سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شکوه بندگی

بازگشت امام خمینی به میهن و آغاز دهه فجر
دهه فجر -دهه? فجر انقلاب اسلامی به روزهای 12 تا 22 بهمن 1357 گفته می‌شود که طی آن آیت الله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال 1357 به ایران وارد و در نهایت با اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.

 

-----------------------------

بازگشت امام خمینی به میهن

با گسترش قیام مردم و خروج شاه از ایران، شاپور بختیار به عنوان آخرین و تنها امید رژیم پهلوی و سردمداران غربی پشتیبان این رژیم، به عنوان نخست وزیر باقی مانده بود. در طرف مقابل تظاهرات مردم هر روز پر شورتر و مصمم‌تر می‌شد و شعار استقلال،‌ آزادی، جمهوری اسلامی بعنوان اصلی ترین خواسته مردم در نهضت انقلابی به رهبری امام خمینی مطرح می‌شد.

 

امام خمینی که شرط ورود خود را به کشور، خروج شاه، اعلام کرده بودند، با فرار شاه در 26 دی 1357، تصمیم به بازگشت گرفتند. قرار بود این رجعت تاریخی در روز پنجشنبه پنجم بهمن 1357 انجام گیرد اما بختیار، با بستن فرودگاه ها مانع از انجام این امر شد. با انتشار خبر بسته شدن فرودگاهها، مردم خشمگین به خیابان ها ریخته و با تحصن و شعارهای کوبنده، دولت بختیار را تحت فشار شدیدی قرار دادند.

 

در همین زمان رئیس شورای سلطنت، سید جلال تهرانی،‌ در پاریس ضمن استعفا خدمت امام، اعلام کرد که شورای سلطنت غیر قانونی است. سرانجام، تحصن‌ها و تظاهرات عظیم مردم بختیار را مجبور کرد،‌ فرودگاه ها را باز کند. کارکنان اعتصابی تلویزیون اعلام کردند برای ضبط و پخش مستقیم مراسم آماده‌اند. فرودگاه مهرآباد آماده استقبال از پرواز انقلاب بود.

 

روز 12 بهمن 1357، پرشکوه ترین استقبال تاریخی رقم خورد و هواپیمای ایرفرانس در حوالی ساعت 9 صبح در فرودگاه مهرآباد نشست و حضرت امام، با قلبی آرام و مطمئن پس از 15 سال هجرت، پا به خاک میهن اسلامی گذاشتند.

صدها خبرنگار و عکاس و فیلمبردار به ثبت این رویداد تاریخی پرداختند. جمعیت استقبال کننده در طول 33 کیلومتر از فرودگاه امام تا بهشت زهرا که مقصد بعدی امام بود. بین 4 تا 8 میلیون نفر تخمین زده می‌شد. امام از فرودگاه مستقیما به بهشت زهرا رفتند و ضمن ادای احترام به شهدای انقلاب اسلامی، سخنرانی تاریخی خود را در آنجا ایراد کردند.

 دهه فجر

در این سخنرانی امام نخست وزیری شاپور بختیار را غیر قانونی اعلام کرده و فرمودند: «من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم.»‌ بدین ترتیب از ورود امام ده روز تاریخی که بعدها دهه فجر انقلاب اسلامی نام گرفت، سپری شد تا طومار رژیم پهلوی و 2500 سال استبداد شاهنشاهی برای همیشه در هم تنیده شود.

 

 

دهه ی فجر بر شما مبارک شرکت در راهپیمایی 22 بهمن یادتون نره    یا علی


اشاره:بازنشستگی

مهیا زاهدین لباف

بنابر تعریف علمی، بازنشستگی عبارت از حالتی است که کارمند رسمی دولت با داشتن شرط معینی از سن و دارا شدن سنوات معینی از خدمت، طبق قانون و به موجب حکم مقام صلاحیت دار، احراز می کند و ضمن خاتمه یافتن حالت اشتغال وی، مادام العمر مستحق دریافت حقوق بازنشستگی می گردد.

بازنشستگی، حادثه مهمی در چرخه زندگی فرد است و افراد باید قادر به پذیرفتن این اندیشه شوند که می توانند به طور موفق و با سربلندی به عنوان یک فرد کامل، بدون آنکه اشتغالی داشته باشند، به زندگی ادامه دهند. این دوران، امکان تصمیم گیری گسترده ای را در مورد زندگی شخص فراهم می آورد که اگر این تصمیمات خوب اتخاذ شوند، فرد، سازمان و جامعه در مجموع متنفع می گردند.

گروهی دوران بازنشستگی را به عنوان «نقش بی نقشی» می خوانند؛ زمانی که اگر آغاز آن با برنامه ریزی و دقت همراه نباشد، ثمری جز افسردگی و احساس بی حاصلی برای شخص بازنشسته به همراه نخواهد داشت. برای مقابله با حس تنهایی در سالمندان، باید از شیوه های مشاوره شناختی با فرد و آموزش جامعه به منظور تغییر نگرش نسبت به سالمندی بهره گرفت. بازنشستگان، منبعی از خاطرات و تجارب تلخ و شیرین گذشته هستند که نباید بدون استفاده باقی بمانند. رویکرد داستان گویی و نقل تجارب و خاطرات گذشته، توسط بازنشستگان، افزون بر اینکه نسل حاضر را در جریان وقایع موثق گذشته قرار می دهد، باعث می گردد تا آنان در جامعه نقش شایسته و به حقی برای خود به دست آورند.

توجه به نیازهای مادی و معنوی بازنشستگان، ایجاد زمینه هایی برای حضور پرفایده آنان در صحنه کارهای اجرایی با توجه به تجربیات، تخصص ها و توانایی ها، در نظر گرفتن امکاناتی برای گذراندن اوقات فراغت این عزیزان، ایجاد تشکل ها، انجمن ها و گردهمایی هایی با سرلوحه قرار دادن برنامه های فرهنگی و آموزشی متناسب با شرایط آنان، ایجاد تسهیلات بهداشتی ـ درمانی، استفاده از وام ها و قرض الحسنه هایی متناسب با شرایط آنان و دادن نقش های پررنگ و کلیدی در خانه و خانواده به این عزیزان، از جمله امور ضروری و پراهمیتی است که برای سلامت روحی و روانی و جسمانی آنان توسط دولت و خانواده ها باید مدنظر قرار گیرد.[

 

1]

گفتار مجری

بازنشستگی و سالمندی سال های رشد و کمال است؛ تغییر به سوی مسیری جدید؛ زمانی برای آزادی و استقلال از مسئولیت های محدودکننده، آزادید به هر کجا و هر زمانی که مایلید سفر کنید؛ هر طور که دوست دارید بدون در نظر گرفتن محدودیت زمانی، برنامه ریزی کنید. در نیمه راه زندگی هستید؛ با دنیایی از تجربه ها و دانش ها و مهارت ها. به نیمه پر لیوان نگاه کنید. اکنون فرصت دارید تا برای خودتان زندگی کنید. در کودکی، بارها و بارها زمین خورده اید، در جوانی لغزش های فراوانی داشته اید و در اوایل بزرگ سالی، انواع و اقسام مسئولیت ها را به عهده گرفتید، همسر بودید، پدر و مادر شدید، کارمند بودید، یک دریا گذشت بودید و ایثار برای فرزندانتان و ..

