سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شکوه بندگی

زندگی مرد میدان مقاومت و «سردار سربلند ایرانی» راز و رمز‌های زیادی دارد و بدون شک، سبک زندگی حاج قاسم و نحوه ارتباط او با خانواده، برای خیلی از مردم به ویژه جوان‌های ایرانی جالب توجه است.

قاسم سلیمانی نام پدر حسن متولد 20 اسفند سال 1335 در شهرستان رابُر از توابع استان کرمان در ایل عشایر سلیمانی و فرمانده پیشین سپاه قدس است. او در دوران جنگ ایران و عراق فرمانده لشکر 41 ثارالله و از فرماندهان عملیات‌های والفجر هشت، کربلای چهار و کربلای پنج بود.
قاسم سلیمانی در سال 1379ش از سوی آیت‌الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران، به فرماندهی سپاه قدس منصوب شد. پس از ظهور داعش در عراق و سوریه، سلیمانی به عنوان فرمانده سپاه قدس با حضور در این مناطق و سازماندهی نیرو‌های مردمی، به مبارزه با این گروه پرداخت. وی در سال 1389ش، موفق به أخذ درجه سرلشکری شد. سردار سلیمانی بامداد جمعه 13 دی 1398  به شهادت رسید.

 
سوابق شغلی
قاسم سلیمانی در 18 سالگی به استخدام اداره آب کرمان درآمد. او در حوادث انقلاب اسلامی ایران با روحانی مشهدی به نام رضا کامیاب آشنا شد و او را وارد جریانات انقلاب کرد. به نقل از سهراب سلیمانی، برادرش یکی از گردانندگان اصلی راهپیمایی‌ها و اعتصابات کرمان در زمان انقلاب بود.
 
دوران جنگ ایران و عراق
قاسم سلیمانی پس از انقلاب اسلامی ایران، در سال 1359ش عضو سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی شد و هم‌زمان با شروع جنگ ایران و عراق، چند گردان را در کرمان آموزش داده و به جبهه‌ها فرستاد. وی در دوره‌ای فرماندهی سپاه آذربایجان غربی را بر عهده داشت. سلیمانی در سال 1360ش با حکم محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسدارن، به عنوان فرمانده لشکر 41 ثارالله منصوب شد.
 شهید سلیمانی
وی در جنگ عراق علیه ایران، از فرماندهان عملیات‌های والفجر 8، کربلای 4 و کربلای 5 بود. عملیات کربلای 5 از مهم‌ترین عملیات‌های ایران در دوران جنگ دانسته شده که تضعیف موقعیت سیاسی و نظامی ارتش بعث عراق و تثبیت اوضاع به سود قوای نظامی ایران از نتایج آن ارزیابی شده است.
 
فعالیت های پس از دفاع مقدس
سلیمانی پس از پایان جنگ ایران و عراق در سال 1367ش، به کرمان بازگشت و درگیر جنگ با اشراری شد که از مرز‌های شرقی ایران هدایت می‌شدند. سلیمانی تا قبل از انتصاب به فرماندهی سپاه قدس، با باند‌های قاچاق مواد مخدر در مرز‌های ایران و افغانستان می‌جنگید. او در بهمن سال 1389ش از سوی آیت الله خامنه‌ای، فرمانده کل قوای نظامی ایران درجه سرلشکری (بالاترین درجه نظامی در ایران) را دریافت کرد.
 
فرماندهی سپاه قدس
قاسم سلیمانی در سال 1379ش از سوی آیت‌الله خامنه‌ای به فرماندهی سپاه قدس منصوب شد. بر اساس گزارش نقل شده سپاه قدس در سال 1990م جهت افزایش فعالیت برون‌مرزی ایران شکل گرفت وسردار سلیمانی پس از احمد وحیدی دومین فرمانده سپاه قدس ایران شد.
طبق این گزارش، شهید قاسم سلیمانی نقش کلیدی در تقویت نفوذ ایران در خاورمیانه به ویژه در ناآرامی‌های منطقه‌ای معروف به بیداری اسلامی (بهار عربی) ایفا کرده است.


