیف هو، و حیث هو، و قدرته الا هو، یا من سد الهواء بالسماء، و کبس الارض على الماء، و اختار لنفسه احسن الاسماء، یا من سمى نفسه بالاسم الذى به یقضى حاجة کل طالب یدعوه به ، و اسالک بذلک الاسم ، فلا شفیع اقوى له منه ، و بحق محمد و آل محمد ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تقضى لى حوائجى ، و تسمع محمدا و علیا و فاطمة و الحسن و الحسین و علیا و محمدا و جعفرا و موسى و علیا و محمدا و علیا و الحسن و الحجة - صلوات الله علیهم و برکاته و رحمته - صوتى ، فیشفعوا لى الیک ، و تشفعهم فى ، و لا تردنى خائبا، بحق لا اله الا انت ، و بحق محمد و آل محمد، و افعل بى کذا و کذا یا کریم .
پروردگارا! با نام آنان به تو روى مى آورم ، و به حق آنان ، که جز تو کسى از ژرفاى آن آگاه نیست ، به تو درمى آویزم . به حق کسى که حق او نزد تو بسیار بزرگ است ، و به نام هاى نیکویت ، و موجودات کاملت ، که مرا امر فرمودى با نام آنان تو را بخوانم ، و تو توسل مى جویم . و به نام بزرگت ، که به ابراهیم امر فرمودى که با آن ، پرنده را ندا دهد و پرنده او را پاسخ گفت ، و به نام بزرگت ، که به آتش فرمان دادى که بر ابراهیم سرد و سلامت باشد، و آتش ‍ چنین شد. و به محبوبترین نام هایت ، و شریف ترین آنها در پیشگاهت ، و بزرگ ترین آنها نزد تو، و به نامهایت که اجابت دعا با آنها سریعتر انجام مى پذیرد و به مقصود بهترین نائل مى شویم . و به آن چه تو شایسته آنى ، تو را مى خوانم ، و به تو توسل جسته ، و به تو روى مى آورم ، و از تو کمک خواسته ، و طلب بخشش گناه و احسان و فضل تو را دارم ، و در پیشگاهت زارى کرده و خضوع و خشوع مى نمایم ، و به کردار زشتم اقرار کرده ، و بر تو اصرار مى نمایم . و به حق کتاب هایى که بر پیامبران و رسولانت - که درود تو بر تمامى آنان باد - فرستادى ، از تورات و انجیل و قرآن بزرگ و دیگر کتب ، که اسم اعظم تو در آن هاست ، و به حق نام هاى بزرگ تو که در آن ست ، به تو نزدیکى مى جویم . و از تو مى خواهم ، که بر محمد و خاندانش درود فرستاده و بر آنان گشایش عطا فرمایى ، و گشایش کار مرا مقرون به گشایش ‍ کار آنان قرار دهى ، و آنان را در هر کار نیکى مقدم کرده و از ایشان آغاز نمایى . و در این روز درهاى آسمان را براى دعایم بگشایى ، و در این روز و این شب به گشایش کارم و دادن حاجتم در دنیا و آخرت ، اجازه صادر فرمایى . به راستى که فقر و بیچارگى مرا در خود فرو برده ، و پریشان حالى بر من غالب آمده ، و نیاز و حاجت مرا به تو پناهنده ساخته ، و ذلت و مسکنت بر چهره ام نقش بسته بسته ، و درماندگى بر من چیره شده ، و رافت و رحمت بر من لازم گردیده ، و گناه ، مرا احاطه نموده است ، و این زمان زمانى است که به دوستانت وعده اجابت دعا را داده اى . پس بر محمد و خاندانش درود فرست ، و آن چه از فقر و بیچارگى مرا در خود گرفته ، را با قدرتت از من دور ساز، و با چشم رحمتت بر من نظر افکن ، و مرا در رحمت واسعه خود داخل ساز، و به من توجه در نماز عطا فرما. توجهى که هرگاه بر اسیرى افتد او را آزاد سازد، و آن گاه که بر گمراهى افتد هدایت شود، و آن هنگام که بر حیران و سرگردانى افتد او را از حیرت رها سازد، و وقتى بر فقیرى افتد او را بى نیاز گرداند، و آن زمان که بر ناتوانى افتد نیرومند گردد، و هرگاه بر خائفى افتد او را ایمنى دهد. مرا در معرض دشمنان خود و دشمنانم قرار نده ، اى صاحب جلالت و بزرگوارى . اى کسى که هیچ کس جز تو به کیفیت و جایگاه و قدرتت آگاه نیست ، اى کسى که هوا را به آسمان بست ، و زمین را بر روى آب گستراند، و بهترین نام ها را براى خود برگزید. اى کسى که خود را به نامى نامید، که حاجت هر که با آن نام او را بخواند مستجاب مى شود. از تو مى خواهم به آن نام ، که براى من شفیعى نیرومندتر از او وجود ندارد، حاجتم برآورى ، و به حق محمد و خاندانش ، از تو مى خواهم که بر محمد درود فرستى ، و حاجت هایم را روا فرمایى ، و صدایم را به گوش محمد، على ، فاطمه ، حسن ، حسین ، على ، محمد، جعفر، موسى ، على ، محمد، على ، حسن ، حجت - که درود تو و برکات و رحمتت بر آنان باد - برسانى ، تا برایم نزد تو شفاعت کنند و آنان را شفیعم گردانى ، و مرا ناامید ننمایى . به حق آن که خدایى جز تو نیست ، و به حق محمد و خاندانش ، حاجاتم را روا ساز، اى بخشنده . (56)
78 - نماز دیگر در روز جمعه 
زاهد عابد، سید بن طاووس حلى قدس سره گوید:
صفوان روایت کند که محمد بن على حلبى در روزجمعه بر حضرت صادق علیه السلام وارد شد و به حضرت عرض کرد: برترین کارى را که مى توان در چنین روزى انجام داد، به من بیاموز!
حضرت فرمود: اى محمد! من کسى را بزرگ تر از فاطمه علیهاالسلام نزد رسول خدا نمى شناسم و کارى را برتر از آن چه که پدرش حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله به او آموخت ، نمى دانم .
آن حضرت صلى الله علیه و آله فرمود: صبح روز جمعه غسل کند و قدم هایش را صاف و مرتب بگذارد، دو نماز دو رکعتى بخواند؛ در نماز اول که رکعت اول پس از حمد پنجاه مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم پس ‍ از حمد پنجاه مرتبه سوره والعادیات و در نماز دوم در رکعت اول پس از حمد پنجاه مرتبه سوره اذا زلزلت الارض و در رکعت دوم پس از حمد پنجاه مرتبه سوره اذا جاء نصر الله - که این سوره آخرین سوره اى است که بر آن حضرت نازل شد - و پس از فراغت از نماز این دعا را بخواند:
الهى و سیدى من تهیا او تعبا او اعد او استعد لوفادة الى مخلوق رجاء رفده و فوائده و نائله و فواضله و جوایزه فالیک یا الهى کانت تهیئتى و تعبیتى و اعدادى و استعدادى رجاء رفدک و معروفک و نائلک و جوائزک فلا تحرمنى ذلک ، یا من لا یخیب علیه مسالة السائل و لا تنقصه عطیة نائل فانى لم آتک بعمل صالح قدمته و لا شفاعة مخلوق رجوته ، اتقرب الیک بشفاعة محمد و اهل بیته صلواتک علیهم اجمعین ، ارجو عظیم عفوک الذى عفوت به على الخاطئین عند عکوفهم على المحارم فلم یمنعک طول عکوفهم على المحارم ان عدت علیهم بالمغفرة و انت سیدى العواد بالنعماء و انا العواد بالخطاء، اسئلک بمحمد و آله الطاهرین ان تغفر لى الذنب العظیم ، فانه لا یغفر ذنبى العظیم الا العظیم ، یا عظیم یا عظیم یا عظیم یا عظیم یا عظیم یا عظیم یا عظیم .
اى معبودم و اى آقایم ! هر کسى مهیا و مجهز و آماده و توشه برگرفته است ، تا به امید صله و عطا و بهره و عطیه و بخشش و جایزه اى نزد مخلوقى برود.
پس مهیا شدنم ، و مجهز بودنم ، و آمادگیم ، و توشه برگرفتنم ، به امید بهره هایت و نیکى شناخته شده ات ، و عطیه مطلوبت و جایزه هایت ، به سوى توست ، اى معبودم ! پس اى آن که درخواست درخواست کننده اى نزد او ضایع نشد، و بخشش خواهنده اى در او کاستى پدید نیاورد، مرا محروم مفرما، چرا که من با عمل صالحى که قبلا انجام داده ام ، و یا شفاعت مخلوقى که امید بدو بسته ام ، و تقرب بدو جسته ام ، نزد تو نیامده ام ، جز به شفاعت محمد و خاندانش - که درود تو بر او و خاندان پاکش باد - به درگاه تو آمده ام ، و امیدوار به عفو و بخشش بزرگت ، که بر خطاکارانى که محرمات تو را انجام داده اند، وعده داده اى مى باشم . آن گونه که پافشارى طولانى آنان در انجام امور حرام ، تو را از بخشش و جود به آنان بازنداشت .
و تو اى آقاى من ! بسیار نعمت دهنده اى و من بسیار خطاکارم ، به حق محمد و خاندان پاکش از تو مى خواهم ، که گناه بزرگم را ببخشایى ؛ چرا که نگاه بزرگ را جز بزرگ نمى بخشد.
اى بزرگ ، اى بزرگ ، اى بزرگ ، اى بزرگ ، اى بزرگ ، اى بزرگ ، اى بزرگ
. (57

 

منبع: سایت شهید آوینی

 