اینک زمان شماست. آن گونه که می خواهید زندگی کنید، دوباره مشغول آموختن شوید، این ها برای دلتان نه برای گذران زندگی، به سراغ شهر بروید، نقاشی و یا هر هنر دیگری که روح خسته از سالیان سال تلاشتان را جلا می دهد. به ورزش بپردازید؛ ورزش های سبک ولی نیروبخش و شادی آفرین، قدم بزنید، به کوه بروید، با دوستان هم سن خود برنامه های سرگرم کننده بریزید.

البته جوان ها را فراموش نکنید. بگذارید بدانند که ناامید نیستید، افسرده نشده اید و هنوز بر روی زانوان خود ایستاده اید. هنوز می توانید بار سنگین مسئولیت هایشان را به دوش بکشید. شاید ظاهر مسئولیت ها عوض شود؛ ولی شما هنوز هم پشتیبان خانواده خود هستید؛ چون کوهی استوار و پلی محکم.

می توانید دوران میان سالی و بازنشستگی خود را با یک برنامه ریزی دقیق و منظم به زیباترین بخش زندگی تان تبدیل کنید و برای همیشه جوان بمانید و بهتر از جوان ها زندگی کنید. یادتان باشد شما توانایی آن را دارید تا برای زمانتان، آن گونه که دوست دارید برنامه ریزی کنید.

«اینک زمان در دستان پرتجربه شماست»

شعر

پند پیران

«پند پیران بهتر از عمر دراز

زانکه ایشانند خود در عین راز

پند پیران بهتر از بخت جوان

بشنو این معنی ز پیر غیب دان

پند پیران همچو اسم اعظم است

بر جراحت ها مثال مرهم است

پند پیران مرهم جانی بود

پند پیران راز پنهانی بود

پند پیران باشدت چون پیشوا

پند پیران، باشدت خود مقتدا

پند پیران آفتاب بی زوال

پند پیران است ماه عمر و سال

پند پیران است فتح الباب دین

پند پیرانت کند با دین قرین

پند پیران است بحر موج زن

پند پیران است چون دُرّ عَدَن

پند پیران است خود اسرار فاش

در معانی واقف عطار باش»

[عطار نیشابوری]

«عزیز من مکن پند مرا خوار

جوانی، خاطر پیران نگه دار

به پیران سر مکن از من جدایی

مده بر باد ملک پادشایی»

[سلمان ساوجی]

ضرب المثل

«پیران سخن ز تجربه گویند، گفتمت

هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن»

آنچه جوان در آینه نمی بیند، پیر در خشت خام می بیند.

اگر پیر هستید، اندرز بدهید و اگر جوان هستید اندرزپذیر باشید.

[ضرب المثل چینی]

تو هنگامی پیر شده ای که یادگیری را کنار بگذاری؛ تا زمانی که به آموختن مشغولی، همچنان جوان و شادابی.

[ضرب المثل ژاپنی]

آورده اند که ...

مداد سفید

«همه مداد رنگی ها مشغول بودند؛ جز مداد سفید. هیچ کس به او کاری نمی داد. همه می گفتند: تو نمی توانی کاری انجام دهی. یک شب که مداد رنگی ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند، مداد سفید تا صبح کار کرد، ماه کشید، مهتاب کشید و آن قدر ستاره کشید که کوچک و کوچک و کوچک تر شد. صبح توی جعبه مداد رنگی، جای خالی او با هیچ مدادی پر نشد.

اشک در چشمانش حلقه زد. مدت ها بود که احساس بیهودگی می کرد؛ اما با خواندن این مطلب حس می کرد باید مداد سفید جعبه مداد رنگیِ زندگی باشد. به ساعت نگاه کرد. باید از قفس طلایی که فرزندان برایش ساخته بودند بیرون می آمد. باید قفس تنهایی را می شکست. باید ثابت می کرد که تا زنده هست می خواهد زندگی کند. لباس پوشید و به راه افتاد.

وارد مسجد محل شد. برنامه های فرهنگی ـ ورزشی را از نظر گذرانید. تصمیم گرفت عضو کتاب خانه شود و در یک گروه ورزشی که پیاده روی و نرمش را صبح های زود در پارک نزدیک مسجد انجام می دادند، ثبت نام کرد. بعد به یک کلاس خوش نویسی رفت. از جوانی عاشق قلم و دوات بود؛ ولی هرگز مجالی برای محک زدن خود نیافت، می دانست که اینک زمان رسیدن به آرزوهاست.

سپس به سوی یکی از دفترهای مهندسی ساختمان رفت و خودش را این گونه معرفی کرد: ـ من ـ هستم، مدت سی سال به عنوان مهندس نقشه کشی برای فلان ارگان دولتی مشغول به کار بودم، چند ماهی است که بازنشسته شده ام. فکر کردم شاید دفتر مهندسی شما با دیدن کارهای قبلی من، اجازه همکاری در امر نقشه کشی را به من بدهید.

جوان، که او فکر می کرد منشی است و تا آن لحظه ساکت مانده بود، لبخندی بر لب آورد و تمام قد از جا برخاست و دستش را جلو آورد.

ـ سلام آقای مهندس، من مهندس ... هستم، مدیر عامل این شرکت ساختمانی.

نمونه های کار را تحویل گرفت و مشغول بررسی شد. نیم ساعت بعد در دفتر باز شد و دو جوان دیگر وارد شدند. مهندس لبخندی زد و رو به دوستانش گفت: ـ ایشان جناب آقای مهندس ... هستند، از امروز به عنوان استاد ما و در سِمَت مشاور نقشه کشی ساختمان از حضور و تجربه شان در کارها بهره مند می شویم ... .

سرش را بالا گرفت. حالا دیگر احساس بیهودگی نمی کرد، او از این پس می توانست ماه بکشد، مهتاب، ستاره و ... حالا می دانست اگر روزی نباشد، حتماً جای خالی اش در جعبه هزار رنگ زندگی احساس می شود.

http://www.lavasani.tamin.ir/content/files/jahangir/2080.jpg

«او از امروز سفید بود، سفیدِ سفید»

باز هم می توانی

فاطمه بختیاری

نگهبان کنار رفت و سکاکی قدم به قصر گذاشت. صدای چلچله ها از لابه لای درختان قصر بلند بود. سکاکی همان طور که نگاهش به گل های رنگارنگ باغچه بود، هدیه ای را که برای پادشاه آورده بود، محکم گرفته بود. جعبه دواتی را که ساخته بود، در پارچه مخمل پیچیده بود. رئیس نگهبان های قصر جلویش را گرفت. کجا می روی؟ برای چه کار آمده ای؟!

سکاکی برای چندمین بار گفت: برای پادشاه تحفه ای ناقابل آورده ام.

و پارچه مخمل را باز کرد. رئیس چند قدم جلو آمد. برق طلایی جعبه چشم هایش را خیره کرد و با دقت به نقش های برجسته آن نگاه کرد: ـ آفرین. برو به سمت تالار.

