سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شکوه بندگی

نظر

مقدمه


پس از سرکوب قیام سال 42 ـ خرداد ـ آیت‌الله طالقانی به ده سال حبس محکوم شد که در اسناد موجود علت بازداشت ایشان اقدام بر ضد امنیت داخلی عنوان شده است. زمانی که آیت‌الله طالقانی در زندان به سر می‌بردند شایعه عدم موافقت ایشان با پیشنهاد فرستادگان محمدرضا شاه مبنی بر آزادی مشروط آیت‌الله طالقانی در زندان پخش شده بود به طوری که اداره پلیس تهران در خصوص پیشنهاد مذکور چنین گزارشی می‌دهد: «اطلاع واصله حاکی است سید محمود طالقانی پیشنماز مسجد هدایت ... به ده سال زندان محکوم می‌باشد و طرفداران وی شایع کرده ‌اند که به امر شاهنشاه آریامهر چند نفر در زندان با سید محمود طالقانی ملاقات و در مورد آزادی مشارالیه شرایطی پیشنهاد نموده‌اند لکن با آن موافقت نکرده و حاضر نیست با این طریق از زندان آزاد شود».

 

مقدمه‌ای بر زندگی و مبارزات سیاسی آیت‌الله طالقانی

آیت‌الله سید محمود طالقانی در اواخر حکومت سلسله قاجاریه پا به عرصه گیتی نهاد و پس از پشت سر نهادن دوران حکومت پهلوی اول و دوم، و چند ماه بعد از به ثمر رسیدن پیروزی انقلاب اسلامی ایران چشم از جهان فرو بست. (1)

 

ایشان تحصیلات خود را در علوم دینی در مدارس رضویه و فیضیه تا سال 1317 ادامه داد و بعد از آن در مدرسه سپهسالار به تدریس علوم دین مبادرت ورزید و درسال 1318 به دلیل اعتراض به سیاست‌های رضا خانی زندانی شد، ایشان به فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی علاقمند ‌بود به طوری که پس از شهریور 1320 کانون اسلام را تأسیس نمود و به گفتن تفسیر برای عموم مردم پرداخت و گروه‌های مختلف از جمله دانشجویان در جلسات تفسیر قرآن ایشان شرکت می‌کردند.(2)

 

در جریان کودتای 28 مرداد 1332، آیت‌الله طالقانی به اتهام پنهان کردن شهید نواب صفوی مجددا به زندان افتاد و پس از ترور حسین علاء نواب و دوستانش برای مدتی در منزل آیت‌الله طالقانی پنهان شدند.(3)

 

ایشان در سال 1338 به همراه میرزا خلیل کمره در کنفرانس بیت‌المقدس شرکت نمود و از طرف آیت‌الله بروجردی برای رساندن پیام ایشان به شیخ شلتوت راهی مصر شد ودر جریان نهضت ملی نفت مبارزات ارزنده‌ای از خود نشان داد و در تهران با روحانیون مدافع نهضت ملی و چهره‌هایی چون بازرگان همراه نمود و در سال 1340 به جمع بنیانگذاران نهضت آزادی پیوست اما از نظر سیاسی عمیق‌تر و تندتر از بازرگان و فعال‌تر و عقیدتی‌تر بود.(4)

 

سید محمود به دنبال مبارزات و فعالیت‌های سیاسی در سال 1341 همراه نهضتی‌ها برای مدتی به زندان رفت و بار دیگر در سال 1342 پس از قیام 15 خرداد و دستگیر و به ده سال محکوم شد که در سال 1346 به دنبال عفو عمومی از زندان آزاد شد و علما هم عمل رژیم را در محکوم نمودن ایشان را به باد انتقاد گرفتند و در واقع حضور آیت‌الله طالقانی در جمع زندانیان نهضت آزادی موجب گردید تا مراجع تقلید به دفاع از آنان بپردازند و اعلامیه‌هایی صادر نمایند. آیت‌الله طالقانی مسجد هدایت را کانون تبلیغ و ترویج دین کرده و جلسات پرسش و پاسخ به مدت سی سال آن هم به صورت ماهیانه در این مسجد تشکیل می‌شد و جوانان تحصیل‌کرده در این جلسات حضور داشتند. (5)

 