 
حضور در عراق و سوریه و مبارزه با داعش
سردارقاسم سلیمانی از فرماندهان مبارزه علیه داعش در عراق و سوریه بود. داعش گروهی سلفی بود که پس از سقوط صدام در عراق و خلاء قدرت در این منطقه، پدید آمد. ایران برای حفظ امنیت و کنترل منطقه، مبارزه با این گروه را آغاز کرد. در سال 2011م نیرو‌های تحت فرمان شهید سلیمانی از جمله لشکر فاطمیون و تیپ زینبیون جهت مبارزه با داعش و نیرو‌های شورشی راهی سوریه شدند. همچنین در سال 2014 شهر موصل به تصرف داعش درآمد و بغداد، پایتخت عراق نیز تا مرز سقوط پیش رفت؛ قاسم سلیمانی با سازماندهی بخشی از نیرو‌های حشد الشعبی نقش مؤثری در اخراج داعش از عراق داشت. حیدر العبادی نخست‌وزیر وقت عراق، از قاسم سلیمانی به عنوان یکی از اصلی‌ترین متحدان عراق در مبارزه با داعش نام برد. سلیمانی در نامه‌ای خطاب به آیت الله خامنه‌ای که 30 آبان 1396ش در رسانه‌های ایران منتشر شد، پایان داعش را اعلام کرد و از برافراشته شدن پرچم سوریه در البوکمال از شهر‌های سوریه در نزدیکی مرز عراق خبر داد. روزنامه اسرائیلی هاآرتص، سلیمانی را متهم به حضور در عملیات موشکی علیه اسرائیل و اقدام علیه یهودیان دنیا کرده است.
فعالیت های سپاه قدس ایران در کنار دیگر مبارزان ضد گروه های تروریستی در نهایت سبب شد تا داعش در کشورهای عراق و سوریه نابونشد شود.

بخشی از پاسخ آیت‌الله خامنه‌ای به نامه شهید قاسم سلیمانی درباره پایان سیطره داعش:
شما با متلاشی ساختن تود? سرطانی و مهلک داعش نه‌فقط به کشور‌های منطقه و به جهان اسلام بلکه به هم? ملت‌ها و به بشریت خدمتی بزرگ کردید.
 
دریافت نشان ذوالفقار
در 19 اسفند 1397ش آیت‌الله خامنه‌ای، نشان ذوالفقار - عالی‌ترین نشان نظامی ایران - را به شهید سلیمانی اهدا کرد. طبق آئین‌نامه اهدای نشان‌های نظامی جمهوری اسلامی ایران، این نشان به فرماندهان عالی‌رتبه و رؤسای ستاد‌های عالی‌رتبه در نیرو‌های مسلح اهدا می‌شود که تدابیر آن‌ها در طرح‌ریزی و هدایت عملیات‌های رزمی موجب حصول نتایجمطلوب شده باشد.


نجات بچه‌های مردم از سنگستان غریب
یوسف‌زاده به ماجرای دیگری اشاره می‌کند که برای کرمانی‌ها بسیار آشناست و می‌گوید: «حاجی من که بچه جنوب کرمانم می‌دانم «آورتین» کجاست و عیدوک بامری چه کسی بود. در عملیات آورتین نیروهایت به مدت چهار روز عیدوک شرور و قاتل را قدم‌به‌قدم تعقیب کردند. گاه به چندصد متری او و تفنگدارانش می‌رسیدند و گاه در تاریکی شب، شکار از تیررس‌شان در می‌رفت. آورتین که نقطه کوهستانی تلاقی سه استان کرمان، هرمزگان و سیستان‌وبلوچستان بود را از هر سو محاصره کرده بودید. یک کوهستان غریب بود و تفنگداران عیدوک که همه سوراخ‌ها و راه‌کوره‌های کوه را می‌شناختند و نیرو‌های تو که هر کدام اهل نقطه‌ای از سرزمین پهناور ایران بودند. بچه‌هایت ناامید نشده بودند که یکدفعه صدای هلی‌کوپتری سکوت کوهستان را شکست. پاسدار شهید محمد جندقیان بچه آران و بیدگل، وقتی گرد‌وخاک هلی‌کوپتر فرو نشست.
باور نمی‌کرد این تویی که از هلی‌کوپتر پریدی پایین! به جای اینکه در دفتر کارت در کرمان نشسته باشی و عملیات را از طریق بی‌سیم رصد کنی، آمده بودی ببینی بچه‌های مردم گم نشده باشند میان آن سنگستان غریب.»
باید برم به بچه‌های مردم سر بزنم
سدالوعر افتاد دست داعش. آن روز همه حواست به بچه‌های مردم بود. این بار، اما بچه‌های مردم، بسیجی‌های مومن حشدالشعبی عراق بودند. همان روزها، شهید حججی خودمان را در آن حوالی سر بریده بودند و این اتفاق داشت برای بچه‌های «حیدریون» هم می‌افتاد. دوباره به فلاح‌زاده گفتی باید بروم به بچه‌های سدالوعر سر بزنم. فلاح‌زاده گفت: «حاجی جان! جاده در تیررس داعشه، راه عبوری نیست!» گفتی: «با هلی‌کوپتر می‌رم.» فلاح‌زاده که بیم جان عزیز تو را داشت خواست بگوید، خطر سقوط بالگرد جدی است، اما تو قرص و محکم گفتی: «اگه از دو طرف هم آتش بباره، من باید برم به بچه‌های مردم سر بزنم» و رفتی...