با انگشت به ساختمانی اشاره کرد که دو طرفش درختان سرو قد کشیده بودند. سکاکی با قدم های مطمئن به راه افتاد. تحسین رئیس نگهبان ها به او قوت قلب داده بود. از پله های مرمر بالا رفت. نگهبانی در چوبی را باز کرد. آرام و مطمئن قدم برداشت. پادشاه روی تخت جواهرنشانش نشسته بود و با وزیر صحبت می کرد. سکاکی ادای احترام کرد. نگهبان جلو آمد، هدیه او را گرفت و به دست وزیر داد. وزیر پارچه مخمل را کنار زد و جعبه دوات را به پادشاه نشان داد. پادشاه گفت: زیباست سکاکی به یاد چندین ماه کار مداومش افتاد. برای ساختن جعبه چقدر وقت صرف کرده بود.

درِ تالار باز شد. مردی جلو آمد. پادشاه با دیدن مرد از تخت پایین آمد. مرد تعظیم کرد. وزیر گفت: از این سمت.

و با دست به گوشه تالار اشاره کرد. پادشاه و مرد به آن سمت رفتند. سکاکی باورش نمی شد، جعبه ای که برای ساختن آن زحمت بسیار کشیده بود، خیلی زود کنار گذاشته شود. از نگهبان پرسید: او کیست؟

نگهبان جوابی نداد. وزیر که حرف سکاکی را شنیده بود گفت: او دانشمندی بزرگ است. سکاکی با خود گفت: او هنری دارد که من هرگز به یادش نبودم و آن را نیاموختم.

از تالار بیرون آمد. خورشید آرام آرام پشت درختان بلند قصر غروب می کرد. باد محاسن سفید سکاکی را به بازی گرفت ... باید درس بخوانم.

از این حرف خودش جا خورد. به موهای سفیدش دست کشید. به دست های چروکیده اش خیره شد باز از خودش پرسید: دیر نیست؟ پا به سن گذاشته ام.

باز کسی از درونش جواب داد: عمری صنعت گری کردی و توانستی. باز هم می توانی.[2]

پینوشتها:

[1]. htt:// jamejam online. Ir . با استفاده از: - www. mums. ac.ir

 

[2].کاظم سعیدپور، داستان های موضوعی، نشر جمال، ص 144

 

 

آرامش در زندگی از منظر اسلام

 

 

 

آرامش در زندگی از منظر اسلام
آرامش در زندگی از منظر اسلام

 

نویسنده: سید علی حسینی قورتانی
منبع اختضصاصی: راسخون



 

چکیده

در این مقاله کوتاه می‌خوانیم که یکی از دغدغه هائی که معمولا در بین جامعه و اعضای خانواده حکم فرماست، عدم امنیت و آرامش می‌باشد. تا جائی که بیان داشتیم بسیاری از زندگی‌ها دارای آسایش و حتی تجملات و رفاهیات بسیار شدیدی هستند. اما در آن جامعه آسایش و امنیت ابدا حکم فرما نیست. اساسا در زندگی؛ چه فردی و چه اجتماعی انسان‌ها بایستی خدا محور باشند تا بتوانند به آرامش دست یابند. به طور کلی آرامش در پناه یاد خدا به دست می‌آید یعنی کسانی که از یاد حضرت باری تعالی فاصله گرفته‌اند معمولا در زندگی خود مضطرب و نگران به نظر می‌آیند. در این نوشتار بیان داشتیم که خانواده، هسته مرکزی جامعه است و شکل‌گیری جامعه از خانواده آغاز می‌شود. خانواده به گروهی خاص از خویشاوندان اطلاق می‌شود که در برآوردن نیازهای اساسی اعضا، مسئولیت اصلی را عهده‌دار است. این گروه، ترکیبی از افراداند که از طریق خون، ازدواج یا فرزند خواندگی (در غیر حوزه اسلام) به هم مربوط می‌شوند. ما در این نوشتار بر آن شدیم که اولا آرامش را به فراخور مقاله معنا نمائیم و پس از آن با اقتباس آیات و روایات در این زمینه، برخی از عواملی که از نگاه قرآن برای جامعه و حتی خانواده برای امنیت و آسایش کاربرد اجتماعی و فرهنگی بسیار شدیدی دارد یاد آور شویم.
کلید واژه‌ها : آرامش، آسایش، سکینه، یاد خدا، ازدواج، نظم باعث امنیت، نظم و انضباط، تلاش و کوشش

.

مقدمه

در نگاه اول باید دانست که آرامش در زندگی از بهترین نعمت‌های الهی است که خدای تعالی به انسان ارزانی نموده است زیرا انسانی که در زندگی آرامش دارد، نگران نیست و افعال روز مره زندگی خویش را به نحو درستی به انجام می‌رساند. باید دانست که شاید اکثر خانواده‌ها از یک نوع آسایش نسبی برخور دارند ولی وقتی به زندگی آن‌ها مراجعه می‌شود، می‌بینیم که زندگی آنان از آرامش خاصی برخور دار نیست و بیشتر افراد آن خانواده مضطرب هستند و دچار استرس و افسردگی روزمرّه هستند. امروز، بشر در بُعد معرفتی دچار تحیّر علمی و نسبیت گرایی و عدم ثبات در آرا و عقاید است و در بُعد روانی، دچار تردید عملی، افسردگی و اضطراب، فقدان آرامش و اطمینان خاطر و از خود بیگانگی و به تعبیری، بی‌خویشتنی است و از جهت اخلاقی نیز گرفتار انحرافاتِ خصلتی گسترده و به لحاظ خانوادگی، دچار از هم پاشیدگی داخلی و از نظر اجتماعی و سیاسی، گرفتار مسائلی چون هرج و مرج بین‌المللی، مشکل اوقات فراغت و تورّم و مانند آن است که مجموع این علل علمی و عوامل روانی و... سبب پیدایش تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی شده و حتی تهاجم بی رویه فرهنگی گردیده است. بر این اساس است که مرحوم استاد بزرگوار شهید مطهری در این زمینه نگاهی بسیار اندیشمندانه دارند؛ ایشان می‌فرمایند: انسان فطرتاً جویای سعادت و خوشبختی است؛ از تصور وصول به سعادت غرق در مسرت می‌گردد و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت لرزه بر اندامش می‌افتد، لذاست که سخت دچار دلهره و اضطراب می‌گردد. اگر بخواهیم خوشبختی در سایه آرامش را مثال بزنیم می گوئیم که موفقیت یک دانش‌آموز، معلول دو چیز است: سعی و تلاش خودش، دیگر مساعدت و آمادگی محیط مدرسه و تشویق و ترغیب و تقدیر اولیای مدرسه. یک دانش‌آموز ساعی و کوشا اگر به محیطی که در آنجا درس می‌خواند و معلمی که آخر سال نمره می‌دهد اعتماد نداشته باشد و نگران یک رفتار غیرعادلانه باشد، در تمام ایام سال دلهره و اضطراب سراپای وجودش را می‌گیرد. تکلیف انسان با خودش روشن است. از این ناحیه اضطرابی دست نمی‌دهد، زیرا اساسا یک قاعده کلی است که اضطراب از شک و تردید پدید می‌آید. انسان درباره آنچه مربوط به خودش است شک و تردید ندارد. آنچه که انسان را به اضطراب و نگرانی می‌کشاند و آدمی تکلیف خویش را درباره او روشن نمی‌بیند جهان است. آیا کار خوب فایده دارد؟ آیا صداقت و امانت بیهوده است؟ آیا با همه تلاش‌ها و انجام وظیفه‌ها پایان کار محرومیت است؟ اینجاست که دلهره و اضطراب در مهیب‌ترین شکل‌ها رخ می‌نماید. ایمان مذهبی به حکم اینکه به انسان که یک طرف معامله است، نسبت به جهان که طرف دیگر معامله است، اعتماد و اطمینان می‌بخشد، دلهره و نگرانی نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان زایل می‌سازد و به جای آن به او آرامش خاطر می‌دهد. (1) بنابرین کسانی که خدا را از زندگی خویش حذف نموده‌اند، آن‌ها نیز در یک نوع اضطراب و نگرانی عمیقی به سر می‌برند. با توجه به این مقدمه ای که راجع به آرامش بیان شد؛ در این نوشتار بر آنیم که با توجه به آیات و روایات بیان نمائیم که بهترین و اولی‌ترین آرامش، آن آرامشی است که در پرتو خدای تبارک و تعالی باشد.