مباحث ایشان عمدتا پیرامون رواج فساد و اخلاق در جامعه، مبارزه با ظلم و ستم و بگیر و ببند رژیم نسبت به افراد آزادی‌خواه بود. ایشان در خطبه نماز جمعه در مورخه 4/10/47 در خصوص عدم جدایی دین از سیاست چنین بیان نمود: «از اینکه دین را در چند جمله خلاصه کرده‌ایم انتقاد کرده و تأکید کرد که مسلمانی و دین داشتن، یعنی تعیین سرنوشت، استقرار محیطی امن، آزادی بیان، دخالت در امور زندگی ، دخالت در اقتصاد ، دخالت در بیت‌المال مملکت».(6)

 

آیت‌الله طالقانی به سخنرانی‌های خود در مسجد هدایت ادامه داد و به همین خاطر از طرف ساواک ممنوع‌المنبر شد. با این حال گروه‌های مختلف طرفدار ایشان بودند که ساواک مریدان آیت‌الله طالقانی را به پنج دسته تقسیم نموده است:

1ـ سران نهضت آزادی و جبهه ملی

2ـ دانشجویان و دانش‌آموزان

3ـ مهندسین انجمن اسلامی

4ـ افراد اداری و فرهنگی

5ـ تجار و بازاریان

 

سید محمود در سال 1350 بار دیگر دستگیر و تبعید و هیجده ماه بعد به تهران بازگشت و بار دیگر در سال 1354 زندگی و در آبان 1357 به همراه آیت‌الله منتظری آزاد شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ـ حسب اعتماد امام به ایشان ـ به امامت جمعه تهران منصوب نمود و سرانجام در 19 شهریور 1358 چشم از جهان فرو بست. (7)

 

 



آزادی زندانیان سیاسی در آبان 57 به روایت علایی و گرانپایه/ خواستند مردم را آرام کنند
امید ایران‌مهر

تاریخ ایرانی: «به فرمان مطاع مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران به مناسبت بزرگداشت پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی و میلاد مسعود شاهنشاه آریامهر، 451 تن از کسانی که به علت ارتکاب جرائم مختلف در دادگاه‌های نظامی محکومیت حاصل کرده‌اند مورد عفو ملوکانه قرار گرفتند. فرمان مطاع شاهنشاه جهت اجرا به زندان‌های کشور ابلاغ شد تا این محکومان را روز سوم آبان ماه از زندان آزاد کنند.»

 

روزنامه‌ها خبر از آن می‌دادند که این اطلاعیه از طرف «اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی» صادر شده است و متن خبر از آزادی گروهی از زندانیان به واسطه «عفو ملوکانه» حکایت داشت. اما آنکه این فرمان را به زیردستانش داده بود شاید خود نیز می‌دانست، دوران «بزرگ ارتشتاران» به سر آمده و مُلک از دست مَلک خارج شده است. اوضاع عادی نبود، هرچند مقامات و رسانه‌های حکومتی تلاش بزرگی را برای عادی جلوه دادن شرایط آغاز کرده بودند.

 

بعد از ماجرای آتش‌سوزی در سینما رکس و راهپیمایی روز عید فطر و بعد از آن ماجرای میدان ژاله دیگر شرایط به پیش از این وقایع بازنگشت. نوعی التهاب در جامعه به وجود آمده بود که به هیچ ترفندی التیام نمی‌یافت. گویی زخم آنقدر کاری بود که جز فریاد مرهمی برای آن پیدا نمی‌شد.

 

محمدجعفر شریف‌امامی که چندی پس از ماجرای سینما رکس در روز 5 شهریور 1357 جانشین جمشید آموزگار در سمت نخست‌وزیری شد، شعارش «آشتی ملی» بود. آشتی ملی او به سرعت تیتر رسانه‌ها شد و خود او نیز در کنار نامه‌نگاری و پیغام و پسغام با مخالفان دولت که حالا دیگر مخالفان حکومت بودند، نطقی پر طمطراق در مجلس شورا [که خود پیشتر رییس آن بود] ایراد کرد و با بیان اینکه «من شریف‌امامی بیست روز پیش نیستم»، ضمن یادآوری وابستگی‌اش به خاندان روحانیت از مردم خواست تا برای تشکیل «دولت آشتی ملی» بپاخیزند. او گفت: «دولت تمام سعی خود را مصروف به ایجاد نظم و امنیت کشور خواهد نمود و کوشش خواهد کرد بین طبقات ملت تفاهم به وجود آورد و در حقیقت دولت یک دولت آشتی ملی خواهد بود که تمام تلاش خود را به کار خواهد برد وسایلی فراهم کند که همه طبقات آشتی و تفاهم داشته باشند.»