کیفیت نماز حضرت زهرا و از جمله نمازها نماز حضرت فاطمه علیهاالسلام است. روایت شده که حضرت فاطمه علیهاالسلام دو رکعت نماز مى‏کرد که جبرئیل تعلیم او کرده بود در رکعت اول بعد از سوره‏ى حمد صد مرتبه سوره‏ى قدر و در رکعت دوم بعد از حمد صد مرتبه سوره‏ى توحید مى‏خواند و چون سلام مى‏گفت این دعا را مى‏خواند: سبحان ذى العز الشامخ المنیف، سبحان ذى الجلال الباذخ العظیم، سبحان ذى الملک الفاخر القدیم، سبحان من لبس البهجة والجمال، سبحان من تردى بالنور والوقار، سبحان من یرى اثر النمل فى الصفا، سبحان من یرى وقع الطیر فى الهواء، سبحان من هو هکذا لا هکذا غیره. و سید گفته است که روایت دیگر وارده شده است که بعد از این نماز تسبیح مشهور حضرت فاطمه علیهاالسلام را که بعد از هر نماز خوانده مى‏شود بخواند و بعد از آن صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد. و شیخ در مصباح المتهجدین فرموده نماز حضرت فاطمه علیهاالسلام دو رکعت است در رکعت اول حمد و صد مرتبه قدر در رکعت دوم حمد و صد مرتبه توحید و چون سلام داد تسبیح زهرا علیهاالسلام بخواند پس بگوید سبحان ذى العز الشامخ تا آخر تسبیح که ذکر شد. پس فرمود سزاوار است کسى که این نماز را بجا مى‏آورد چون از تسبیح فارغ شود زانوها و ذراعها را برهنه نماید و بچسباند همه‏ى مواضع خود را بر زمین بدون حاجز و حائلى و حاجت بخواهد و دعا کند آنچه مى‏خواهد و بگوید در همان حال سجده: یا من لیس غیره رب یدعى، یا من لیس فوقه اله یخشى، یا من لیس دونه ملک یتقى، یا من لیس له وزیر یؤتى، یا من لیس له حاجب یرشى، یا من لیس له بواب یغشى، یا من لا یزداد على کثرة السؤال الا کرما و جودا، و على کثرة الذنوب الا عفوا و صفحا، صل على محمد و ال محمد، وافعل بى کذا و کذا. و به جاى این کلمه حاجات خود را از خدا بخواهد. نماز دیگر از حضرت فاطمه علیهاالسلام شیخ و سید روایت کرده‏اند از صفوان که محمد بن على حلبى روز جمعه خدمت حضرت صادق علیه‏السلام شرفیاب شد و سؤال کرد که مى‏خواهم مرا عملى تعلیم فرمائى که بهترین اعمال باشد در این روز، حضرت فرمود: که من نمى‏دانم کسى را که بزرگتر باشد نزد رسول خدا (ص) از حضرت فاطمه (س) و نمى‏دانم چیزى را افضل از آنچه تعلیم کرد پیغمبر (ص) فاطمه را فرمود: که هر که صبح کند در روز جمعه پس غسل کند و قدمها را بگستراند و چها رکعت نماز کند بدو سلام بخواند در رکعت اول بعد از حمد توحید پنجاه مرتبه و رکعت دوم بعد از حمد والعادیات پنجاه مرتبه و در رکعت سوم بعد از حمد «اذا زلزلت» پنجاه مرتبه و در رکعت چهارم بعد از حمد «اذا جاء نصراللَّه» پنجاه مرتبه و این سوره‏ى نصر است و آخر سوره‏ایست که نازل شده و چون از نماز فارغ شود این دعا بخواند:
الهى و سیدى من تهیا او تعبى او اعد او اعد او استعد، لوفادة مخلوق رجاء رفده، و فوائده و نائله، و فواضله و جوائزه، فالیک یا الهى کانت تهیئتى و تعبیتى، و اعدادى و استعدادى، رجاء فوائدک و معروفک، و نائلک و جوائزک، فلا تخیبنى من ذلک، یا من لا تخیب علیه مسئلة السائل، و لا تنقصه عطیة نائل، فانى لم اتک بعمل صالح قدمته، و لا شفاعة مخلوق رجوته، اتقرب الیک بشفاعته، الا محمدا و اهل بیته صلواتک علیه و علیهم، اتیتک ارجو عظیم عفوک، الذى عدت به على الخطائین عند عکوفهم على المحارم، فلم یمنعک طول عکوفهم على المحارم ان جدت علیهم بالمغفرة، و انت سیدى العواد بالنعماء، و انا العواد بالخطاء، اسئلک بحق محمد و اله الطاهرین، ان تغفر لى ذنبى العظیم، فانه لا یغفر العظیم الا العظیم، یا عظیم یا عظیم یا عظیم یا عظیم یا عظیم یا عظیم یا عظیم. مؤلف گوید: که سید بن طاووس در جمال الاسبوع از براى هر یک از ائمه علیهم‏السلام نمازى با دعا ذکر نموده شایسته است در اینجا ذکر شود.
فرموده: نماز امام حسن علیه‏السلام در روز جمعه و آن چهار رکعت است مثل نماز امیرالمؤمنین علیه‏السلام. نماز دیگر از آن حضرت در روز جمعه و آن نیز چهار رکعت است در هر رکعت حمد یک مرتبه و قل هو اللَّه احمد بیست و پنج مرتبه.

 

نماز حضرت فاطمه(س)

 

 

 

در روایتى آمده است، حضرت زهرا(علیها السلام) دو رکعت نماز مى خواند که جبرئیل به وى آموخته بود.کیفیّت این نماز بدین گونه است که در رکعت اوّل بعد از حمد، صد مرتبه سوره «انّاانزلناه» و در رکعت دوم بعد از حمد، صد مرتبه سوره «توحید» مى خواند و پس از سلام این دعا رامى خواند:


سُبحانَ ذِى الْعِزِّ الشّامِخِ الْمُنیفِ، سُبْحانَ ذِى الْجَلالِ الْباذِخِ الْعَظیمِ،

منزه است (خداى) صاحب عزت بسیار بلند و مرتفع منزه است (خداى) صاحب جلال والاى بزرگ،

 

سُبحانَ ذِى الْمُلْکِ الْفاخِرِ الْقَدیمِ، سُبحانَ مَنْ لَبِسَ الْبَهْجَةَ وَ الْجَمالَ،

منزه است (خداى) صاحب فرمانروایى فاخر قدیم منزه است کسى که در بردارد خرّمى و زیبایى را


سُبحانَ مَنْ تَرَدّى بِالنُّورِ وَالْوَقارِ، سُبحانَ مَنْ یَرى اَثَرَ النَّمْلِ فِى الصَّفا،

منزه است آن که به رداى نور و وقار خود را آراسته منزه است آن که جاى پاى مور را در روى سنگ صاف ببیند


سُبحانَ مَنْ یَرى وَقْعَ الطَّیْرِ فِى الْهَواءِ، سُبحانَ مَنْ هُوَ هکَذ الا هکَذا غَیْرُهُ.(1)


منزه است آن که گذرگاه پرنده را در هوا ببیند منزه است آن که او این چنین است و دیگرى چنین نیست.

 

در روایت دیگرى آمده است که بعد از این نماز، تسبیح مشهور حضرت زهرا(علیها السلام) را که پس از هر نمازى مستحب است، بگوید و بعد از آن صد مرتبه صلوات بفرستد.(2)

 


1. همان مدرک، صفحه 180، حدیث 7.
2. همان مدرک، صفحه 181، حدیث 8.

 

منبع:persian.makarem.ir

?

یا فاطمه الزهرا

 


نظر

روایات در فضیلت نماز شب و مذمّت و نکوهش تارکان آن بنا به گفته عارف واصل مرحوم حاج میرزا جواد ملکى (ره ) در کتاب ((اسرار الصّلوة )) به حدّ تواتر رسیده است .
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
((لَیْسَ مِنْ شِیْعَتِنا مَنْ لَمْ یُصَلِّ صَلوة اللّیل ))(2).
کسى که نماز شب نمى خواند، از شیعیان ما نیست )).

شب مردان خدا روز جهان افروزست
روشنان را به حقیقت شب ظلمانى نیست

مرحوم ملکى مى فرماید: استادم [ملا حسینقلى همدانى ] به من فرمود: ((فقط متهجّدین هستند که به مقاماتى نائل مى گردند و غیر آنان به هیچ جایى نخواهند رسید)).(3)
علاّمه طباطبائى رحمه الله علیه مى فرماید:
چون به نجف اشرف براى تحصیل مشرّف شدم ، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندى و رحمیّت گاهگاهى به محضر مرحوم قاضى شرفیاب مى شدم ، تا یک روز درِ مدرسه اى ایستاده بودم که مرحوم قاضى از آنجا عبور مى کردند، چون به من رسیدند دستِ خود را روى شانه من گذاردند و گفتند: ((اى فرزند! دنیا مى خواهى نماز شب بخوان و آخرت مى خواهى نماز شب بخوان )).
این سخن آنقدر در من اثر کرد که از آن زمان به بعد تا زمانى که به ایران مراجعت کردم ، پنج سال تمام ، در محضر قاضى روز و شب به سر مى بردم و آنى از ادراک فیض ایشان دریغ نمى کردم و از آن وقتى که به وطن بازگشتم تا وقت رحلت استاد، پیوسته روابط ما برقرار بود و مرحوم قاضى طبق روابط استاد و شاگردى ، دستوراتى مى دادند و مکاتبات از طرفین برقرار بود.
علاّمه مى فرمودند:

خداى تعالى با بنده اى که نماز شب را در روز قضا بکند مباهات مى کند و مى فرماید:
((اى فرشتگان من ، این بنده من چیزى را که به او واجب نکرده ام قضا مى کند گواه باشید که من او را آمرزیدم )).(7)
- جوانى که مى ترسد به خواب بماند اگر پیش از نیمه شب نماز شب را خواند و خوابید و پیش از صبح بیدار شد لازم نیست نماز شب را دوباره بخواند.
- اگر مشغول نماز شب شد و صبح طلوع کرد اگر چهار رکعت از نماز شب را خوانده است که صبح شد بقیه نماز شب را به طور مخفف و بدون مستحبات مى خواند و اگر هنوز چهار رکعت از نماز شب نخوانده صبح شد همان دو رکعتى را که شروع کرده تمام مى کند و پس از آن دو رکعت نافله صبح را مى خواند و سپس دو رکعت نماز صبح واجب را مى خواند و پس از آن باقیمانده نماز شب را قضا مى کند و اگر اصلاً به نماز شب شروع نکرده صبح طلوع کرد دو رکعت نافله صبح را اوّل مى خواند و پس از آن نماز صبح را و پس از آن قضاى نماز شب را به جا مى آورد.(8)

امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم
خواب در روضه رضوان نکنند اهل نعیم
خاک را زنده کند تربیت باد بهار
سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم
بوى پیراهن گم کرده خود مى شنوم
گر بگویم همه گویند ضلالى است قدیم
اى رفیقان سفر دست بدارید از ما
که بخواهیم نشستن به در دوست مقیم