معنای آرامش چیست؟

باید توجه نمود که آرامش یکی از نعمت‌های بزرگ خداوند است. بدین جهت از نعمت‌هایی که خداوند در قرآن بارها بیان کرده است، مسئله‌ی امنیّت و آرامش است. خاطر نشان می‌شویم که این امنیت و آرامش خود نیز دارای زوایای متعددی می‌باشد که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به امنیّت و آرامش فیزیکی، روانی، علمی، اقتصادی، اشاره نمود. این که الآن در جامعه‌ی ما می‌گویند: فلانی امنیّت شغلی ندارد. یعنی نمی‌داند فردا چه می‌شود؟ یا مثلاً مهریه‌ها را گران می‌کنند؟ می‌گوییم: مگربناست که دخترت را بفروشی؟ این همه سکه چه خبر است؟ در جواب می‌گوید: می‌ترسم یکوقت داماد، دخترم را طلاق بدهد و رها کند و برود. من امنیّت خانوادگی ندارم. مهر زیاد می‌گیرم، که بتوانم داماد را چهار میخ کنم. اگر خواست فرار کند، گیر باشد؛ و یا در امنیّت خانوادگی! اینکه ما ضامن می‌گیریم برای این است که امنیّت اقتصادی نیست. می‌ترسیم ببرد و مال انسان را به یغما ببرد و نیست کند و بخورد. می‌گوییم: چه کسی ضامنت است؟ اینکه اسلام سفارش کرده راست حرف بزنید، برای اینکه اگر مردم دروغگو شدند، هیچ کس به حرف هیچ کس اعتماد ندارد. اعتماد از دست می‌رود. اینکه می‌گویند: اگر با کفّار هم عهد بستید، به عهدتان وفا کنید، به خاطر این است که حتی کفّار هم باید امنیّت داشته باشند؛ و برای این خاطر است که معمولا در خانواده‌ها آن صلح و صمیمیتی که ضرورت دارد حاکم باشد، هیچ گاه به وجود نمی‌آید. اساسا انسان هائی که در زندگی خویش آرامش ندارند در زندگی خویش دائما احساس پوچی می‌کنند و گمان می‌کنند که در این دنیا عبث و بیهوده آفریده شده‌اند همانگونه که خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ (2) یعنی: پس آیا گمان می‌کنید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم، و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؛ و حال این که هدف و غایت خلقت خدای تعالی ما انسان‌ها را بدین جهت بوده که بنده شویم و از این بندگی معرفت کسب نمائیم و پیرو آن به امنیت و آرامش هم در این دنیا و هم در سرای آخرت ببریم چنانکه امام حسین (علیه السلام) فرمود: «اِنَّ اللهَ ما خَلَقَ العِباد اِلا لِیَعرِفُوهُ فَاِذا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَاِذا عَبَدُوهُ اِستَغنُوا بِعِبَادَتِهِ عَن عِبادَة مَن سِواهُ» (3) یعنی : خداوند متعال بندگانش را نیافریده است مگر برای این که او را بشناسند، آن گاه که او را شناختند، عبادتش کنند و چون خدا را عبادت کردند، با پرستش و عبادت او از پرستش غیر او بی‌نیاز شوند. به تعبیر رساتر این که علّت نا آرامی افراد عادی آن است که به چیزی تکیه می‌کنند که خود تکیه‌گاهی ندارد. به همین جهت به عنوان ضرب‌المثل می‌گویند: «الغَریقَ یتَشبَّثُ به کلِّ حَشِیش»؛ یعنی : انسان غرق شده، به هر گیاهی تکیه می‌کند و دست می‌اندازد تا نجات پیدا کند؛ زیرا خیال می‌کند آن گیاه، در دریا ریشه دارد و قوی است. کسانی که در محبّت دنیا غرق شدند، دست و پا می‌زنند و هر لحظه، احساس خطر می‌کنند و به این و آن متمسّک می‌شوند و به زرق و برق‌ها تکیه می‌کنند تا از اضطراب برهند، ولی نمی‌توانند نجات پیدا کنند. (4) قرآن کریم درباره افرادی که گرفتار آتش دوزخ می‌شوند، می‌فرماید: وَرضُوا بِالحَیاةِ الدُّنیَا وَاطمَأَنّوا بِها (5)؛ یعنی : اینها به دنیا بسنده کرده، راضی و مطمئن شدند، در حالی که دنیا متاع فریب است: وَمَا الحَیاةُ الدُّنیَا إلاّ مَتاعُ الغُروُر (6) یعنی : دنیا متاع فریب است و انسان را می‌فریبد و اگر غریق به فریبگاه تکیه کند، قطعاً نمی‌آرمد. بدین جهت وقتی که به زندگی حضرت امام خمینی مراجعه می‌کنیم می‌بینیم که سرتاسر زندگی ایشان از آرامش و امنیت خاطر بسیار زیادی برخوردار بود به نحوی که ایشان به هیچ وجهی عاشق و دل شیفته دنیا نبودند که نقل می‌کنند یکی از عکاسان هنرمند ایرانی مقیم پاریس در سفری که برای زیارت امام به آنجا رفته بودم به من گفت، فلانی مطلبی را می‌خواهم برایت بگویم که دریافت خودم است. وقتی امام به فرودگاه پاریس آمدند، چنان نبود که با قرار قبلی آمده باشند و معلوم باشد که حتما برای ورود ایشان به پاریس مشکلی بوجود نخواهد آمد

 

 

 

روز تکریم از بازنشستگان

 

منبع و ادامه

 

روز خانواده

 

خانواده یعنی محبت اعضای آن

 

 

خانواده یعنی پشت هم بودن

 


نظر

شهید مدنی

زندگینامه

( انعکاس )  زندگینامه شهید آیت الله مدنی

یکی از روزهای سال 1292 شمسی (1323 ق) در خانه با صفای آقا میرعلی از سادات محترم آذر شهر - کودکی پا به عرصه زندگی گذاشت که بعدها خدمات گرانقدری به اسلام و مسلمین کرد.

عشق و ارادت پدرش به امیر مؤمنان علی (ع) او را بر آن داشت تا برای فرزندش یکی از القاب آن حضرت یعنی (اسدالله) را نام بگذارد. ..