 

دولت شریف‌امامی در بازی خود خوب شروع کرد اما در ادامه ماجرا نتوانست تصویر مقبول و تازه‌ای از رژیم سلطنت به نمایش بگذارد. شاه که تصور می‌کرد شریف‌امامی فرشته نجات او از منجلاب سقوط است، تمام قد پشت نخست‌وزیر ایستاده بود. او نیز همچون رییس کابینه، نقطه ضعف حکومتش را [هرچند دیر] دریافته بود و بر «تعظیم به شعائر دینی» تأکید می‌کرد. شریف‌امامی در ابتدای نخست‌وزیری حتی برای جلب نظر مردم به چند اقدام از قبیل تغییر استانداران، تغییر تقویم شاهنشاهی به هجری شمسی، برکناری وزیر دربار و دادن امتیاز به کارمندان، اعطای آزادی به مطبوعات و رادیو تلویزیون برای نشر حقایق، دادن امتیاز به کارمندان، عزل مدیران نالایق و انحلال حزب رستاخیز و تعطیل مراکز فساد، قمارخانه‌ها و نظایر آن نیز اقدام کرد، اما این اقدامات ثمری نداشت چرا که تنها 12 روز بعد از آغاز صدارت او «دم خروس» نمایان شد و کشتار میدان ژاله در روز 17 شهریورماه تصویری که او و دولتش قصد تبلیغ آن را داشتند در هم شکست.

 

 

آزادی زندانیان سیاسی؛ از شاهنشا‌ها سپاس تا رهایی بی‌شرط

 

برقراری حکومت نظامی در تهران و 11 شهر دیگر کشور، کشتار 17 شهریور و بازداشت گروه‌های بزرگی از مردم معترض بار دیگر حکومت را در موضع دفاعی قرار داد و اوضاع را از پیش بد‌تر کرد. عجیب هم نبود. «آشتی ملی» با حکومت نظامی و کشتار و هزاران زندانی سیاسی شعاری به غایت خالی از مفهوم به نظر می‌آمد.

 

صدای انقلاب آنقدر بلند شده بود که نشنیدنش استعداد خاصی می‌خواست. استعدادی که حالا کمتر کسی چون ژنرال غلامرضا ازهاری [یکی از فرماندهان ارتش که پس از شریف‌امامی نخست‌وزیر شد و صدای الله‌اکبر شبانه معترضان را صدای نوار ضبط شده می‌دانست] از آن بهره برده بود. این چنین بود که حکومت برای اعاده حیثیت به ترفندی دیگر روی آورد. ترفندی که نه تنها تصویر نظامی مقتدر را به دست نداد که اوج اضمحلال دیکتاتوری پهلوی را به نمایش گذاشت: آزادی زندانیان...

 

این اولین بار نبود که حکومت پهلوی به آزادی زندانیان دست می‌زد. در سال‌های 53، 54 هم حکومت گروهی از زندانیان سیاسی را از زندان‌ها آزاد کرد، اما به شرط طلب عفو. حبیب‌الله عسگراولادی از اعضای هیات‌های موتلفه درباره این نوع از آزادی‌ها می‌گوید: «در سال 1354 به دلیل اختناق سیاسی جامعه و شرایط نگران‌کننده‌ای که از این اختناق سیاسی احساس می‌شد، دولت آمریکا به شاه فشار آورد که فضای سیاسی را باز کند. لذا رژیم ناگزیر بود تعدادی از زندانیان سیاسی را آزاد کند. به واسطه‌ بعضی از علمای بزرگ سفارش‌هایی از امام(ره) به ما رسید که شما یک مطلب ساده‌ای بنویسید تا آزاد شوید. بنده یک عذرخواهی ساده نوشتم...»