کیفیّت نماز شب به صورت مختصر
- نماز شب مجموعاً یازده رکعت است که ده رکعت آن هر دو رکعت به یک سلام خوانده مى شود و یک رکعت به یک سلام .
- هشت رکعت از یازده رکعت را باید به نیت نماز شب خواند و دو رکعت آن را به نیّت نماز (شفع ) و یک رکعت آن را به نیت نماز (وتر).
- فضیلت نمازهاى شفع و وتر بیش از هشت رکعتى است که به نیت نماز شب خوانده مى شود.
- انسان مى تواند فقط به نماز شفع و وتر اکتفا کند و هشت رکعت را نخواند.
- اگر وقت براى اداى نماز شب تنگ باشد مى تواند فقط به نماز وتر اکتفا کند.
- اگر وقت براى اداى نماز شب تنگ نباشد ولى انسان مى خواهد نماز وتر را بخواند باید آن را (رجائا)(9) بخواند.
- جایز است انسان نماز شب را نشسته بخواند حتّى در حال اختیار، ولى اگر مى خواهد نشسته بخواند بهتر آن است که هر دو رکعت نشسته را یک رکعت ایستاده حساب کند. بنابراین باید هشت بار دو رکعت نشسته هر دو رکعت به یک سلام که جمعاً شانزده رکعت مى شود به نیّت نماز شب بخواند و دو بار دو رکعت هر دو رکعت به یک سلام به نیت نماز شَفع . و دو بار یک رکعت هر یک رکعت به یک سلام به نیّت نماز وَتر.(10)
- خواندن سوره در رکعتهاى نماز شب لازم نیست و مى تواند فقط به خواندن سوره (حمد) اکتفا کند و همچنین قنوت در رکعتهاى دوّم مستحب است و مى تواند بدون قنوت بخواند.
- نماز وتر یک رکعت است ، و کافى است در قنوت سه بار تسبیح گفتن (11).
- لازم نیست همه یازده رکعت را در یک مجلس بخواند بلکه مى تواند در دو سه نوبت بخواند بلکه با فاصله خواندن افضل است . همانطور که رسول خدا تهجد مى کرد.
- مستحب است که نماز شب را بلند بخواند تا اگر از خانواده اش کسى مى خواهد به نماز شب برخیزد بیدار شود. چنانچه در روایت است و علماء نیز تصریح به استحباب بلند خواندن کرده اند.
- بدیهى است که استحباب بلند خواندن نماز شب در جائى است که از ریا و سمعه در امان باشد و اگر خداى نخواسته خوف ریا و سمعه در بلند خواندن باشد باید آهسته بخواند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
صلوة اللیل تذهب بذنوب النهار
نماز شب گناهان روز را پاک مى کند
بحار الانوار: ج 84، ص 143 و 154.
مستدرک : 6/330.
کیفیّت نماز شب به صورت مفصّل
چون از خواب برخاست سجده کند براى خداوند تعالى و نیکو است در این حال یا در حال برداشتن سر از سجده بگوید:
((اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اَحْیانى بَعْدَ ما اَماتَنى وَ اِلَیْهِ النُّشُورُ اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى رَدَّ عَلَىَّ رُوحى لاَِحْمَدَهُ وَ اَعْبُدَهُ)).
و چون برخاست و ایستاد بگوید:
((اَللّهُمَّ اَعِنّى عَلى هَوْلِ الْمُطَلَّعِ وَ وَسِّعُ عَلَىَّ الْمَضْجَعَ وَارْزُقْنى خَیْرَ ما بَعْدَ الْمُوتِ)).
و چون صداى خروس شنید بگوید:
((سُبُّوْحٌ قُدُّوْسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوْحِ سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ عَمِلْتُ سُوَّْءً وَ ظَلَمْتُ نَفْسى فَاغْفِرْلى اِنَّهُ لا یَغْفِرُالذُّنُوبَ اِلاّ اَنْتَ فَتُبْ عَلَىَّ اِنَّکَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ)).
و چون نگاه کند به اطراف آسمان بخواند:
((اَللّهُمَّ اِنَّهُ لا یُوارى مِنْکَ لَیْلٌ ساجٍ وَ لا سَماَّءٌ ذاتُ اَبْراجٍ وَ لا اَرْضٌ ذاتُ مِهادٍ وَلا ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ وَلا بَحْرٌ لُجِّىُّ تُدْلِجُ بَیْنَ یَدَىِ الْمُدْلِجِ مِنْ خَلْقِکَ تُدْلِجُ الرَّحْمَةَ عَلى مَنْ تَشاءُ مِنْ خَلْقِکَ تَعْلَمُ خائِنَةَ الاْ عْیُنِ وَ ما تُخْفِى الصُّدُوْرُ غارَتِ النُّجُوْمُ وَ نامَتِ الْعُیُونُ وَ اَنْتَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ لاتَاْخُذُکَ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ سُبْحانَ اللّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ اِلهِ الْمُرْسَلینَ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ)).
پس بخواند پنج آیه آل عمران :
((اِنَّ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَالاَْرضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ لاََّیاتٍ لاُِولِى الاَْلْبابِ الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَقُعُوداً وَعَلى جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فى خَلِقِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ رَبَنّا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ رَبَّنا اِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ اَخْزَیْتُهُ وَما لِلظّالِمینَ مِنْ اَنْصارٍ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادى لِلاْیمانِ اَنْ امِنُوْا بِرَبِّکُمْ فَامَنّا رَبَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَکَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا وَتَوَفَّنا مَعَ الاَْبْرارِ رَبَّنا وَاتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ وَلاتُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ اِنَّکَ لاتُخْلِفُ الْمیعادَ)).
مسواک کند،(12) و بعد از آن وضو بسازد وضوء کامل و خود را خوشبو سازد، پس برخیزد به نماز شب .
ابتدا شروع مى کند به هشت رکعت نماز شب و بعد از هر دو رکعت ، سلام مى دهد، و خوبست که در دو رکعت اوّل بعد از حمد سى مرتبه توحید بخواند، (که در دو رکعت مجموعا شصت مرتبه توحید خوانده شود) از اثرات ثواب آن این استکه : تا منصرف شود از نماز نبوده باشد میان او و خداى عزّوجلّ هیچ گناهى .


نماز

و یا آنکه در رکعت اوّل آن توحید و در رکعت دوّم قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِرُونَ بخواند.
در شش رکعت دیگر حمد و هر سوره که خواهد بخواند و کافى است حمد و قُلْ هُوَ اللّه اَحَدْ در هر رکعتى .
و چنانکه سنّت است قنوت در نمازهاى واجبى ، در هر رکعت دوّمى از نافله ها نیز سنّت است .
و کافى است در قنوت سه بار سُبْحانَ اللّهِ گفتن .
و یا آنکه گفته شود:
اَللّهُمَّ اغْفِرْلَنا وَ ارْحَمْنا وَ عافِنا وَاعْفُ عَنّا فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَى ءٍ قَدیرٌ.
و یا آنکه بگوید:
رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الاَْعَزُّ الاَْجَلُّ الاَْکْرَمْ.
و روایت شده که حضرت امام موسى علیه السلام چون شب در محراب عبادت مى ایستاد مى خواند: ((اَللّهُمَّ اِنَّکَ خَلَفْتَنى سَوِیّاً...)) و این دعاء پنجاهم صحیفه کامله است .
و چون فارغ شود از هشت رکعت نماز شب پس بجا بیاورد دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر.
و مى خواند در این سه رکعت بعد از حمد قُلْ هُوَ اللّه اَحَدْ تا بمنزله آن باشد که یک ختم قرآن کرده باشد، زیرا که سوره توحید ثلث قرآن است ، و یا آنکه بخواند در نماز شفع در رکعت اوّل حمد و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ و در رکعت دوّم حمد و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقْ.
و چون از نماز شفع فارغ شد مستحب است آنکه بخواند:
اِلهى تَعَرَّضَ لَکَ فى هذَا اللَّیْلِ الْمُتَعَرِّضُوْنَ...)) و این دعائى است که در اعمال شب نیمه شعبان در مفاتیح الجنان مذکور شد.
و چون از دو رکعت شفع فارغ شد بر مى خیزد به جهت یک رکعت وتر و مى خواند در آن حمد و سوره توحید و یا آنکه مى خواند بعد از حمد قُلْ هُو اللّهُ اَحَدٌ سه مرتبه ، و معوذّتین یعنى قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقْ، پس دست بر مى دارد براى قنوت و دعا مى خواند آنچه بخواهد.
شیخ طوسى رحمه الله علیه فرموده : دعاهائى که در قنوت نماز وتر خوانده مى شود از زیادى به شمارش نمى آید.
مستحب است که انسان در قنوت نماز وتر گریه کند از خوف خدا و ترس از عقاب خدا، یا خود را به حال گریه در آورد و دعا کند براى برادران مؤمن ، و مستحب است که ذکر شود چهل نفر، پس بدرستیکه کسیکه دعا کند براى چهل مؤمن دعایش مستجاب مى شود انشاءاللّه تعالى . و دعا کند به آنچه خواسته باشد.