یکی از روزهای سال 1292 شمسی (1323 ق) در خانه با صفای آقا میرعلی از سادات محترم آذر شهر - کودکی پا به عرصه زندگی گذاشت که بعدها خدمات گرانقدری به اسلام و مسلمین کرد.



عشق و ارادت پدرش به امیر مؤمنان علی (ع) او را بر آن داشت تا برای فرزندش یکی از القاب آن حضرت یعنی (اسدالله) را نام بگذارد.



اسدالله در چهار سالگی مادر خود را از دست داد و در کنار پدر و در دامان نامادری پرورش یافت . هر چه بود روزهای سخت و حساس کودکیش سپری شد ، و او در جوار پدر روز به روز قد کشید و با تربیتی اسلامی پا به دنیای نوجوانی گذاشت.



در آن روزها آقا میرعلی در بازارچه بزازان (آذرشهر) مغازه کوچکی داشت که از راه آن امرار معاش می کرد. او هر چند گاه دست این نوجوان را می گرفت و در کتاب خود می نشاند و برای او از رنج و درد روزگار گذشته حکایتها می گفت.



اندوه پدر



هنوز شانزده بهار از عمر سید اسدالله سپری نشده بود که چراغ زندگی پدر نیز به خاموشی گرایید و او در میان امواج متلاطم دریای مشکلات تنها ماند و لبخند شادی، مدتها از چهره اش رخت بربست ، سید اسدالله در آن سنین نوجوانی ناچار مسؤولیت اداره زندگی نامادری و سه کودک یتیم را به عهده گرفت او از آن پس ، بسیاری از اوقات خود را در مغازه پدر سپری می کرد و برای گذران زندگی بر تلاش شبانه روزی اش می افزود.



درسلک سالکان

 

سید اسدالله در اوایل جوانی بود که به سلک طالبان علم و کمال راه یافت ، هر چند در زمان حیات پدر خواندن و نوشتن را در حد ابتدایی در مدرسه طالبیه تبریز فرا گرفته بود، اما مرگ پدر و گیردار مشکلات زندگی مدتها او را از این راه باز داشت .

سید در دورانی که دیگر سایه مهر پدر بر سر او و خانواده اش نبود، در کنار سامان بخشیدن به وضع معیشتی خانواده ، با پشتکاری وافر به تحصیل علوم می پرداخت .

 

هجرت

 

زمانی که سید برای تحصیل علم تصمیم به هجرت گرفت ، اسلام و روحانیت روزگار سختی را می گذراندند، از یک سو رضاخان پهلوی در اوج قدرت و استبداد، فعالیت علمای اسلام را محدود ساخته بود و از سویی دیگر ظهور روشنفکران غربگرا و سرسپرده به فرهنگ بیگانه در ایران، عرصه تلاش برای تبلیغ احکام و ارزشهای اسلام را تنگ تر می نمود. سید در چنین روزگاری حجره بزازی پدر را رها کرد و در حالیکه زندگی نیز به کامش شیرین بود، دوباره با رنج و محنت غربت همنشین گردید و هیچگاه اوضاع سخت زمان و ملامت دوستان در او اثر منفی نبخشید.



وقتی دوستانش به او می گویند:‌اکنون وقت این سفر نیست چرا که رضاخان علما را نمی گذارد فعالیت و تبلیغ داشته باشند،‌سید در پاسخشان جواب می گوید: (حداقل که برای خودم ملا و واعظ می شوم) و این را بسی بزرگ می شمارد.



حوزه علمیه قم



قلب لبریز از عشق و شعف به معارف اسلامی او را واداشت که سالها در جوار بارگاه فاطمه معصومه(س)‌ماندگار شود و از محضر بزرگان دانش فقه،‌اصول و فلسفه بهره مند گردد. سید مدنی در مدتی که در این شهر بود در پای درس آیت الله حجت کوه کمری و آیت الله سید محمدتقی خوانساری حاضر می شد و روز به روز به اندوخته های علمی خود می افزود و با شرایط سخت اقتصادی و فقر مالی آن عصر حوزه علمیه قم ،‌در دروس خود پیشرفت قابل توجهی می نمود.



درمحضرامام

امام خمینی که از شاگردان برجسته آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری به شمار می رفت . و سالیان دراز در مکتب درسی و اخلاقی ایشان و اساتید دیگر تلمذ کرده بود در آن زمان خود، از استادان پرآوازه حوزه در فقه و اصول و فلسفه محسوب می شد.

 

سید اسدالله مدنی چهار سال در محضر امام خمینی حضور یافت و از دروس فلسفه، عرفان و اخلاق ایشان بهره فراوان برد و همین درس نیز موجب گشت امام را در مقام عمل بالاتر و برتر از مرز علم بیاید و عشقش نسبت به ایشان فزون یابد.                                منبع

دومین شهید محراب

 


ناگفته‌هایی از شهادت شهید مدنی به روایت ‌محافظ‌‌ آیت‌الله مدنی
تاریخ انتش
‌شهید آیت‌الله مدنی‌ شخصیتی داشت که همه ذوب در آن می‌شدند، ایشان عاشق مردم بود و در برابر فتنه‌ها همیشه صبوری بود ولی در برابر بحران‌ها تا پای جان می‌ایستاد و هیچگاه عقب‌نشینی نمی‌کرد.

شهید مدنی عاشق مردم بود/آیت‌الله مدنی لباس سپاه را ‌لباس بهشتی می‌د‌انست‌

به گزار ش خبرگزاری فارس از تبریز، سی و دو سال از شهادت آیت‌الله شهید مدنی دومین شهید محراب از غروب آن مهر تابان می‌گذرد و هنوز داغ و رنجش نبودش قلب‌هایمان را می‌فشارد سال‌هاست که چشمانمان در فاجعه فقدان آن نفس مطمئنه مبهوت و نگرانند.

عاشق دلسوخته‌ای که بود سوخت و گرمی و نورافشاند، حماسه مقاومتی که تا ماند مبارزه کرد، اسوه تلاشی که تا جان داشت کوشید، الگوی ایثاری که هرچه داشت بخشید، سر عجیبی که جلوه‌ای از جمال کبریایی بود او اسدلله شهید محراب مدنی مدینه ایمان و جهاد استوانه بلند و تقوا و فضیلت بود که تا بود برای خدا بود و هم از این رو طراوت سخنش نور صفا می‌افشاند.

برای آشنایی بیشتر از خصوصیات آیت الله شهید مدنی مصاحبه با ناصر برپور از محافظان شهید مدنی ترتیب دادیم، که به شرح زیر است:

*نخستین آشنایی شما با شهید مدنی چگونه بود ؟

آیت الله مدنی در زمانی که آیت الله قاضی به شهادت رسیدند ، امامت جمعه تبریز را بر عهده گرفتند و بنده و چند نفر دیگر محافظت ایشان را بر عهده داشتیم و در بیت و نماز جمعه و این طرف و آن طرف که می رفتند‌، همراهشان بودیم . بارها شده بود که هم دوستان و هم بنده حقیر دیده بودیم که در روزهای گرم تابستان و در شب ها که نگهبانی دادن ، سخت بود ، ایشان می آمدند و تلاش می‌کردند به نگهبان‌ها بقبولانند که بروند و استراحت کنند و می گفتند مگر برای من نیامده‌اید ؟ من خودم هستم و نگهبانی می‌دهم.