 

افرادی که شامل این گروه از آزادی‌ها می‌شدند، پس از نوشتن عفونامه، به مراسمی برده می‌شدند با عنوان «شاهنشا‌ها سپاس». مراسمی که به نوعی تشکر آن‌ها را از شاه نشان می‌داد. این تصویری بود که شاه در سال 54 از خود می‌ساخت. تصویر حاکمی که آنقدر مقتدر است که در صورت درخواست عفو مخالفان موجودیتش، بی‌هیچ هراسی از عواقب این کار، آنان را آزاد می‌کند. ماجرای آزادی‌های سال 57 اما از این جنس نبود. این آزادی‌ها «بی‌قید و شرط» و «ناگهانی» انجام شد. زندانیانی که در آبان 57 آزاد شدند نه تنها برای نوشتن عفونامه پیشنهادی دریافت نکردند که حتی آزادیشان آنقدر ناگهانی و بی‌مقدمه بود که غافلگیر شدند.

 

 نماز جماعت آیت ا... طالقانی

حسین علایی: می‌خواستند فضا را آرام کنند

حسین علایی، تحلیلگر سیاسی، از سرداران سپاه پاسداران و زندانی سیاسی رژیم پیشین از جمله افرادی بود که در آبان ماه 57 از زندان آزاد شدند. او که در دوران رژیم پهلوی دو بار بازداشت شده بود، درباره دلایل بازداشتش به «تاریخ ایرانی» می‌گوید: «بار اول پس از پایان تظاهرات تاریخی مردم تبریز در روز 29 بهمن ماه سال 1356 بود که توسط ساواک تبریز دستگیر و به ساختمان ساواک منتقل شدم. در آن زمان دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تبریز و در مبارزات اسلامی دانشجویی فعال بودم. مأموران مسلح ساواک پس از اذان صبح روز 30 بهمن ماه با لباس شخصی به دنبال من آمدند و مرا در اتاق 309 خوابگاه شاهید که روبروی درب غربی دانشگاه بود دستگیر و روانه زندان کردند. مدتی در زندان ساواک بودم و در آنجا متوجه شدم که تعداد دیگری از دانشجویان دانشگاه نیز دستگیر شده‌اند. چند هفته بعد و قبل از رسیدن عید نوروز اکثر دانشجویان از جمله من آزاد شدیم. بار دیگر در بهار سال 1357 به دلیل اعتراض به حضور مادر فرح همسر شاه در دانشگاه تبریز توسط گارد دانشگاه به همراه تعداد دیگری از دانشجویان دستگیر شدم که این بار به زندان شهربانی منتقل شدم...»

 

علایی که به هیچ گروه سیاسی خاصی وابسته نبود و به گفته خودش «چون مقلد امام خمینی بودم، راه مبارزه با رژیم سلطنتی را در پیش گرفتم»، درباره اینکه این بازداشت‌ها در ‌‌‌نهایت به صدور چه حکمی علیه او انجامید، می‌گوید: «ما را به دادگاه نبردند ولی گفتند که برای شما وکیل تسخیری گرفته‌ایم و محاکمه خواهید شد. اما این محاکمه با حضور من انجام نشد زیرا آنقدر اعتراضات و تظاهرات مردم اوج گرفته بود و هر روز بر تعداد زندانیان افزوده می‌شد که ظاهرا امکان برگزاری دادگاه را نداشتند. زندان هم آنقدر شلوغ بود که ما را در چند روز اول در راهروهای زندان جای داده بودند و روی زمین سرد می‌خوابیدیم. بعد‌ها که می‌خواستند ما را آزاد کنند، گفتند دادگاه شما را غیابی تشکیل داده‌ایم ولی من از محتوای حکم مطلع نشدم...»

 

29 مهر 1357 (شنبه)Sample Image
 
 ـ اعتصاب کارکنان صنعت نفت
 
 - با اعتصاب همگانی کارکنان و کارمندان صنعت نفت پالایشگاههای سراسر کشور در خطر تعطیل شدن قرار گرفت.
 
3 آبان 1357 (جمعه )
 
آزادی زندانیان سیاسی از جمله آیت الله طالقانی از زندان رژیم پهلوی
 
8 آبان 1357 (دوشنبه)
 
آیت‌الله طالقانی از بند رژیم پهلوی آزاد شدند.
 
10 آبان 1357 (چهارشنبه)
 
 ارتش کنترل تأسیسات نفتی کشور را در دست گرفت.