روایت شده که حضرت امام زین العابدین علیه السلام در سحر، در نماز وتر سیصد مرتبه مى گفت : ((اَلْعَفْوَ الْعَفْوَ))(13). و بگوید بعد از این : ((رَبِّ اغْفِرْلى وَارْحَمْنى وَ تُبْ عَلَىَّ اِنَّکَ اَنْتَ التَّوّابُ الْغَفُورُ الرَّحیمُ)).
و سزاوار است آنکه طول دهد قنوت را و چون فارغ شد از قنوت به رکوع رود و چون سر از رکوع برداشت بخواند این دعا را که شیخ در تهذیب از حضرت موسى بن جعفر علیه السلام نقل کرده :
((هذا مَقامُ مَنْ حَسَناتُهُ نِعْمَةٌ مِنْکَ وَ شُکْرُهُ ضَعیفٌ وَ ذَنْبُهُ عَظیمٌ وَ لَیْسَ لِذلِکَ اِلاّ رِفْقُکَ وَ رَحْمَتُکَ فَاِنَّکَ قُلْتَ فى کِتابِکَ الْمُنْزَلِ عَلى نَبِیِّکَ الْمُرْسَلِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلَ ما یَهْجَعُونَ وَ بِالاَْسْحارِهُمْ یَسْتَغْفِرُوْنَ طالَ هُجُوعى وَ قَلَّ قِیامى وَ هذَا السَّحَرُ وَ اَنَا اَسْتَغْفِرُکَ لِذُنُوبى اِسْتِغْفارَ مَنْ لا یَجِدُ لِنَفْسِه ضَرّا وَ لا نَفْعاً وَ لا مَوْتاً وَ لاحَیوةً وَ لا نُشُوْراً)).
پس به سجده رود و نماز را تمام کند و بعد از سلام تسبیح حضرت زهرا علیها السلام بخواند، پس بگوید:
((اَلْحَمْدُ لِرَبِّ الصَّباحِ اَلْحَمْدُ لِفالِقِ الاِْصْباحِ)).
و بگوید سه مرتبه :
((سُبْحانَ رَبِّىَ الْمَلِکَ الْقُدُّوْسِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ))
پس بگوید:
((یا حَىُّ یا قَیُّومُ یا بَرُّ یا رَحیمُ یا غَنىُّ یا کَریمُ ارْزُقْنى مِنَ التِّجارَةِ اَعْظَمَها فَضْلاً وَ اَوْسَعَها رِزْقاً وَ خَیْرَها لى عاقِبَةً فَاِنَّهُ لا خَیْرَ فیما لا عاقِبَةَ لَهُ)).
پس به سجده رود و بگوید پنج مرتبه : ((سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوْحِ)). پس بنشیند و بخواند آیة الکرسى را، دوباره به سجده رود و ذکر سابق را پنج مرتبه بخواند.
((إ نَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ تقُوم أ دنى من ثُلْثَىِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ و ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مَّنَ الَّذِینَ مَعَکَ.))
(اى پیامبر!) پروردگارت مى داند که تو و گروهى از آنها که با تو هستند نزدیک دو سوّم شب یا نصف یا ثلث آن را به پا مى خیزند.
مزمّل : آیه 20.
((إ نَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِىَ أَشَدُّ وَطْأً وَ أَقْوَمُ قِیلاً.))
مسلّماً نماز و عبادت شبانه پا برجاتر و با استقامت تر است .
مزمّل : آیه 6.
سفارش جبرئیل به نماز شب
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
برترین نمازها (ى مستحب ) نماز نیمه شب است و چه اندک است به جا آورنده آن .(14)
و باز رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
جبرئیل آن قدر مرا به نماز شب سفارش کرد تا این که گمان کردم نیکانِ امّتم شب را نمى خوابند مگر اندکى از آن .(15)
و باز رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
خداوند حضرت ابراهیم را دوست خود انتخاب نکرد مگر براى دو کارش :
1 - اطعام به مستمندان 2 - نماز شب ، هنگامى که مردم در خواب بودند.(16)
در حالات رسول خدا صلى الله علیه و آله
حضرت على علیه السلام فرمود:
هر گاه رسول خدا صلى الله علیه و آله براى نماز شب بر مى خاست ، نخست مسواک مى کرد، سپس به آسمان مى نگریست و این آیات را زمزمه مى کرد:
((إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ لاَ یاتٍ لاُِوْلِى الاَْلْبابِ...))
مسلّماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفتِ شب و روز، نشانه هاى (روشنى ) براى خرمندان است ... - (17)
(در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز دستور داده شده که هر کس براى نماز شب بر مى خیزد، این آیات را تلاوت کند).(18)
شب زنده داران در قیامت
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
در قیامت پس از آن که خداوند همه انسانها را جمع کند، منادى ندا مى کند و مى گوید:
پیش آیند کسانى که در نیمه هاى شب از بستر خواب دور مى شدند و خدا را مى خواندند و از خشم و غضبش بیمناک و به رحمتش امیدوار بودند.
آن گاه جمعى پیش روند و قبل از دیگران به جایگاههاى خود (در بهشت ) وارد شوند و بعد از آنان به حساب مردمِ دیگر رسیدگى نمایند

 

 

منبع:http://www.ghadeer.org/site/qasas/lib/n_shab/namazs01.htm


نظر

 

زندگینامه حضرت زینب

 

ولادت
ثمره ازدواج مبارک علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام پنج فرزند به نام های حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن است.
بنابر آن‌چه که از امام صادق علیه السلام رسیده است «محسن» که آخرین فرزند زهرا بود، بر اثر تجاوز و هجوم دشمنان اسلام به خانه آن حضرت، در شکم مادر جان داد و به دنبال این حادثه دردناک و صدماتی که بر جسم فاطمه علیها السلام وارد آمد، آن حضرت بیماری شدید پیدا کرد و به شهادت رسید.
زینب، سومین فرزند مهد ولایت است که به احتمال قوی در سال ششم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود.
 

.....................................................................................................................................
 پدر زینت
زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد ، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت. و این است که نام زینب در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاری‌هایش، زیبا،‌درخشان و جاودانی است.
مراسم نام‌گذاری این درّ ولایت را در تاریخ این گونه می‌خوانیم:
.....................................................................................................................................
نامی آسمانی
هنگام ولایت زینب کبری، چون رسول خدا در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی علیه السلام در جواب فرمود: من بر پدرت سبقت نمی‌گیرم، صبر می‌کنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون پیامبر بازگشت و خبر ولادت نوزاد زهرا را از زبان علی علیه السلام شنید فرمود: فرزندان فاطمه فرزندان منند ولی خداوند در باره آنان تصمیم می‌گیرد.
بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام می‌رساند و می‌فرماید: نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشته‌ام. آن گاه رسول خدا زینب را گرفت و بوسید و فرمود: توصیه می‌کنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه کبری است.
یعنی همان گونه که فداکاری های خدیجه در پیشبرد اهداف پیامبر و اسلام بسیار ثمربخش بود، ایثار، صبر و استقامت زینب در راه خدا نیز در بقا و جاودانگی اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
 

.....................................................................................................................................
با پیامبر خدا
بنابر اینکه ولادت زینب علیها السلام در سال ششم هجری باشد و تاریخ وفات پیامبر اکرم در سال یازدهم؛ زینب بیش از پنج سال با پیامبر نبوده است و این مدت زمان، کافی است که او از اصحاب پیامبر اسلام به شمار آید. بر این مبنا کسانی که شرح حال اصحاب پیامبر اسلام را نوشته اند، نام زینب را زینت‌بخش کتاب خود ساخته‌اند.
.....................................................................................................................................
در دامان عطوفت
این پنج سال فرصتی بود که زینب علیها السلام از تابش نور وجود پیامبر بهره گیرد و پیامبر رحمت، او را در دامان مهر و عطوفت خود نوازش کند و از جرعه‌های معرفت سیراب سازد و حدیث صبر و استقامت در دفتر وجودش بنگارد. چرا که پیامبر بر مصیبت ها و ناگواری های مسیر زندگی زینب به خوبی واقب بود و می دانست که تاب تحمل این زنج‌ها و حوادث ناگوار را تنها روحی بلند و قلبی چون کوه و دلی سرشار از عشق به خدا خواهد داشت. گویا مصیبت و سختی، با سرنوشت زینب عجین گشته و خداوند صبر و پایداری را در او جلوه‌گر ساخته است تا اسوه و الگویی برای همه پویندگان راه خدا باشد. 



.....................................................................................................................................
اولین واقعه
چندی نگذشت که گوشه ای از خواب زینب به وقوع پیوست و سایه پرمهر و عطوفت پیامبر اکرم از سر زینب کبری و مسلمین رخت بربست و او اولین پناهش را از دست داد و این نخستین مصیبتی بود که در کودکی روح لطیف او را آزرده ساخت. و این تازه آغاز راه بود و او همچنان در انتظار حوادث تلخ و دردناکی است که در پیش رو دارد.
ولی این راست قامت همیشه تاریخ بشریت هرگز سر ذلت در برابر مصیبت ها و سختی‌های زندگی و تاریخ خم نخواهد کرد او با استواری زیبنده‌ای رسالت خویش را که حفظ جاودانگی اسلام است در میان طوفان حوادث به انجام خواهد رساند.
 


.....................................................................................................................................
با مادرش فاطمه
فاطمه بعد از پدر گرامی خویش چند ماهی بیش در این دنیا نماند. بنابراین زینب از محبتهای مادری چون صدیقه کبری بیش از چند ماهی بهره نجست.
این دوران کوتاه چند ساله، پر است از فراز و نشیبها و خاطره‌های تلخ و شیرینی که زینب را برای ادامه حرکت و مجاهدت در راه خدا و استقبال از مشکلات و مصائب زندگی آماده می ساخت. زینب مادرش فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا خندان و متبسم نمی دید. فاطمه در غم از دست دادن پدری چون رسول خدا و حمایتهای او چندان گریست که نام او را در شمار گریه کنندگان معروف تاریخ چون آدم،‌ یعقوب، یوسف و امام سجاد آورده‌اند.
زینب در تمامی این دوران با مادر در کنار او بود و صحنه‌های مصیبت‌بار رحلت پیامبر خدا و اندوه بیکران مادر و ظلم و جنایت دشمنان* در حق اهلبیت پیامبر را نظاره می‌کرد و همه این ناملایمات بر قلب کوچکش فرود می‌آمد و او برای خدا صبر می‌کرد و پایداری در راه خدا را پیشه خود می‌ساخت،‌ تا زمینه‌ای باشد برای تحمل مصیبتها و رنجهای بزرگتری که در انتظار او بود.
.....................................................................................................................................
دفاع از حق
زینب در مجلس سخنرانی مادرش فاطمه در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهلبیت و فدک حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن مجلس به یاد داشت؛ به طوری که خود یکی از راویان آن خطبه به شمار می‌آید.
او از مادرش آموخت که چگونه باید در مقابل دشمنان ایستادگی کرد و آنان را رسوا ساخت. او آماده می‌شد که با سخنان خود در بازار کوفه و کاخ ابن زیاد و یزید، ظلم و جنایت آنان را برملا سازد و از اسلام و ولایت دفاع کند.