ایشان چنین روحیه‌ای داشت و با این کار به ما می‌فهماند که من هم مثل شما هستم و به این مسئله افتخار هم می کنم ، ولی چون حالا از طرف نظام مسئولیتی بر عهده ام هست ، همه باید از این مسئولیت حفاظت کنیم.

در اوایل انقلاب ، برخورد بقایای رژیم گذشته، منافقین، لیبرال‌ها، سلطنت‌طلبان و دشمنان انقلاب، بچه‌های حزب اللهی را نگران می‌کرد. جنگ که آغاز شد، اکثر بچه‌های سپاه مجرد بودند و این نگرانی‌ها ، به اضافه قضیه جنگ باعث می‌شد که اینها ازدواج نکنند.

حاج آقا جلسه‌ای با مسئولان سپاه و سایر نهاد ها گذاشتند و بحثشان این بود که بچه‌ها را تشویق کنیم ازدواج کنند و امام هم نظرشان همین است. می‌گفتند: نمی‌گوئیم نگران این مسئله نباشید، ولی این نباید جلوی ازدواج شما را بگیرد. هر یک از بچه ها هم اقدام به ازدواج می‌کردند، آقا داوطلبانه خطبه عقد آنها را می‌خواندند. خطبه عقد خود ما را هم در سال 60 و 68 روز پیش از شهادتشان خواندند .

در همان جلسه مطرح شد که بچه‌ها بضاعت این کار را ندارند و آقا بحث مفصلی درباره خیرات و کمک ها و احسان کردند و فرمودند: « از خصوصیات یک مسلمان این است که در این راه اقدام کند و از آن مهم تر و توفیق بالاتر این است که قبل از آن که کسی نیازش را بیان کند ، مسلمان نیاز او را تشخیص بدهد و رفع کند. این یک توفیق الهی است که قبل از آنکه نیازمندی برای بیان نیازش دچار شرم شود، به کمک او بشتابیم. خوشبختانه چنین کسانی در جامعه ما هستند. اینها اولیاء الله هستند. اگر شما همچنین آدم‌هایی را شناختید، سلام من را به آنها برسانید.



*شما همواره با شهید محشور بودید، از برخوردهای شخصی شهید، خاطراتی را نقل کنید .

من در دفتر ایشان بودم. ایشان میز کوچکی داشتند که قرآن و چند کتاب و نامه‌های مردم را روی آن می‌گذاشتند و معمولاً خودشان مستقیم به مشکلات رسیدگی می‌کرد. یک روز یک کسی نامه‌ای دستش بود و آمده بود مطلبش را به آقا بگوید و نامه را گذاشت روی قرآن. آقا نامه را برمی‌داشت می‌گذاشت آن طرف. آن فرد متوجه نبود، نامه را برمی‌داشت، توضیح می‌داد و دوباره می‌گذاشت روی قرآن. چندین بار این اتفاق تکرار شد. منظور اینکه آقا حتی به این نکات ریز هم توجه داشتند.

مسئولان سپاه و جهاد در حضور ایشان جلسه‌ای را تشکیل دادند. آقا همیشه این روال را داشتند که اگر جلسه به نماز یا ناهار وصل می‌شد، امکان نداشت آن افراد را مرخص کنند و باید ناهار را می‌ماندند و بعد می‌رفتند. یک هفته در میان یا هر هفته، این دو نهاد جلسه‌ای را در خدمت آقا تشکیل می‌دادند و گزارش خود را تقدیم می‌کردند و رهنمودها را از ایشان می‌گرفتند، به خصوص نکات اخلاقی‌ای که ایشان بیان می‌کردند، از اهمیت خاصی برخوردار بود .

آن روز حاج آقا شیخ علی خاتمی، نماینده امام در جهاد به نمایندگی از طرف بقیه صحبت کرد. صحبت‌های ایشان که تمام شد، حاج آقا به هیچ نکته اخلاقی‌ای اشاره نکردند. اصرار همه بر این بود که حاج آقا خاتمی از آقا بخواهند که آن نکته اخلاقی را بگویند. چون خیلی برای همه مهم بود. حاج آقا خاتمی اصرار کرد، ولی آقا چیزی نگفتند. بعد که جلسه تمام شد و نماز خوانده شد، آقا همه را برای ناهار نگه داشتند. ناهار ایشان هم یا آش بود یا آبگوشت که اگر مهمان ناخوانده‌ای مثل ما آمد، کار مشکل نشود و آب غذا را زیاد کنند. سفره پهن شد و آش را آوردند و ما همه با ولع آش را خوردیم. واقعا خیلی لذیذ بود. آقا فقط یک قاشق خوردند و دست کشیدند. وقتی سفره جمع شد، آشپز متوجه شد که حاج آقا چیزی نخورده‌اند. جلو آمد و گفت: «چطور آش نخوردید؟خودتان گفته بودید برای ناهارآش بگذارم. دوست نداشتید ؟» شهید مدنی گفتند: «بی انصاف! آخر این غذا را خیلی لذیذ پخته‌ای، نمی‌شود خورد !» همه ما از خجالت آب شدیم که خدایا ! این چه جور آدمی است . ما شرمنده شدیم که با ولع آن غذا را خوردیم و ایشان چون غذا خیلی لذیذ بود ، یک قاشق خورد و دیگر نخورد . آنجا بود که یاد گرفتیم حسنات الابرار سیئات المقربین. واقعاً مرد اخلاص و عمل بود. ایشان به سختی دعوت ناهار کسی را قبول می کرد، مگر آنکه کاملاً به تدین او و پاکی غذا اطمینان داشت، آن هم آن قدر نمک روی غذا می پاشید که ماهیت آن را عوض می کرد تا صاحبخانه و مردمی که آنجا هستند، ناراحت نشوند و غذا را بخورد ، اما لذت نبرد.

شهید مدنی      شهید مدنی


نظر

ارسال به دوستان

 

 

عضو کمیته سازمان علمای یمن در گفت‌وگو با فارس مطرح کرد
اعلام «جهاد» و «دفاع» از کشور و مردم بی دفاع یمن مقابل تجاوزات سعودی

عضو کمیته سازمان علمای یمن از اعلام «جهاد» و «دفاع مقدس» از کشور و مردم بی دفاع یمن مقابل تجاوزات رژیم سعودی خبر داد.

خبرگزاری فارس: اعلام «جهاد» و «دفاع» از کشور و مردم بی دفاع یمن مقابل تجاوزات سعودی

«شیخ علی خالد الشمری»، عضو کمیته سازمان علمای یمن در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در صنعا فتوای جهاد و دفاع از مردم یمن درپی تجاوز اخیر رژیم سعودی به مردم بی دفاع این کشور و حمل سلاح و جهاد مقدس را صادر کرد.

شیخ الشمری گفت: پس از تجاوز رژیم سعودی به یمن و هدف قرار دادن شهروندان بی گناه یمن کمیته سازمان علمای یمن مردم این کشور را به حمل سلاح و جهاد دعوت کرد.

وی خاطر نشان کرد: رژیم سعودی و رژیم های عربی با مشارکت آمریکا و رژیم صهیونیستی حمله به مردم بی گناه یمن را تدارک دید و به همین دلیل تمام مومنان را به حمل سلاح دعوت کرد و از آنها خواست به کمیته های انقلابی و جنبش انصار الله ملحق شوند.