 

سید محمود در سال 1350 بار دیگر دستگیر و تبعید و هیجده ماه بعد به تهران بازگشت و بار دیگر در سال 1354 زندانی و در آبان 1357 آزاد شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ـ حسب اعتماد امام به ایشان ـ به امامت جمعه تهران منصوب شد و سرانجام در 19 شهریور 1358 چشم از جهان فرو بست.
اهتمام آیت‌الله طالقانی به مبارزه با فساد
آیت‌الله طالقانی از جمله روحانیونی بود که به قول امام خمینی از حبس به حبس دیگر و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود و این حبس‌ها و تبعیدها ناشی از فعالیت‌ها و مبارزات علیه وضع موجود در عصر پهلوی بود. عصری که فساد سیاسی ـ اجتماعی ، اقتصادی ... بر جامعه سایه افکنده بود، به طوری که یکی از مباحث آیت‌الله طالقانی مسأله فساد و گسترش بی‌بند و باری در جامعه بود و در اسناد و مدارک نیز این امر مشهود است.
یکی از اقدامات رژیم پهلوی دین ستیزی و سست کردن اعتقادات دینی جوانان بود که از راه‌های مختلف چون سینماها، نشریات ، کاباره‌ها، پارک‌ها ... صورت می گرفت و آیت‌آلله طالقانی به عنوان یک عالم و مبلغ دینی به وجود سستی و گرایش جوانان به مراکز فساد پی برده بود .
نگاه آیت‌الله طالقانی رژیم پهلوی به هیأت حاکمه
موضوع دیگر قابل توجه، نگاه آیت‌الله طالقانی به رژیم پهلوی و هیأت حاکمه می‌باشد به طوری که بر اساس یکی از گزارش‌های شهربانی کل کشور ، سید محمود عملکرد رژیم پهلوی را زیر سؤال برده است و با کنایه شخص اول مملکت را جنایتکار و هوس پرست و حامی دزدان و فاحشه بین‌المللی قلمداد کرده است و این در حالی است که شاه از سوی دیگر از مردم شهادت می‌گیرد که این کشور اسلامی است.
حدود یک ماه پس از این سخنرانی سید محمود طالقانی دستگیر و بازداشت شد .
در گزارش دیگری آمده است ،آیت‌الله طالقانی در سخنرانی دیگری در تاریخ 5/8/41 که بیشتر جنبه تبلیغاتی و تحریک مردم را داشته وضع حکومت کنونی را استبدادی تلقی نموده و مردم را به عدم اطاعت تشویق کرد و مردم را به بیداری و مبارزه با بی‌عدالتی دعوت نموده است.
به دنبال فعالیت‌های ایشان کلانتری 28 تجریش ناچار شد طی درخواستی جهت جلوگیری از سخنرانی آیت‌الله طالقانی در دهه دوم محرم اقدام نماید که در این درخواست آمده است « .... در مورد سخنان محمود طالقانی واعظ ... مجددا نامبرده ... سخنان تند و اهانت‌آمیزی به دستگاه دولت و هیأت حاکمه ایراد نموده .... به استحضار می‌رساند طبق اطلاع واصله نامبرده خیال دارد در دهه دوم محرم نیز در مسجد همت تجریش سخنرانی نماید که به نظر می‌رسد از نظر حفظ حیثیت دولتی به طور حتم از ادامه سخنرانی نامبرده که موجبات تجری کامل را فراهم نموده است جلوگیری شود».
هنگامی که رژیم مبادرت به بازداشت آیت‌الله طالقانی به همراه مهندس بازرگان و تنی چند از سران نهضت آزادی کرد و آنان را بازداشت کرد جمعی از دانشجویان مسلمان از امام خواستند برای آزادی رهبران نهضت آزادی اقدامی به عمل آورد. امام هم در پاسخ جوانان فرمودند از زندانی بودن آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان افسرده نباشید و تا زندان رفتن نباشد پیروزی هم حاصل نمی‌شود و هدف بالاتر از آزاد شدن عده‌ای است ، هدف اسلام و استقلال مملکت و طرد اسراییل و اتحاد کشورهای اسلامی می‌باشد.
درگزارش دیگری آمده است:
آیت‌الله در یکی از سخنرانی‌های خود در مسجد هدایت ضمن بیان مسائل دینی ، وزیر کشور سابق را احمق و عده‌ای از وکلای سابق را نیز احمق قلمداد نموده است.
پس از سرکوب قیام سال 42 ـ خرداد ـ آیت‌الله طالقانی به ده سال حبس محکوم شد که در اسناد موجود علت بازداشت ایشان اقدام بر ضد امنیت داخلی عنوان شده است. زمانی که آیت‌الله طالقانی در زندان به سر می‌بردند شایعه عدم موافقت ایشان با پیشنهاد فرستادگان محمدرضا شاه مبنی بر آزادی مشروط ایشان در زندان پخش شده بود به طوری که اداره پلیس تهران در خصوص پیشنهاد مذکور چنین گزارشی می‌دهد: «اطلاع واصله حاکی است سید محمود طالقانی پیشنماز مسجد هدایت ... به ده سال زندان محکوم می‌باشد و طرفداران وی شایع کرده ‌اند که به امر شاهنشاه آریامهر چند نفر در زندان با سید محمود طالقانی ملاقات و در مورد آزادی مشارالیه شرایطی پیشنهاد نموده‌اند لکن با آن موافقت نکرده و حاضر نیست با این طریق از زندان آزاد شود».
البته ایشان پس از چند سال در سال 1346 بر اثر فشار افکار عمومی آزاد شدند که سپهبد مبصر رییس شهربانی کل کشور در خصوص محکومیت و چگونگی عفو آیت‌الله طالقانی چنین اعلام می‌کند:
«نامبرده به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی کشور از طرف اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی به ده سال حبس محکوم و از تاریخ 6/11/41 بازداشت بوده به موجب نامه شماره .... اداره مذکور ، بقیه محکومیتش مشمول عفو ملوکانه و روز 3/8/46 از زندان آزاد گردیده ...»
سید محمود طالقانی در ادامه مبارزات علیه رژیم شاه ، دربار را مورد حمله قرار داده به طوری که طی یک اعلامیه محمدرضا شاه را خائن و دربار را جاسوس بیگانه که لانه اسراییل و بهایی است معرفی کرده است.
رژیم ناچار شد که به ایشان تذکر دهد که مطالبی خارج از امور مذهبی و خلاف مصالح مملکت ایراد ننماید و در غیر این صورت از عبور مرور ایشان جلوگیری خواهند شد.
آیت‌الله طالقانی و مسأله نفوذ یهودیان و اسراییل
آیت‌الله سید محمود طالقانی در سخنرانی‌های خود به نفوذ یهودیان در جامعه ایران اشاره نموده و در گزارشی چنین آمده است : «طبق اطلاع واصله ساعت 21 روز جاری آقای سید محمود طالقانی ضمن سخنرانی ... درباره اعمال و خرابکاری یهود اظهار داشته ...این مسخره است در یک کشور اسلامی تمام سرمایه ملت در دست این افراد ... است».
کلانتری 28 تجریش در خصوص سخنرانی سید محمود درباره نفوذ یهود در جامعه ایران چنین گزارش می‌دهد «... آقای سید محمود طالقانی به منبر رفته ... و ضمن سخنرانی به اقلیت یهود در ایران اشاره و شدیدا به آنان حمله نمود و اظهار داشته حکومت‌هایی که به این طبقه کمک می‌کنند دشمن ملت مسلمان می‌باشند و اضافه نمود استعمار شکست خورده به صورت صهیونیسم و صهیونیسم به صورت اسراییل و اسراییل به صورت بهایی‌گری در تمام شئون مملکت تجمع کرده و کشور را به زوال و نیستی سوق می‌دهند و دولت هم اجازه تأسیس سفارت‌خانه به آنها می دهد ودر مجالس آنان شرکت می‌جوید و حتی دکتر ارسنجانی ـ وزیر کشاورزی ـ مستشاران اسراییلی را برای تقسیم املاک اراضی به ایران می‌آورد و به آقای دکتر ارسنجانی باید گفت اگر در مملکت ما مهندس لایق برای کار نبود چرا از سایر کشورهای اروپایی و آسیایی مستشار نیاوردید و از اسراییل برای کشور مسلمان مستشار آوردید ... سپس آیه ای از کلام مجید قرائت و کلمه طاغوت را دیکتاتور معنی و مبارزه علیه دیکتاتوری را جهاد در راه خدا و جزء عبادت بیان کرد...».