...................................................................................................................
آخرین دیدار
سرانجام زمان آخرین دیدار و وداع با مادر فرا می‌رسد و تکفین مادر پایان می‌یابد. به دعوت پدر، فرزندان زهرا با مادر خویش وداع می‌کنند و لحظاتی مادر را در آغوش می‌گیرند، چنان که فرشتگان از این صحنه دلخراش می گریند... بیایید گوشه ای از این ماجرای غم‌افزا را از زبان امیرالمومنین بشنویم:
«زمانی که خواستم کفن زهرا را گره بزنم، به ام‌کلثوم، زینب،‌ حسن و حسینم گفتم: بیایید از مادرتان توشه‌ای برگیرید که این آغاز جدایی است و دیدار بعدی در بهشت خواهد بود.
حسن و حسین به طرف مادر آمدند؛ در حالی که چنین می‌گفتند: اندوه و حسرتی که از فقدان جدّمان پیامبر و مادرمان فاطمه داریم هرگز خاموش نمی‌شود. ای مادر حسن! ای مادر حسین!‌ هنگامی که جدّمان محمد مصطفی را دیدی سلام ما را به او برسان و بگو بعد از تو ما در دنیا یتیم شدیم.
علی فرمود:
به خدا سوگند مشاهده کردم که زهرا با ناله و اندوه با دو دست فرزندانش را گرفت و مدتی به سینه چسباند که ناگاه هاتفی از آسمان ندا داد که ای ابوالحسن آنان را از آغوش مادر برگیر که به خدا سوگند این دو فرزند، ملائکه آسمان را به گریه انداختند؛...».
و بدین سان زینب مادری مهربان، ‌مونسی عطوف و پناهی آرام‌بخش را در سنین کودکی از دست می‌دهد که غم هجران او بر قلب کوچکش سنگینی می‌کند. ولی او که مسئله آموز مکتب پیامبر و فاطمه و علی است لحظه‌ای و ذره ای در راه هدف خود تردید نمی‌کند و با استواری گام برمی‌دارد و رسالتش را به انجام می‌رساند.

.................................................
 
عبدالله از فرزندان جعفر است و جعفر، فرزند ابوطالب و برادر علی و از جانبازان جبهه موته و شهیدان بزرگ اسلام است. شخصیت جعفر بن ابی‌طالب را که معروف به جعفر طیار است، می‌توان از اظهار علافه و سخنان پیامبر اکرم درباره او دریافت. هنگام فتح خیبر،‌ زمانی که جعفر از حبشه مراجعت کرد پیابمر او را آغوش گرفت و میان دیدگانش را بوسید و فرمود: نمی‌دانم به خاطر کدام یک خوشحال‌تر باشم، به خاطر ورود جعفر یا فتح خیبر؟ و رسول خدا او را در جوار مسجد منزل دادند.
زمانی که جعفر در جبهه موته جنگید و دو دستش قطع شد و حاضر نشد پرچم را بر زمین بیفکند،‌ پیامبر خدا فرمودند: خداوند به جای دو دست دو بال به جعفر عنایت کرد که در بهشت با آن‌ها پرواز کند و از همین روست که او به جعفر طیار معروف شد.
عبدالله در حبشه متولد شد و این ولادت زمانی رخ داد،‌ که جعفر به همراه همسرش و عده‌ای دیگر از مسلمانان بر اثر فشار دشمنان اسلام و به پیشنهاد پیامبر اکرم(ص)‌ به حبشه هجرت کرده بود. عبدالله بعد از شهادت پدرش جعفر مورد محبت و علاقه پیامبر اکرم بود.
در تاریخ آمده است: هنگامی که جعفر پدر عبدالله به شهادت رسید،‌ پیامبر فرمود: فرزندان جعفر را نزد من بیاورید. حضرت آنان را در آغوش عطوفت خود گرفت،‌ بوسید و چشمهایش پر از اشک شد. و این گونه از عبدالله که کودکی بیش نبود تفقد و دلجویی فرمود.
بعد از پیامبر اکرم تاریخ شاهد رشادتها و فداکاریهای عبدالله در کنار امیرالمومنین(ع) بوده و او در جنگ صفین از شجاعان صحنه نبرد به شمار رفته است و جود و سخاوت او نیز در آن زمان زبانزد بوده است.
.....................................................................................................................................
در محیط خانه
بدون شک در دورانهای مهم تربیت انسان و شکل‌گیری شخصیت او دوران کودکی است. تاثیر پذیری انسان از محیط و اطرافیان خود در این دوره، به مراتب بیشتر و عمیقتر از دوره‌های دیگر زندگی است. اعمال، رفتار،‌ برخوردها و به طور کلی شیوه معاشرت پدر و مادر در خانه و کیفیت ارتباط آنان با یکدیگر و دیگر افراد، در روح و خلق و خوی فرزند اثری مستقیم خواهد گذاشت،‌ روح حساس و لطیف فرزند را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد.
اصولاً پدر و مادر می‌توانند، زشتی و زیبایی رفتار وسلوک خود را در آینه شفاف و زلال کودک خود بنگرند و حرکات،‌ روحیات و خصلت های کودکشان را نمونه‌ای از روحیات و صفات خود بدانند.
به خاطر این روح الگو خواهی و تربیت پذیری ،‌پیرامون تربیت کودکان و پرورش فکری، اعتقادی و اخلاقی آنان در روایات توصیه های فراوانی شده است. تاثیر این تربیتها، به قدری است که علی(ع) قلب کودک و مرکز دریافت های او را همانند زمین خالی و بدون کشتی می‌داند که هر بذری را پذیراست.
بنابراین می‌توان شخصیت و آینده کودک را مرهون تربیتها و پرورشهای عملی پدر و مادر دانست که فرزند به صورت الگو از آنان کسب کرده است.

.....................................................................................................................................
در مکتب پدر
بانوی بزرگ اسلام زینب کبری حدود سی و پنج سال داشت که پدرش علی به شهادت رسید. او بدون تردید از دوران حیات پدر بزرگوارش آگاهی‌ها و بهره‌های فکری و معنوی فراوانی گرفته است و خاطرات زیادی از دوران پدر دارد. خاطرات تلخ و شیرینی که هر کدام در شکل‌گیری شخصیت زینب و سازندگی او تاثیر عمیقی داشته است.
.....................................................................................................................................
صبر و بردباری
او روزها و سالهای مظلومیت پدر را خوب به یاد داشت و شاهد بود که بعد از رحلت پیابمر اسلام، ‌ولایت پدرش را که بزرگترین شخصیت جهان اسلام بعد از پیامبر بود، نادیده گرفتند و بر جایگاهی که پیامبر بعد از خود برای علی(ع) تعین کرده بود و کراراً آن را گوشزد می‌کرد و مسلمانان را به آن توصیه می‌فرمود عاصبانه تکیه زدند و حق او را ضایع ساختند. بر کرسی هوسها نشستند و خود را جانشین و خلیفه پیامبر خواندند. و امیرالمومنین که جز به حفظ اسلام و مصالح مسلمین نمی اندیشید همچنان صبر پیشه کردو رضایت خدا را بر هر چیز مقدم داشت و بیست و پنج سال سکوت اختیار کرد.
زینب در این دوران،‌ حوادث را به دقت پیگیری می‌کرد و بر بینش و آگاهیهای خود می افزود. هواپرستی و دنیا طلبی بسیاری را می‌دید،‌ دوست و دشمن را به خوبی از یکدیگر تمیز می‌داد و شاهد کینه‌توزی‌های ابوسفیان‌ها و معاویه ها بود. دشمنان نقابداری که در ظاهر،‌ لباس اسلام بر تن کرده بودند و سنگ اسلام به سینه می‌زدند و در باطن و حقیقت برای نابودی آن نقشه می کشیدند و حقایق را وارونه جلوه می دادند.
زینب،‌ همه این دشمنی‌ها را می‌دید و عظمت صبر پدر را درمی‌یافت. هم او که فرمود:
«صبرت و فی العین قدیً و فی الحلق شجاً» شکیبایی ورزیدم همچون کسی که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته است.
زینب از صبر او الهام می‌گرفت و درس فداکاری می آموخت. می آموخت که چگونه باید تمام مشکلات و رنجهای راه خدا را تحمل کرد، محرومیتها را پذیرا شد و مصالح فردی را فدای مصلحت اسلام کرد.


ولادت حضرت زینب(س)
.....................................................................................................................................
 