شیخ الشمری افزود: مردم آزاده یمن به جهانیان قدرت خود در ایستادگی و مقاومت در برابر این تجاوز وحشیانه و دفاع از خاک و حق حاکمیت را ثابت کنند و آن را حق مشروع و بر حق یمنی ها دانست که تمام عرف ها و میثاق ها و قوانین بین المللی بر آن تاکید می کنند.

انتهای پیام/ز

 

 

دری نجف آبادی: حمایت از مردم بی دفاع یمن تکلیف مسلمانان است

اراک- ایرنا- نماینده ولی فقیه در استان مرکزی گفت: حمایت از مردم مظلوم و بی دفاع مردم یمن تکلیف مسلمانان جهان است.

آیت الله قربانعلی دری نجف آبادی روز سه شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: حمله ارتش آل سعود به یمن و کشتار مردم بی دفاع این کشور با هیچ منطقی سازگاری ندارد چرا که هر دو کشور مسلمان هستند و این نبرد، جنگ برادر با برادر است.

وی ادامه داد: هم اکنون که دنیای کفر در مقابل مسلمانان قرار دارد و از هر ابزاری برای تفرقه افکنی استفاده می کند، اقدامات آل سعود آب در آسیاب دشمن ریختن محسوب می شود.

امام جمعه اراک بیان کرد: عربستان سعودی با حمایت های آمریکا و اسراییل جنایتکار دست به این اقدام گستاخانه زده است، اما سردمداران آل سعود نباید به حمایت های آنها دلخوش باشند چرا که ممکن است روزی یک کشور دیگر را بر علیه عربستان حمایت کنند.

وی با بیان اینکه بسیاری از کشورهای منطقه نیز حمله گستاخانه عربستان سعودی به خاک یمن را حمایت کرده اند، اظهار کرد: 34 سال پیش نیز همه این کشورها، رژیم بعثی عراق را بر علیه جمهوری اسلامی ایران حمایت کردند، اما جوانان غیور این مرز و بوم هشت سال تمام با رژیم بعثی و همه متحدانش مبارزه کردند تا دشمن را از خاک پاک وطن بیرون راندند، بنابراین مردم یمن نیز باید در دفاع از آب و خاک خود با یکدیگر هم قسم شده و با تمام وجود از خاک کشورشان در مقابل زیاده خواهی ها و زورگویی های آل سعود و همه متحدانش دفاع کنند.

نماینده ولی فقیه در استان مرکزی بیان کرد: مسلمانان جهان در شرایط کنونی باید ضمن محکوم کردن این اقدام گستاخانه ارتش آل سعود، از همه توان خود برای حمایت از مردم مسلمان و بی دفاع یمن استفاده کنند.

وی خاطرنشان کرد: ملت ایران اسلامی به خصوص مردم مومن و موحد ایران اسلامی که همواره پشتیبان مظلومان جهان بوده، هم اکنون نیز حمله عربستان سعودی و کشتار مردم بی دفاع یمن را محکوم می کنند و از آرمان ها و روحیه آزادی طلبی مردم بحرین به شدت حمایت می کنند.

 

مردم کرمانشاه در دفاع از کودکان یمنی به خیابانها می ریزند

مردم کرمانشاه در دفاع از کودکان یمنی به خیابانها می ریزند

هم صدا با سراسر کشور، مردم کرمانشاه در راهپیمایی« کودک کشی را از غزه تا یمن رها کنید» شرکت می کنند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا،به گزارش پاک پرس، ستاد مردمی برگزاری این راهپیمایی با ارسال پیامی به این سامانه خبری از برگزاری راهپیمایی « کودک کشی را از غزه تا یمن رها کنید» با حضور انقلابی مردم کرمانشاه پس از اقامه نماز جمعه خبر داد.

 اصلی ترین شعارهای این راهپیمایی علیه عاملان جنایات غزه و یمن با بیزاری جستن از این عاملان تحت عنوان« مرگ بر سه قاتل کودکان، آل سعود، اسرائیل، آمریکای بی وجدان» توسط مردم سراسر کشور سر داده می شود.

ملک سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی ساعت 12 نیمه شب به وقت ریاض، در حدود 6 هفته پیش دستور حمله به حوثی های یمن را صادر کرد و تا کنون با حملات خود سبب کشتار شمار زیادی از مردم بی دفاع یمن به ویژه کودکان و زنان این سرزمین شده است.

ملت مسلمان ایران به تاسی از ارزشهای دینی خود و به حکم دین مبین اسلام در آیات و روایات متعددی به دفاع از مظلومین و نه تنها مسلمانان دنیا دعوت شده اند.

 

یارى مظلوم از منظر قرآن

خداى سبحان در سوره انفال آورده: «اگر گروهى به خاطر حفظ دین و آئین شان از شما یارى طلب کنند، بر شما لازم است که به یارى آنان بشتابید.» آیه شریفه با کمال صراحت، مسلمانان را ملزم مى نماید تا به یارى برادران دینى خود که مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند، شتافته و به وظیفه دینى خود عمل کنند.


 یارى مظلوم از منظر روایات
از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که مى فرماید: «هرکسى داد ستمدیده اى را از ستمگر بگیرد، در بهشت با من و یار و همنشین من باشد.»

 امام على (ع) نیز مى فرماید: « بهترین عدالت یارى مظلوم است،.

در حدیثى دیگر از رسول اکرم(ص) مى خوانیم: «هر کسى فریاد و استغاثه انسانى را بشنود که مسلمانان را به یارى وکمک مى طلبد و به یارى او نرود، مسلمان نیست» 

امام راحل(ره) نیز مى فرماید: «همانطورى که ظلم حرام است، انظلام و تن دادن به ظلم هم حرام است، دفاع از ناموس مسلمین و جان مسلمین و مال مسلمین و کشور مسلمین، یکى از واجبات است.»

 

ارسال به دوستان

لحظه به لحظه با یمن؛ عملیات «ناامید» عربستان- روز 16
8 پایگاه نظامی عربستان به کنترل قبایل یمنی درآمد/ژنو میزبان مذاکرات برای حل بحران یمن/کشتی‌های جنگی سعودی سواحل یمن را گلوله باران کردند

حملات عربستان به یمن درحالی بیش از 40 روز ادامه یافته که تلاش‌ها برای توقف این حملات افزایش یافته است و سخنگوی دبیر کل سازمان ملل خبر داده که احتمال دارد، مذاکرات میان طرف‌های یمنی در ژنو به زودی برگزار شود.

خبرگزاری فارس: 8 پایگاه نظامی عربستان به کنترل قبایل یمنی درآمد/ژنو میزبان مذاکرات برای حل بحران یمن/کشتی‌های جنگی سعودی سواحل یمن را گلوله باران کردند

 

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، عربستان سعودی سه‌شنبه‌شب اول اردیبهشت (21 آوریل)، پایان تجاوز نظامی موسوم به عملیات «طوفان قاطع» علیه یمن را اعلام کرد و همزمان از آغاز عملیاتی جدید موسوم به «بازگرداندن امید به یمن» خبر داد.