اعمال محدودیت‌ها:
سرانجام رژیم پهلوی آیت الله طالقانی را به خاطر فعالیت‌ها گسترده طی بخشنامه‌ای جزء وعاظ ممنوع‌المنبر قرار داد
و مولوی رییس پلیس تهران هم در خصوص سخنرانی ایشان ـ با وجود اینکه آیت‌الله طالقانی ممنوع‌المنبر بوده ـ چنین گزارش می‌دهد:
«طبق گزارش منطقه 3 اطلاعاتی ساعت 24 ... 18/8/50 آقای سید محمود علایی طالقانی پیشنماز مسجد هدایت به استناد بخشنامه شماره ... جزء وعاظ ممنوع‌المنبر می‌باشد ، در مسجد مذکور به منبر رفته ... و در حضور عده‌ کثیری که اکثرا از طبقات جوان و دانشجویان بوده‌اند مطالبی ایراد نموده است ... ».
اداره اطلاعات شهربانی هم در مکاتبه‌ای با سازمان اطلاعات و امنیت کشور در خصوص لزوم جلوگیری از سخنرانی ایشان در مسجد فوق‌الذکر چنین عنوان می‌کند: «نامبرده بالا کرارا در مسجد هدایت نسبت به مأمورین انتظامی اهانت و مبادرت به ایراد اظهاراتی بر خلاف مصالح مملکت می‌نماید چون در نظر است از ورود مشارالیه به مسجد جلوگیری شود خواهشمند است دستور فرمایید نظریه آن سازمان را در این مورد به شهربانی کل اعلام دارند».