عدالت گستری
دوران بیست و پنج سال مظلومیت و سکوت سپری می‌شود؛ مردم به خانه امیرالمومنین هجوم می‌آورند و علی(ع) که اندیشه ای جز حق در او راه ندارد برای رهایی بخشیدن مردم از ظلمها،‌ بی‌عدالتی‌ها و انحرافاتی که بعد از پیامبر اکرم دامنگیر آنان شده بود، زمام حکومت را در دست می‌گیرد.
پنج سال حکومت علی(ع) برای زینب بسیار آموزنده و الهام بخش بود. عدالت گستری در آن دوران چنان اوج داشت که بسیاری از کسان که به هوس متاع دنیا، ریاست، پست و مقام و ثروت اندوزی به سوی علی روی آورده بودند از دشمنان سرسخت و ستیزه جوی او شدند. آنان ظطاقت شنیدن سخنی چون: «به خدا قسم آن‌چه از عطایای عثمان، و آن‌چه بیهوده از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیده،‌ بیابم به صاحبش برمی‌گردانم؛ گرچه زنانی را به آن کابین بسته یا کنیزانی را با آن خریده باشند.» را نداشتند.
آنان دیدند که حضرت در برابر درخواست برادرش عقیل که به خاطر فقر چیزی از گندمهای بیت‌المال می‌طلبید،‌ آهنی گداخته به بدن او نزدیک کرد و در مقابل ناله برادرش عقیل،‌ فرمود: «زنان در سوگ تو بگریند! از آهن تفتیده ای که انسانی آن را به صورت بازیچه، سرخ کرده ناله می‌کنی!‌ اما مرا به سوی آتشی می کشانی که خداوند جبار با شعله خشم و غضبش برافروخته است!‌ تو از این می نالی و من از آتش سوزان نالان نشوم؟».
قضاوت حضرت درباره دخترش ـ که گردنبندی را از بیت‌المال به امانت گرفته بود ـ که «اگر این امانت را از بیت المال به صورت عاریه ضمانتی نگرفته بودی نخستین زن هاشمی بودی که دستت را به خاطر دزدی قطع می‌کردم» ریشه های طمع را در آنان می سوزاند.
....................................................................................................................................
ظلم ستیزی
دوران حکومت علی (ع) سراسر مبارزه و جنگ با دشمنان عوام فریبی بود که ناآگاهان جامعه و دنیاطلبان را آلت دست قرار می دادند تا بهتر و بیش‌تر بتوانند به هوس ها و دنیاطلبی های خود دست یابند. علی و اسلام،‌ دشمنان خطرناک و مکار و حیله‌گری چون معاویه را در برابر خود داشت؛ که از همه چیز حتی مقدسات مردم برای پیشبرد اهداف شوم خود استفاده می‌کردند. دشمنان نادان و کج فهمی چون خوارج که در پناه پوسته‌ای از دیانت با علی دشمنی می‌کردند و جمل سوارانی که عایشه همسر پیامبر را سپر خود ساخته بودند و ... و علی که برای عدالت‌گستری و ظلم ستیزی حکومت را در دست گرفته بود، جز مبارزه‌ای سخت، طولانی و طاقت‌فرسا راهی در پیش خود نمی یافت.
زینب حوادث دردناک بعد از پیامبر را مشاهده می‌کرد، از آن عبرت می‌گرفت و درس می آموخت و بر بینش اجتماعی، سیاسی و تاریخی خود می افزود و افزون بر این از شجاعت، زهد، عبادت و فضیلت‌های بیشمار پدرش الهام می‌گرفت. او که در مکتب چنین پدری درس آموخته بود، تمام آموخته‌های خود را در صحنه‌های بزرگی چون کربلا، کوفه، شام و... به نمایش گذارد، و با تدبیر و درایت، شجاعت و شهامت، صبر و استقامت و زهد و عبادت خود را ثابت کرد که دختر پدری است که تمامی عمر خود را در راه خدا و رضای او سپری کرده، با قدرت صبر پیشه ساخته، با شهامت عدالت گسترده، با شجاعت دشمن‌ستیزی کرده و بالاخره همه چیز را فدای محبوب خویش ساخته است.
.....................................................................................................................................
در سوگ پدر
سحرگاه نوزدهم رمضان سال 40 هجری صدایی آسمان و فضای شهر کوفه را پر کرد که خبر از شهادت امام عدالت و راستی، در محراب عبادت می‌داد. مردم و شیعیان کوفه سراسیمه خود را به امام خویش می رسانند تا از حال او جویا شوند. زینب علیها السلام، همچون دیگر فرزندان آن حضرت از اولین افرادی بود که خود را به بالین پدر رساند و فرق شکافته‌اش را نظاره کرد.
زینب بانویی است حدود سی و پنج ساله و سرشار از عواطف و احساسات. او تعلق خاطری بس عمیق با پدری دارد که سی سال در سایه محبت های او آرام گرفته است. او چگونه خود را به پدر رسانده است؟ چه سخنی به هنگام دیدن چهره خونین و سر شکافته پدر داشته است؟ پاسخ این پرسش‌ها به خوبی روشن نیست. ولی ندبه های جانسوز زینب و بیان درد جانگدازش بر بالین پدر که صدای مردم بیرون از اتاق را به ناله بلند کرد، بیانگر عمق مصیبتی است که بر جان زینب وارد شده است. حادثه‌ای که دل سنگ را آب می‌کند و دوستان حضرت را بیتاب، معلوم است با روح لطیف و دل پر مهر و عطوفت دختری چون زینب چه خواهد کرد.
شهادت امیرالمومنین و جدایی زینب از پدر بسیار سخت و گران است. او بعد از وفات جدش رسول خدا و شهادت مادرش فاطمه زهرا (س) دل به پدر بسته بود. سایه پر مهر پدر، آرام بخش روح و جان داغدیده او بود. اما اکنون باید از این کانون محبت دل برگیرد و درد فراق پدر را بر دردهای دلش بیفزاید. و او که تربیت شده مکتب این چنین پدری است و جز به رضای خدا نمی اندیشد، جز صبر بر نمی‌گزیند.
دوران امامت امام حسن مجتبی علیه السلام
بهترین راه برای ترسیم تابلویی روشن از اوضاع مردم در زمان امام مجتبی (ع)، بررسی تحلیل‌هایی است که علی (ع) در باره مردم کوفه دارد؛ زیرا زعامت همان مردم بعد از علی به عهده امام مجتبی واگذار شده است. مردمی که از نظر عقل و شعور ـ به تعبیر علی (ع) ـ همانند کودکان هستند و از نظر بی تعهدی و بی‌وفایی آنچنانند که علی (ع) آروز می‌کند: «ای کاش آن‌ها را ندیده بودم!» و یا خواهان این است که ده نفر از لشکریان خود را بدهد و یک نفر از شامیان را بگیرد.

زندگی حضرت زینب

 

 


حضرت زینب در مصیبت کربلا هم نماز شبش ترک نشد چنانچه امام حسین به او می گفت مرا در نماز شبت فراموش نکن

 

 

ولادت حضرت زینب



نظر
اهمیّت نماز از دیدگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله


پدید آورنده : ، صفحه 10

روزی حضرت صدّیقه کبری، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها از پدر بزرگوار خود، رسول گرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله پرسیدند: پدر جان! جزای آن دسته از مردان و یا زنانی که نماز را سبک می شمارند، چیست؟

پیامبر خدا صلوات اللّه علیه فرمودند: فاطمه جان! هرکس نماز را سبک شمارد، خداوند او را به پانزده مصیبت گرفتار می کند: شش نوع آن در دنیا، سه نوع آن موقع مرگ و جان دادن، سه نوع در قبر و سه نوع دیگر در قیامت، آن هنگامی که از قبر بر انگیخته شود خواهد بود.

مصیبت هایی که در دنیا خواهد دید عبارتند از:

1 خداوند، خیر وبرکت را از عمرشبرمی دارد. 2 خیر و برکت از روزی اش برداشته می شود. 3 خداوند نشانه صالحان را از چهره اش محو می کند. 4 به اعمالش پاداش داده نمی شود. 5 دعاهایش مستجاب نخواهد شد. 6 در دعای مؤمنین سهیم نخواهد بود و مشمول دعای خیر ایشان نمی شود.

حدیث پیامبر درباره نماز

و مصیبت هایی که هنگام مرگ خواهد دید:

1 ذلیلانه خواهد مُرد. 2 گرسنه جان می دهد. 3 تشنه می میرد، به گونه ای که هیچ چیز تشنگی او را برطرف نمی کند.

و امّا عذاب هائی که در قبر دچارش می شود:

1 خداوند متعال فرشته ای را مأمور می نماید تا مرتّب او را مورد شکنجه قرار دهد. 2 قبرش تنگ و تاریک و وحشتناک می باشد.

و امّا آنچه در قیامت مبتلایش می گردد:

1 خداوند ملکی را مأمور می نماید تا او را بر صورت، روی زمین بکشاند و اهل محشر او را تماشا نمایند. 2 محاسبه و بررسی اعمالش سخت و دقیق خواهد بود. 3 و در نهایت این که مورد رحمت و محبّت خداوند قرار نمی گیرد و عذابی دردناک دچارش خواهد شد.

مستدرک الوسایل: ج3، ص23

 

ویژگى هاى نماز از زبان پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم :
ضمرة بن حبیب مى گوید: از حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم درباره نماز سئوال شد، آن حضرت فرمود: نماز بیست و نه ویژگى دارد و آن ها عبارت انداز:
1- نماز، از شرایع دین مبین و از راه هاى بندگى دین اسلام است .
2- نماز، باعث خشنودى و رضایت خالق منان است .
3- نماز، از جمله دستورات حتمى و روش تمام پیامبران است .
4- نماز، باعث دوستى و محبت فرشتگان با نمازگزاران است .
5- نماز، باعث ارشاد و هدایت شدن بندگان است .
6- نماز، باعث اثبات و افزوده شدن ایمان مؤ منان است .
7- نماز، باعث روشنایى قلب و شناخت خداوند دیان است .
8- نماز، باعث برکت رزق و روزى مخلوقات است .
9- نماز، باعث آسایش ، راحتى و سلامت بدن انسان است .
10- نماز، مهمترین سلاح برنده علیه مشرکان و کفار است .
11- نماز، باعث اجابت دعا و رسیدن به حاجات است .
12- نماز، باعث قبولى تمام اعمال بندگان است .
13- نماز، زاد و توشه راه عارفان الى الله است .
14- نماز، شفیع انسان در برابر قابض ارواح است .
15- نماز، انیس و مونس و رفیق در قبر براى براى آدمیان است .
16- نماز، فرش در قبر به زیر پهلوى اموات است .
17- نماز، جواب از براى سؤ ال نکیر و منکر براى مردگان است .
18- نماز، در روز محشر تاج سر، از براى مخلصان است .
19- نماز، در قیامت ، نورى در قیافه ود صورت عالمان است .
20- نماز، در قیامت حله و لباسى بر بدن هاى عریان است

وبلاگ راه روشن


نظر

آیه 1 - الم

گزیده تفسیر  

برخى از سوره هاى قرآن کریم با حروفى آغاز مى شود که آن حروف چون ناپیوسته قرائت مى شود، به حروف مقطعه موسوم شده است.

تبیین این حروف از آغاز تاریخ تفسیر تا کنون همواره توجه مفسران و قرآن پژوهان را به خود معطوف داشته و در تحلیل آن دو راه پیموده اند: برخى آن را راز و رمزى میان خداى سبحان و رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) دانسته و از این رو آن را غیر قابل تفسیر مى دانند و گروه دیگر که بیشتر مفسران و قرآن شناسان هستند،برآنند که این حروف نیز مانند سایر آیات قرآن گرچه معرفت اکتناهى آن میسور نیست، لیکن تفسیرپذیر است.

اینان در تفسیر حروف مقطعه قرآن آراى گوناگونى دارند که چون رو در روى یکدیگر نیست، اگر آن آرا با دلیل معتبر اثبات شود، همه آنها قابل پذیرش ‍ است ؛ گرچه زمینه فحص و ارزیابى نهایى درباره حروف مقطعه همچنان وجود دارد و شاید در مناسبتهاى دیگر مطرح شود.

تفسیر  

ویژگیهاى حروف مقطعه  

از آغاز تاریخ تفسیر قرآن کریم تا کنون تفسیر حروف مقطعه همواره اهتمام مفسران را به خود مشغول داشته و افزون بر آنچه در کتب تفسیر آمده، درباره آن کتابها و رساله هاى مستقلى نیز نگاشته اند. حروف مقطعه داراى ویژگیهایى است که لازم است پیش از ورود به بحث تفسیرى با آنها آشنا شویم:

1- این حروف از مختصات قرآن کریم است و در سایر کتابهاى آسمانى مانند تورات و انجیل سابقه ندارد.

2- این حروف اختصاص به سوره هاى مکى یا مدنى ندارد؛ زیرا در 27 سوره مکى و در دو سوره مدنى آمده است.

3- بیست و نه سوره اى که داراى حروف مقطعه است به ترتیب، عبارت است از سوره هاى: بقره، آل عمران، اعراف، یونس، هود، یوسف، رعد، ابراهیم، ابراهیم، حجر، مریم، طه، شعراء، نمل، قصص، عنکبوت، روم، لقمان، سجده، یس، ص، مومن (غافر)، فصلت، شورى، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف، ق و قلم.

4- حروف مقطعه اوایل سوره ها، برخى یک حرفى است ؛ مانند ص ، ن و ق و برخى دو حرفى ؛ مانند: طس ، یس ، طه و حم و برخى سه حرفى ؛ مانند: الم، الرا، و طسم و برخى چهار حرفى مانند: المص و المر و برخى پنج حرفى ؛ مانند: کهیعص و حم عسق. پس حروف مقطعه از این جهت به پنج قسم منقسم است.