عربستان، عملیات «طوفان قاطع» را که بیش از 2500 کشته و بیش از 3000 زخمی برجای گذاشت، بامداد روز پنجشنبه 6 فرودین (26 مارس) آغاز و هدف آن را بازگرداندن رئیس جمهور مستعفی یمن به قدرت در یمن اعلام کرد، اما با مقاومت مردم، ارتش و جنبش انصارالله یمن، تاکنون به این هدف و دیگر اهداف اعلامی نرسیده است.

مهم‌ترین اخبار روز پانزدهم عملیات «بازگرداندن امید» عربستان را می‌توانید در اینـجـا مرور کنید.

* * * * * *

اخبار روز شانزدهم را در زیر دنبال کنید

*

* نماینده یمن در سازمان ملل خواستار دخالت زمینی در کشورش شد

*پاداش «عبدربه منصور هادی» به مشاور فراری‌اش در ریاض

* جنگنده‌های سعودی، صبح امروز بار دیگر صنعا و صعده را به شدت بمباران کردند/بمباران مناطق مرزی یمن در شمال این کشور نیز همچنان ادامه دارد
* جنگنده‌های سعودی فرودگاه و مقرهای پدافند در «الحدیده» را بمباران کردند و همچنان در حال پرواز بر فراز این شهرند

* یکی از رهبران انصار الله: 10 تروریست‌ در درگیری‌های عدن به هلاکت رسیدند

 

* نماینده دائمی عربستان در سازمان ملل: ایران نباید در حل بحران یمن جایگاهی داشته باشد
*سازمان ملل: احتمالا «ژنو» میزبان مذاکرات برای حل بحران یمن باشد/ سخنگوی دبیر کل سازمان ملل بدون اشاره به زمان برگزاری مذاکرات احزاب مختلف یمنی برای حل بحران این کشور تاکید کرد که احتمال دارد، ادامه این مذاکرات در ژنو صورت بگیرد.

* منابع رسانه‌ای خبر دادند طرح آتش‌بس آمریکایی روی میز سران سعودی

8 پایگاه نظامی عربستان به کنترل قبایل یمنی درآمد/قبایل یمنی 8 پایگاه نظامی عربستان در منطقه مرزی نجران را تحت کنترل خود درآوردند.

آمریکا: به یمن کمک بشردوستانه می کنیم/وزیر امور خارجه آمریکا همزمان با حمایت از حملات ارتش عربستان اعلام کرد که دولت واشنگتن به یمن کمک‌های بشردوستانه خواهد کرد.

کشته شدن فرمانده شبه نظامیان طرفدار منصور هادی در عدن/فرمانده نیروهای شبه نظامیان طرفدار رئیس جمهور فراری یمن در درگیری با نیروهای ارتش در عدن کشته شد.

کشتی‌های جنگی سعودی سواحل یمن را گلوله باران کردند/کشتی‌های جنگی سعودی شهر بندری الحدید در غرب یمن را گلوله باران کردند.

عربستان کشته شدن 5 نظامی خود را تائید کرد/مقامات محلی عربستان از کشته شدن 5 نفر و زخمی شدن 11 نفر دیگر در حمله خمپاره‌ای به منطقه مرزی نجران خبر دادند.

* اسارت نظامیان عربستانی توسط قبایل یمنی/قبایل یمنی ضمن اسارت تعدادی از سربازان عربستان سعودی مستقر در منطقه مرزی نجران، چندین فروند موشک و سلاح‌ نظامیان سعودی را به غنیمت گرفتند.

* انصارالله: ارتش یمن و کمیته‌های مردمی منطقه «التواهی» عدن را بازپس گرفتند/سخنگوی جنبش انصارالله اعلام کرد که ارتش یمن وکمیته‌های مردمی وابسته به این جنبش با کمک مردم جنوب یمن موفق شدند منطقه «التواهی» که مهمترین پایگاه القاعده در عدن محسوب می‌شود را بازپس بگیرند.

* المیادین: قبایل «بکیل» یمن به آتش‌باری عربستان در مرز جنوبی این کشور پاسخ دادند / شبکه خبری الجزیره نیز گزارش کرد که یمنی‌های منطقه نجران را هدف گرفتند. روز گذشته نیز سه نظامی سعودی در پاسخ قبایل یمنی کشته شده بودند

انتهای پیام/            منبع :خبرگزاری فارس

یمن

 

 

 

 

مردم یمن

 

 

سعودی های نامرد یمن رو محاصره کردن و همین طور آدم میکشن مثل غزه شده کودکانی که 1سال ندارند رو میکشند امروز بعد از نماز جمعه برای مردم بی دفاع یمن راهپیمایی می کنیم.  مرگ بر آل سعود

 

 

 

 

 

 


نظر

ارزنده ترین گوهر مقصود نماز است 
زیبنده ترین هدیه به معبود نماز است

کوبنده ترین اسلحه ی مکتب توحید 
کز ریشه کند خصم تو نابود، نماز است

گفتم به خرد، پایه دین نبوی چیست ؟
فریاد برآورد و بفرمود: نماز است

آن نکته رسول مدنی گفت به سلمان 
سری که به توفیق تو افزوده نماز است

فرمود علی شیر خدا ساقی کوثر 
در مکتب ما، مقصد و مقصود نماز است

گویند که با فضه چنین فاطمه فرمود 
سرچشمه ی لطف و کرم و جود نماز است

در دادگه عدل خدا روز قیامت 
از صلح حسن شاهد و مشهود نماز است

از آمدن کرببلا آنچه به عالم
مقصود حسین بن علی بود، نماز است

ای آن که تویی منتظر مهدی موعود 
رمزی که نماید فرجش زود، نماز است

آن روز که آید ز پس پرده غیبت 
اول هدف مهدی موعود، نماز است

« ژولیده » بگو تا همه خلق بدانند 
نزدیکترین راه به معبود نماز است    

ژولیده نیشابوری

شعر نماز

 

 

صلا زدند که برگ صبوح ساز کنید
به ساز مرغ سحر ترک خواب ناز کنید
می‌خمار شکن می‌دهند کز سرها
خمار چون شکن زلف یار باز کنید
سرود بدرقه‌ی کاروان شب خوانید
در ای قافله‌ی صبح پیشواز کنید
به ساز زهره، سماوات می‌دهد پیغام
که گوش دل به مناجات اهل راز کنید
وضو به چشمه‌ی صهبای صبحدم سازید
به سوی قبله‌ی میخوارگان نماز کنید
چو بلبلان بهاری به اهتزاز نسیم
هوای شور و نوایی به سوز و ساز کنید
یگانه راز و نیاز قبول اهل دل است
دو گانه‌ای که به درگاه بی‌نیاز کنید
سر نیاز فرود آورید و نذر قبول
به زیر قبه‌ی این بارگاه ناز کنید
نگین خاتم جم در نماز می‌بخشند
نظر به حلقه‌ی رندان پاکباز کنید
یگانه راز عروج مقام قرب اینست
که از گروه عزازیل احتزاز کنید
به زلف یار اگر دست یافت آه سحر
بسا که پرچم عزت به اهتزاز کنید
یکی است نغمه اگر زخمه‌ها به زیر و بم است
به پرده‌های حقیقت رهِ مجاز کنید
اگر به ساز دل شهریار گوش دهید
  جهان پر از طرب و شور و شاهناز کنید 
سید محمد حسین شهریار

از وبلاگ نماز معراج مومن   http://merajemomen.mihanblog.com