آیت الله طالقانیعکسی جالب از آیت ا... طالقانی و فرزند امام که کمتر دیده اید


نظر
شهادت شهید حسن آقاسی‌ زاده شعرباف (1366ش)
شهادت شهید حسن آقاسی‌ زاده شعرباف  (1366ش)

شهادت شهید حسن آقاسی‌ زاده شعرباف (1366ش)

شهید حسن آقاسی‌زاده شعرباف در اول فروردین‌ماه سال 1338ش در مشهد مقدس چشم به جهان هستی گشود. از کودکی علاقه زیادی به شرکت در مجالس مذهبی داشت. به‌همین خاطر اکثر مسائل رساله حضرت امام خمینی (ره) را حفظ بود. در زمان اوج‌گیری انقلاب به‌علت توزیع اعلامیه‌های امام (ره) در میان مردم، توسط ساواک بازداشت شد. او که دوران تحصیل را با نمرات عالی گذرانده بود، با پیشنهاد آموزش و پرورش و با کسب اجازه از نماینده امام (ره) در قم، جهت ادامه تحصیل عازم کانادا شد و با رتبه‌ای عالی موفق به دریافت مدرک کار‌شناسی ارشد مهندسی راه و ساختمان و پل‌سازی از دانشگاه «تورنتو» گردید. حسن در کانادا فعالیت چشمگیری در انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان داشت. در سال 1361ش به ایران بازگشت و وارد نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. آقاسی‌زاده شعرباف به‌دلیل لیاقت و ابراز شایستگی در معاونت فنی و مهندسی قرارگاه خاتم‌الانبیاء سپاه پاسداران مشغول انجام وظیفه شد، پس از مدتی، مأمور تأسیس قرارگاه‌های «صراط‌المستقیم» و «خاتم‌الانبیاء» گشت. حسن از ابتدای ورود به جبهه‌های حق علیه باطل تا هنگام شهادت، در 2400 پروژه کوچک و بزرگ از خط مقدم تا عقبه شهر‌ها، شرکت داشت. وی در تاریخ بیست و هشتم مهرماه سال 1366 هجری شمسی، ندای حق را لبیک گفته به دیدار یزدان شتافت.



شهادت شهید عباسعلی فیض ‌اللهی آذر (1362ش)
شهادت شهید عباسعلی فیض ‌اللهی آذر  (1362ش)

شهادت شهید عباسعلی فیض ‌اللهی آذر (1362ش)