آیه 2 - ذلک الکتب لاریب فیه هدى للمتققین

گزیده تفسیر  

قرآن کریم جامعترین کتاب الهى است که همه معارف کتابهاى آسمانى پیشین را در بر دارد و مهیمن بر همه آنهاست و هیچ شکى در حریم آن راه ندارد؛ زیرا قرآن حق محض است و زمینه شک آن جاست که حق و باطل به هم آمیخته باشد و حق نمایى باطل ، منشا تردید گردد و اما شک منافقان و کافران در دعوى و دعوت قرآن، خاستگاهش قلب بیمار آنان است، چنانکه شخص نابینا، بر اثر کورى خود، درباره آفتاب روشن شک مى کند.

قرآن کریم مایه هدایت پارسایان است ؛ گرچه هدایت تشریعى قرآن (راهنمایى) همگانى است و اختصاص به گروهى خاص ندارد، لیکن هدایت تکوینى آن (راهبرى) که در این آیه مطرح است و متاخر از هدایت تشریعى است، ویژه پرهیزکارانى است که سلامت فطرت خود را حفظ کرده باشند و از هدایت تشریعى قرآن نیز بهره مند باشند.

کسانى که فطرت خود را در گور هوسها دفن کرده باشند، از هدایت قرآن بى بهره اند.

تفسیر  

ذلک: ذلک اسم اشاره به دور است و مشاور الیه آن یا از امور محسوس ‍ است که در مکان دور یا زمان دیر قرار دارد و یا از امور نامحسوس و مجرد که در مکانت والا تحقق دارد. مقام قرآن نه تنها به لحاظ اشتمال آن بر علوم غیبى و معارف ملکوتى و مانند آن منیع است، بلکه از لحاظ فنون متنوع ادبى، چنان رفیع است که هیچ کس حتى خود رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) همتاى قرآن سخن نگفته است ؛ نه پیش از بعثت و نه پس از آن.

الکتاب: واژه کتاب گرچه بر مطلق مکتوب اطلاق مى شود، ولى در قرآن کریم به معناى کتاب تکوینى و گاهى به معناى کتاب تدوینى به کار رفته است و اختلاف مکتوبهاى آن، اعم از تکوین و تدوین، مایه اختلاف مصداق (نه مفهوم) آن شده است ؛ چنانکه در سخنان بزرگان اهل معرفت، گاهى واژه کتاب بر انسان کامل اطلاق مى شود، همان طور که واژه کلمه بر انسان اطلاق مى شود.

فیض کاشانى (رحمه الله)، شعر معروف بین اهل معرفت (و انت الکتاب المبین الذى / باحرفه یظهر المضر) را از امیرالمومنین (علیه السلام) دانسته، چنانکه جمله مشهور نزد آنان: الصوره الانسانیه هى اکبر حجه الله على خلقه و هى الکتاب الذى کتبه الله بیده را به امام صادق (علیه السلام) اسناد داده است، (221) لیکن براى هیچ از این دو، سند معتبرى ارائه نکرده است. به هر تقدیر، عنوان کتاب در قرآن کریم براى چند مصداق به کار رفته است:

 

آیه 3 - الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه و مما رزقنهم ینفقون  

گزیده تفسیر  

قرآن هادى تقوا است که غیب (خداى سبحان و اسماى حسناى او، وحى، فرشتگان و معاد) را باور دارند (گرچه غیب مطلق، یعنى کنه ذات خدا نه مشهود تفصیلى عارف است و نه معقول حکیم و متکلم و نه متعلق ایمان تفصیلى هیچ مومن).

تقوا پیشگان هم اهل نمازند و هم حقیقت آن را بر پا مى دارند؛ آنان پیام اصلى نماز را از مدار لفظ و مفهوم آن خارج ساخته، به وجود عینى مى رسانند، یعنى، ابتدا در محدوده جان خویش حقیقت نماز را متمثل ساخته سپس آن را با سنت مستمر خود در جامعه متجلى مى کنند و با تبلیغ و تعلیم دیگران، آنان را نیز به عنوان روح متمثل نماز پرورش مى دهند، تا حقیقت نماز که ناهى از فحشا و منکر، و شفا بخش درد هلوع و جزوع و منوع بودن انسان خاکى است در جامعه متمثل گردد.

آنان با انفاق آنچه خدا روزیشان کرده، ابتدا پیوند خو را با خداوند مستحکم و در پرتو آن به تحکیم پیوند خو با بندگان خدا مى پردازند.

انفاق پرواپیشگان منحصر بن مال نیست ؛ آنان از هر رزقى مانند مال، علم، عقل، قدرت، جاه و جان خود در راه حق نثار و ایثار مى کنند.

تفسیر  

یومنون: واژه ایمان از ریشه امن است و سر اطلاق ایمان بر عقیده آن است که مومن اعتقاد خود را از ریب، اضطراب و شک، که آفت اعتقاد است، مى رهاند و آن را ایمن مى کند. از این رو رسوخ و استقرار عقیده در قلب را ایمان مى گویند و براى رسیدن به آن، علم به تنهایى کافى نیست، گاهى انسان به چیزى عالم است ولى به آن مومن نیست: (وجحدوا به واستیقنتها انفسهم). (326)

اعتقاد علمى باید با جان و قلب انسان معتقد و عالم عجین شود و در اوصاف نفسانى و اعمال بدنى او جلوه کند تا اطلاق ایمان بر آن درست باشد و بر این اساس، اطلاق مومن بر کسى که عقیده حق را تنها بر زبان مى راند درست نیست: (من الذین قالوا امنا بافواههم ولم تومن قلوبهم)، (احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون)، (327) عقد علمى که قضیه ذهنى و معقول است تا با جن عالم عقد و گره دیگر نیابد، ایمان نیست.

غیب: غیب چیزى است که با هیچ یک از حواس عادى و یا حواس مسلح قابل درک نباشد و در مقابل حضور و شهادت است و مصادیق فراوانى دارد و اگر در بحث روایى مفسران شیعه عنوان غیب، بر حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) تطبیق شده است، از قبیل بیان مصداق است، نه تفسیر مفهوم، و از باب نمونه است، نه حصر. و مستند آن نص مورد قبول امامیه است، گرچه دیگران آن را نپذیرند. بنابراین، آنچه آلوسى به پیروى از امام رازى گفته است: زعمت الشیعه انه القائم وقعدوا عن اقامه الحجه على ذلک (328) ناصواب است.

 

آیه 4 - والذین یومنون بم انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالاخره هم یوقنون

گزیده تفسیر  

هدایت قرآن بهره پرهیزکارانى است که به هر چه بر قلب مطهر پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نازل شده است (قرآن باش یا حدیث قدسى) و به کتب آسمانى پیشین ایمان دارند.

ایمان به قرآن و کتب آسمانى گذشته، مستلزم ایمان به پیامبران الهى و معجزات آنان و وجود فرشتگان افزون بر ایمان به وحى و رسالت، به معاد که از برجسته ترین روآوردهاى دین است، یقین دارند، زیرا دین خدا صراط است و عقیده به صراط بدون عقیده به مقصد (معاد) سودمند نیست.

موانع اعتقاد به معاد یا شبهه علمى است یا شهوت عملى و پرهیزکاران، این دو را از حریم اندیشه و عمل خود رانده، از رزق ناب یقین که کمیابترین رزق خداوند است، بهره مند شده اند.

تفسیر  

آخرت: آخرت در مقابل اولى و دنیاست و مراد از جهان آخرت، قیامت است که در آن حساب، پاداش و کیفر، و حیات طیب و برتر و سعادت ابدى محض و مانند آن است و مراد از کار اخروى کارى است که افزون بر تامین نیاز کنونى، در سعادت ابدى انسان نقش داشته، موجب تقرب به خداى سبحان و عامل جلب رضاى کنونى او باشد. اهل آخرت کسانى هستند که همه امورشان رنگ الهى دارد.

در مقابل، مراد از دنیا امورى است که انسان را از ذات اقدس خداوند و رضاى او دور مى کند و متاع فریب و کالاى نیرنگ و غرور است: (ما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور). (441)

قرآن کریم در معرفى دنیا مى گوید: اعملوا انما الحیوه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فى الاموال والاولاد.) (442) دنیا چیزى است که گاهى با بازى و گاهى با سرگرمى و زمانى با زینت و گاهى با تفاخر و گاهى با تکاثر، انسان را از هدف نهاییش که لقاى خداى سبحان است، باز مى دارد و این همان امور اعتبارى است، نه تکوینى، زیرا حیات طبیعى دینا همان گونه که خوشیها و زیباییها را عرضه مى کند، ناخوشیها و رنجها را نیز نشان مى دهد و زندگى دنیا ذاتا فریبکار نیست و از این رو نشئه کنونى براى اهل تقوا فریبنده نیست. اهل دنیا نیز با آرزوهاى خودشان فریب مى خورند: (وغرتکم الامانى). (443)

 

آیه 5 - اولئک علی هدى من ربهم واولئک هم المفلحون

گزیده تفسیر  

پروا پیشگان بند مرتبه، از هدایتى بهره مندند که چونان مرکبى رهوار آنان را به مقصد مى رساند و رفعت مى بخشد و این همان هدایت تکوینى الهى است که زمینه ساز بهره ورى کامل از هدایت قرآن است. آن بلند پایگان که بر هدایت الهى مستقرند، چنانکه تقوایشان زمینه ساز بهره مندى از قرآن است منشا رستگارى آنان نیز خواهد بود؛ آنان از همه موانع مى رهند و به مقصد اصیل خویش مى رسند و چون فلاح انسان در رسیدن به کمال مطلق است و کمال مطلق جز خداى سبحان نیست، پس فلاح پرواپیشگان در لقاءالله است و براى رسیدن به لقاء الله گامهاى نخست را باید با هدایت فطرى و تقواى اعتقادى، عبادى و مالى برداشت و آنگاه باید تا رسیدن به مقصود نهایى از رهبرى قرآن ناطق و صامت (ثقلین) پیروى کرد.

تفسیر  

المفلحون: واژه مفلح از ریشه فلاح است و معناى اصلى ماده فلح، چیزى است که لازم آن رهایى از شرور و دستیابى به خیر و صلاح است و با این دو قید از ماده نجات ، ظفر و صلاح امتیاز مى یابد.

