معنای لغوی: خلق در لغت به معنی صفت پایدار و راسخ یعنی ملکه شدن است و اخلاق به مجموعه این گونه صفات اطلاق می شود. بنابراین مثلا تنها کسی را می توان دارای خلق سخاوت دانست که این صفت در او پایدار باشد. معنای لغوی اخلاق اختصاصی به صفات نیکو و پسندیده نداشته و صفات بد رانیز شامل می شود علم اخلاق از صفات فضیله و رذیله که از طریق کار های اختیاری در انسان قابل کسب هستند صحبت می کند.
به نظر عالمان اخلاق مسلمان هدف علم اخلاق آراستن نفس به خلق های پسندیده است. در این علم شیو ههای عملی آراسته شدن به صفات نیکو و ذدودن صفات بد مورد بحث است.
اهمیت:اهمیت اخلاق و تزکیه نفس بر کسی پوشیده نیست. اصلاح انسانها و جوامع مختلف و نجات آنها از مشکلات و مفاسد اقتصادی و اجتماعی تنها در پرتو ترویج اخلاق صحیح است.
دقت در موضوع جملات اخلاقی روشن می سازد که مفاهیمی از قبیل عدل،ظلم و غضب صفات مفاهیم ذهنی واقع نمی شوند تا به عنوان مفاهیم منطقی تلقی گردند. بلکه اینگونه مفاهیم با توجه به رابطه حقیقی که میان کار های اختیاری انسان و واقعیت خارجی وجود دارد، انتزاع شده و درباره آنها حکمی اخلاقی صادر می شود.
اخلاق فردی و اجتماعی:برخی از کتابهای اخلاقی، اخلاق را به دو دسته? فردی و اجتماعی تقسیم کردهاند. در کتاب اخلاق در قرآن آمده است که برخی از خویهای اخلاقی، تنها جنبه? فردی دارند و بدون درنظرگرفتن اجتماع، مطرحاند. به اینگونه از خویها، اخلاق فردی میگویند. برخی دیگر از آنها، در رابطه? فرد با انسانهای دیگر، شکل میگیرند؛ بهگونهای که اگر یک انسان، تنها زندگی کند، برای او مطرح نخواهند بود. به این خویها اخلاق اجتماعی گفته میشود. از کتاب فلسفه اخلاق مجتبی مصباح
مبانى و دیدگاه هاى اخلاقى ،تربیتى امام خمینى (ره )
امـام خـمـیـنـى (ره ) فقیهى اصولى ، فیلسوفى عارف ، مفسّرى نکته سنج ، سیاستمدارى مؤ من و آگـاه ، مـرجـعـى شـجـاع و بـا تـقـوا، عـالمـى عـامـل و... در یـک کـلام ، مـظـهـر کـامـل اسـلام نـاب مـحـمـدى (ص ) بـود کـه بـا تـمـام وجـود خـویـش آن را دریـافـت و بـدان عـمـل کـرد و مـنـادى و مـبـلّغ و مـجـرى آن شـد. بـنـابـرایـن مـى تـوان گـفـت ؛ عـقـیـده ، انـدیـشـه و عمل امام ، در هر زمینه اى ـ از جمله تعلیم و تربیت ـ همان نظر اسلام واقعى بود و آنچه از افکار و گفتار و کردار آن مربى بزرگ مى تراوید، همان تعالیم روح بخش و انسان ساز اسلام بود کـه تـوسـط یـکـى از تـربـیـت یافتگان آن دین جاوید، بیان مى شد. به عبارت دیگر، مبانى و منابع دیدگاه هاى امام راحل ، در هر زمینه اى ، قرآن و روایات معصومین علیهم السلام ، خرد ناب و عـلوم و انـدیـشـه هـاى خـالص بشرى بود و آن عالم فرزانه ، با خمیر مایه دینى و دستمایه علمى و ذهنى نقاد و اندیشه اى آزاد وارد دنیاى علم و سیاست و اخلاق و تربیت شد و در ربع قرن تـوانـسـت مـلّتـى مـتـدیـن ،شـجـاع ، آزاده ، مـسـتـقـل و بـا اراده تـربـیـت کـنـد کـه خـود بـهـتـریـن دلیـل بـر موفقیت دیدگاه آن راد مرد الهى در صحنه تعلیم وتربیت است . اینک دورنمایى از آن حقایق ناب با قلمى هر چند ناتوان در این سطور بیان مى شود.