تسبیح یادگاری پدری
شاید در این چند روزه خاطره محمود کریمی مداح اهل بیت (ع) را شنیده باشید. او در این خاطره گفته بود که بعد از تمام شدن مراسم عزاداری در اتاقی از هیات نشسته بودیم، مردی با عصبانیت وارد اتاق شد و گفت چرا به این خانم‌های بدحجاب که به هیات آمدند اعتراض نمی‌کنید و به حاج‌قاسم سلیمانی رو می‌کند و می‌گوید که حاجی شما یک چیزی به این‌ها بگویید. سردار سلیمانی به مرد رو می‌کند و می‌گوید مگر به خانه شما آمده‌اند که معترض‌شان شدید. این‌ها به خانه مادرشان زهرا (س) آمده‌اند. شیوه برخورد حکیمانه و سعه‌صدر حاج‌قاسم سلیمانی در مواجهه با مردم، یکی از نمونه‌های مثال‌زدنی است که کمتر در بین مسئولان می‌بینیم. مثلا در جای دیگری زینب سلیمانی، دختر شهید، روایت خواندنی از این سردار با یک خانم بدحجاب دارد. او از پروازی می‌گوید که با پدرش به سمت تهران داشتند و خانمی کنار پنجره هواپیما بود و او و پدرش هم کنار دست او نشسته بودند.
 
زینب سلیمانی می‌گوید: «در صندلی‌های هواپیما مستقر شدیم. من و پدر کنار هم نشستیم. پرواز کمی تاخیر داشت و آن خانم در حال غر زدن بود و می‌گفت همه چی در این مملکت مشکل‌دار است و این هم از پروازهایشان... پدر صدا را می‌شنید، اما نمی‌دید چه کسی این‌ها را می‌گوید نگاهی به آن خانم انداختند و بعد از جیب‌شان چند شیرینی درآوردند و به من گفتند به آن خانم تعارف کن. من هم شیرینی‌ها را داخل یک دستمال کاغذی گذاشتم و تعارف کردم، اما آن خانم شیرینی برنداشت. هنوز هم پدر را ندیده بود. تا اینکه خلبان از کابین بیرون آمد و بعد از سلام و علیک از پدر خواست که به کابین آن‌ها برود، ولی پدر نپذیرفت و گفت همین جا خوب است و می‌خواهم کتاب بخوانم.
 
آن خانم تازه متوجه پدر شد و ایشان را شناخت چندباری خم شد و نگاه کرد و بعد پدر شروع به صحبت با او کرد که شنیدم که شما از اوضاع مملکت گله می‌کردی خواستم بگویم که کاستی‌ها و مشکلاتی که وجود دارد گردن من مسئول است نه رهبری. ایشان برای این مملکت همه کار کرده‌اند. صحبت‌هایشان تا زمانی که به تهران برسیم ادامه پیدا کرد و از خیلی از مسائل صحبت کردند، تهران که رسیدیم. آن خانم گفتند که من حتما صحبت‌های شما را به دوستانم خواهم گفت، اما احتمالا حرفم را باور نمی‌کنند. پدر در جیب‌شان دست کردند و یک تسبیح درآوردند و به آن خانم دادند. لبخندی زدند و گفتند به دوستانت بگو که من این تسبیح را دادم حتما حرفت را باور می‌کنند.»
 
                                                منبع روایت ها