اطلاق فلاح بر کشاورز و فلاحت بر کشاورزى از آن روست ؟ زمین با زراعت از بوار(بایر بودن) مى رهد و آباد مى گردد، چنانکه شکاف و گشایش نیز در آن ملحوظ است.

در زبان فارسى از فلاح به پیروزى و رستگارى تعبیر مى شود؛ (493) زیرا معناى فتح و شکاف در آن ماخوذ است، برخلاف چیزى که رتق و سد در آن ماخوذ است، و چون شکاف در معناى فلاح اخذ شده، کسى که لب زیرین او شکاف داشته باشد افلح نامیده مى شود. (494) البته مفلح انسانى است که با رنج و تعب، به مقامى رسیده باشد، نه بدون رنج.

هم: ضمیر هم را بصیرون، فاصله مى نامند و کوفیون، عماد. شاید سرعطف اولئک دوم بر اولئک اول در آیه محل بحث و عدم عطف در آیه (اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون) (495) این باشد که در آیه محل بحث، دو عنوان مزبور جداى از هم و مستقل است، لیکن در آیه سوره اعراف، اساس مطلب همان غفلت است که بر اساس درکات آن، سه مرحله نزولى پدید مى آمد: اول شبیه چهارپایان شدن، دوم در حد چهارپایان بودن، سوم از آنها پایینتر قرار داشتن.

 

آیه 6 - ان الذین کفروا سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم یومنون

گزیده تفسیر  

گرچه هدایت قرآن همگانى است و اختصاص به پرهیزکاران ندارد، ولى کافران از آن بهره اى نمى برند، زیرا آنان بر اثر عناد عمدى خویش در هدایت را چنان بر روى خود بسته اند که بیم دادن و ندادنشان یکسان است.

انذار که رسالت محورى پیامبران و هدف نفر فرهنگى فقیهان است، در هدایت انسانهاى مستعد نقش به سزایى دارد، ولى کفر عنادى (نه کفر بسیط که ناشى از غفلت است و با انذار نیز زایل مى شود) مانع تاثیر انذار است.

تفسیر 

انذرتهم: انذار که در برابر تبشیر (نوید دادن) است، به معناى بیم دادنى است که با گفتار یا مانند آن صورت مى گیرد.

در طلیعه این سوره سخن از هدف قرآن کریم، یعنى هدایت مقتین بود و چون در آن جا پرسش مطرح بود که اگر قرآن براى هدایت همه انسانها نازل شد، سر اختصاص هدایت آن به پرهیزکاران چیست ؟ گویا در این آیه کریمه به پاسخ آن پرداخته، مى فرماید: زیرا غیر متقى (مانند کافر) انذار و عدم انذارش یکسان است و آنان خود نیز به این حقیقت معترفند: (سواء علینا اوعظت ام لم تکن من الواعظین). (504)

در آیه محل بحث، کفر در برابر تقوا به کار رفته و از آن استفاده مى شود که همان طور که تقوا شرط بهره مندى از هدایت قرآن است، کفر نیز مانع آن است و همان طور که تقوا به اعتقادى و عملى تقسیم مى شود و تقواى عملى به تقوا در عبادت (اقامه نماز) و تقوا در مال و غیر مال (انفاق) تقسیم مى شود، کفر نیز همین تقسیم ها را دارد؛ زیرا کفر تنها انکار خدا، وحى و رسالت و معاد نیست، بلکه اگر کسى عمدا نماز و زکات را نیز ترک کند عملى است و همان گونه که در تقوا حسن اختیار لازم است، در (الذین کفروا) نیز عناد و لجاج و سواء اختیار مطرح است. پس کفر در این آیه، کفر عنادى است که رو در روى تقواست، نه کفر بسیط، که ناشى از غفلت و با انذار و هدایت پیامبران برطرف مى شود.

اهمیت انذار در تبلیغ و هدایت  

تقابل بین آیات آغازین سوره که سخن از هدایت متقین داشت با آیه مورد بحث که بیانگر هدایت ناپذیرى کافران است، اقتضا مى کرد که در این آیه شریفه به جاى تعبیر (ءانذرتهم ام لم تنذرهم)، گفته شود: اهدیتهم لم لم تهدهم.

شاید سر تغییر این باشد که قرآن کریم در امر هدایت انسانها، براى انذار و هشدار جایگاه ویژه اى قائل است و با این که قرآن هم بشیر مومنان است و هم نذیر آنان: (هدى و بشرى للمومنین)، (505) (تبارک الذى نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا) (506) و پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نیز هم بشیر است و هم نذیر: (انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا)، (507) اما هسته مرکزى تبلیغ و هدایت، انذار است و از این رو در برخى آیات قرآن کریم رسالت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله)، تنها انذار معرفى شده است، مانند: (انما انت نذیر)، (508) (واوحى الى هذا القرآن لانذرکم به) (509) و در تبیین اساس هدایت پیامبران، تنها سخن از انذار رفته است: (یا معشر الجن والانس الم یاتکم رسل منکم یقصون علیکم ایاتى و ینذرونکم لقاءیومکم هذا) (510) و هدف از نفر فرهنگى فقیهان نیز انذار انسانها معرفى شده است: (فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فى الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم). (511)

 

 

آیه 7 - ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصرهم غشوه ولهم عذاب عظیم

گزیده تفسیر  

راز هدایت ناپذیرى کافران عنود آن است که خداوند، به کیفر عناد تبهکارى آنان، بر دلها و گوشهایشان مهر زده و بر دیدگان آنان نیز پرده اى ستبر آویخته است و از این رو حق را نه مى فهمند، نه مى شنوند و نه مى بینند و چون علم مقدمه ایمان است و اینان فاقد ابراز تحصیل آنند، ایمان نیز نمى آورند.

مراد از قلب و سمع و بصر مهر شده کافران همان دل و چشم و گوش باطنى است، نه ظاهرى و هر یک از این سه، حجابى ویژه خود دارد که بر اثر هواپرستى و عناد حاصل مى شود و چنین حجابى، اضلال کیفرى خداى سبحان است و نه اضلال ابتدایى.

کافران که قلبى واژگون و مهر شده دارند و بر اثر کفر و عصیان کور و کر شده اند، گرفتار عذابى بزرگ هستند.

تفسیر  

ختم: ختم در مقابل فتح (آغاز کردن و گشودن شى ء) و به معناى کامل کردن یا رسیدن به پایان آن است. سر این که از ختم در زبان فارسى به مهر کردن یا مى شود آن است که مهر کردن نامه نشانه پایان آن است که مهر کردن نامه نشانه پایان آن است. نامه آنگاه مهر مى شود که پایان یافته باشد. صحیفه جان آدمى نیز تا آنجا که راهى براى نفوذ هدایت در آن باشد و راه توبه به کلى بسته نشده باشد مختوم نیست. اما اگر انسان با سوء اختیار خود راه توبه را که خداى سبحان بر روى انسان گشوده: انت الذى فتحت بابا الى عفوک و سمیته التوبه (536) و تا آخرین مهلت باز است عمدا بر روى خود بست و آن را انکار و استهزا کرد، صحیفه جان او مختوم مى شود و دیگر جایى براى نوشتن حسنات به دست کرام کاتبین در آن نیست.

سمعهم: در قرآن کریم قلب و بصر به صورت جمع و سمع به صورت مفرد به کار مى رود. همچنین سمع بر بصر مقدم مى شود. در این مورد چند نکته سودمند ذکر مى شود:

1- این که لفظ قلوب و ابصار به صورت جمع ذکر شد ولى لفظ سمع، به صورت مفرد شاید این باشد که سمع، در اصل مصدر بوده و در آن افراد، تثیه و جمع مانند تانیث و تذکیر یکسان است، برخلاف لفظ اذن که چون مصدر نبوده، (537) در آیه (وجعلنا على قلوبهم اکنه ان یفقهوه و فى اذانهم وقرا) (538) به صورت جمع آمده است. از طرف دیگر، برخى لفظ سمع را اسم جمع و داراى معناى جمع دانسته اند.

صاحب تفسیر المنار بعد از نقد و نقض مصدر بودن سمع، به این که لفظ بصر هم مصدر است، پس چرا به صورت جمع یاد شده، مى گوید:

سر آن به نظر من این است که عقل داراى وجوه ادراکى فراوانى است، چنانکه بصر داراى شعب بى شمار است، بر خلاف سمع، زیرا اسماع مردم در ادراک مسموعها یکسان است ؛ یعنى، هم مسموع بیش از یکى نیست و آن خصوص صوت است و هم شنونده ها در ادراک اصوات یکسانند. از این رو سمع مفرد آمده است. (539)

لیکن این سخن ناصواب است ؛ زیرا اولا بسیارى از لطایف به کمک حس ‍ سمع به عقل مى رسد که حس بصر از چنین اعداد و امدادى ناتوان است. از این رو برخى از محققان، سمع را افضل از بصر دانستند، ولى صاحب المنار، بعد از نقل فضیلت مزبور مى گوید: من درباره فضیلت سخن نمى گویم، آن به خدا و رسول او مربوط است و من موجودى را شرح مى دهم و تناسب لفظى آن را بازگو مى کنم.

اگر به طور دقیق دلیل برترى سمع بر بصر روشن گردد، نزدیکى سمع به عقل بیش از شباهت بصر به عقل درک مى شود و در سرنوشت بحث ادبى سهم به سزایى خواهد داشت. به هر تقدیر، بحث معقول، مسموع و مبصر را باید از بحث عاقل، سامع و مبصر جدا کرد. در این که عاقلها، سامعها و مبصرها متعددند بحثى نیست و تساوى اسماع به معناى وحدت آنها نیست. از این رو باید رمز تعدد مصداق با مفرد بودن لفظ را در نکته دیگر جستجو کرد.

2- برخى سمع را بر بصر ترجیح داده، تجرد آن را از تجرد بصر بالاتر دانسته اند و تقدیم ذکر سمع بر بصر را محصول چنان تقدمى اعلام داشته، شاهدى نیز بر تقدم مزبور یاد کرده اند که در بعضى از مراتب نوم، چشم مغلوب خواب مى شود، ولى گوش هنوز مغلوب نشده بلکه مى شنود. (540)

در مقابل، از اکثر اهل کلام چنین نقل شده که بصر برتر از سمع است ؛ زیرا سمع فقط اصوات و کلمات را ادراک مى کند ولى بصر، اجسام، الوان و هیئتها را ادراک مى کند و چون متعلق آن بیش از متعلق سمع است، از آن برتر است. (541)

 

 

منبع: سایت شهید آوینی