امام ، احیاگر ارزش هاى اخلاقى
اگـر مـجـمـوعـه انـدیـشـه ، عـمل و اوصاف آدمى را به درختى تشبیه کنیم ، ریشه و ساقه آن را افـکـار (عـقـایـد)، شـاخ و بـرگـش را اعـمـال و ثـمـره اش را اخـلاق تـشـکـیـل مـى دهـد و پـیـداسـت که میوه سالم همواره بر درختى پیدا مى شود که ریشه و ساقه و شـاخـه سـالم داشـتـه بـاشـد، بـه هـمـیـن دلیـل اولیـاى الهـى نخست به تصحیح عقاید مردم مى پـردازنـد و در پـرتـو آن ، اعـمـال و اخـلاق آنـان را نـیـز تـنـزیـه و تـهـذیب مى نمایند تا به (تـزکیه ) که هدف نهایى بعثت انبیا است ، نایل گردند. جامعه آرمانى اسلام بر علم و حکمت و اخـلاق بـنـیـاد مـى شـود. چـنـان کـه حـضـرت ابـراهـیـم و اسماعیل (ع ) هنگام تجدید بناى کعبه شریف از خداوند چنین خواستند:
(رَبَّنـَا وَابـْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ اَّیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ ...)92
پـروردگـارا در مـیـان ایشان ، پیامبرى از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنها بخواند و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد و تربیت کند.
دعـاى مـعـمـاران کـعـبـه ، مـسـتـجـاب و بـزرگ تـریـن پیامبر الهى ، حضرت محمد(ص ) به همراه کـامـل تـریـن بـرنـامـه هـاى تـربیتى مبعوث گشت و در زمان خود بهترین نمونه ها از انسانهاى تـربـیـت شـده در تـاریخ را به جامعه بشرى ارائه داد. پس از آن حضرت نیز چنین وظیفه اى در درجه نخست بر عهده جانشینان بر حق آن بزرگوار و سپس بر دوش علماى ربانى گزارده شد، چنانکه خود فرمود:
(اَلْعُلَم اءُ وَرَثَةُ الاَْنْبِی اءِ)93
دانشمندان ، وارثان پیامبرانند.
حـضـرت امـام خـمـینى (ره ) ، از زمره آن عالمان والامقام و وارثان پیامبر بود که در قرن بیستم ، پرچم اسلام راستین را دوباره در جهان به اهتزاز درآورد و در دنیاى کفر زده سخن از خدا و پیامبر و مـعـاد و مـعـنـویـت گـفـت و در تـاریـکـى هـاى مـاده پـرسـتـى ، چـراغ تـهـذیـب و فضایل را برافروخت و پیامبر وار به تربیت و تهذیب انسان ها پرداخت ؛ این کار چشم عالمیان را بـه خـود مـتـوجـه و خـیـره کـرد! امـام راحل پیش از آنکه رهبرى سیاسى جهان اسلام را به دست گـیـرد ؛ رهـبـر اخـلاقـى و تـربـیـتـى بود و بیش از آنچه در صحنه سیاست به مردم آموخت ، در صـحـنـه تـعـلیـم و تربیت آموزش داد و در واقع امام مجدد عظیم الشاءنى بود که عقائد و اخلاق صـحـیـح انـسـانـى را در جـهان معاصر احیا کرد و معنویت و خودسازى و رابطه با خدا را حیاتى دوباره بخشید.
پیامبر صلى الله علیه و آله:
صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسنُ الخُلقِ وَ حُسنُ الجَوارِ یَعمُرانِ الدّیارَ وَ یَزیدانَ فِى العمارِ؛
صله رحم، خوش اخلاقى و خوش همسایگى، شهرها را آباد و عمرها را زیاد مى کند.
(نهج الفصاحه، ح 1839)