شهید عباسعلی فیض‌اللهی آذر در سال 1330ش در شهرستان اردبیل پا به عرصه هستی نهاد. کودکی را در سایه‌سار نگاه مهربان خانواده سپری کرد و در کنار ایشان، به آموختن علم پرداخت. عباسعلی تحصیلاتش را تا پایان سال سوم راهنمایی ادامه داد؛ سپس در دوران جوانی در سال 1352ش در رادیو و تلویزیون واحد اردبیل استخدام شد. زمانی‌که امام امت (ره) قیام تاریخی خود را علیه ظلم آغاز کرد، در جرگه یاوران ایشان قرار گرفت. با حمله رژیم بعثی به ایران، عباسعلی مشتاقانه به جبهه‌های نور علیه ظلمت شتافت و مردانه با دشمن جنگید. آرپی‌جی‌زن دلاور عرصه‌های ایثار، در عملیات‌های بسیاری حماسه آفرید و سرانجام در تاریخ بیست و هشتم مهرماه سال 1362 هجری شمسی در عملیات والفجر 4 در سن سی و دو سالگی بر اثر اصابت ترکش به لقاء‌الله پیوست. از او دو فرزند به یادگار ماند. پیکر پاک شهید عباسعلی فیض‌اللهی آذر را در گلزار شهدای اردبیل به خاک سپردند.

نظر

زندگینامه شهید مصطفی احمدی روشن

تهیه کنندگان ویژه نامه :


مصطفی احمدی روشن در 17 شهریور 1358 چشم به جهان گشود.

در سال 1377 در رشته مهندسی شیمی وارد دانشگاه صنعتی شریف می شود.

وی از بسیجیان فعال بود و در دوران دانشجویی به عنوان معاون فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه شریف فعالیت می نمود.

شهید احمدی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بوده است.

در سال 1381 در رشته مهندسی شیمی موفق به دریافت مدرک کارشناسی گردید.

وی دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می رفته است. این شهید که به عنوان استاد دانشگاه نیز فعالیت می کرد دارای چندین مقاله ISI به زبان های انگلیسی و فارسی بوده است.

شهید احمدی روشن عضو هیئت مدیره یکی از شرکت های تامین کالای نیروگاه هسته ای نطنز اصفهان بود که در زمینه تهیه و خرید تجهیزات هسته ای فعالیت داشت.

این شهید بزرگوار در هنگام شهادت معاون بازرگانی سایت نطنز بوده است. معاون بازرگانی سایت نطنز شخصی شوخ و باصفا و در عین حال در مدیریت جدی و قاطع بوده است.

به گفته دوستان وی، شهید احمدی روشن فردی ولایتمدار، اخلاق مدار و شوخ طبع بود، شهادت آرزوی شهید احمدی روشن بود، او از شهادت نمی ترسید و امروز به آرزویش رسید.
شهید احمدی همیشه می گفت دعا کنید تا من شهید شوم و اگر شهید شدید دست من را هم بگیرید.

شهید احمدی دارای روحیه بسیجی و جهادی بود. او فردی خاص بود و دشمنان خوب فهمیدند که چه کسی را ترور کنند. وی اهل نماز اول وقت بود. ایشان دارای پشتکار بالا، پرتوان، پرتلاش، پرانرژی و توانمند در عرصه اجرایی و علمی بود. او در خط ولایت و سرسپرده بود، همیشه می گفت دعا کنید مثل ابراهیم مالک اشتر نشوم و مختار را تنها نگذارم. شهید احمدی در راهپیمایی عظیم 9 دی حضور داشت و یک ولایتمدار به معنای واقعی بود، او شیفته رهبر معظم انقلاب اسلامی بود.

شهید احمدی روشن صبح چهار شنبه 21 دی ماه 90 بر اثر انفجار یک بمب مغناطیسی در خودروی خود در میدان کتابی ابتدای خیابان گل نبی تهران بدست عوامل استکبار به شهادت رسید.

از شهید احمدی روشن یک فرزند به نام "علی" به یادگار مانده است.

 

 

 

شهید احمدی روشنعکسی که شاید کمتر دیده شده

 

پیام سراسر شور، محبت و بصیرت‌افزای حضرت‌عالی در رابطه با شهادت سرباز صراط مستقیم ولایت، دانشمند جوان ایران اسلامی، مصطفای شما موجب تسلّی خاطر و آرامش قلبی خانواده و بستگان گردید.اعتقاد راسخ داریم شجره طیبه انقلاب اسلامی، این یادگار حضرت امام (ره) بار دیگر با تأسی از مکتب سیدالشهدا علیه‌السلام، یکی از ثمرات جاودان خود را تقدیم اسلام عزیز کرد.

 


 


نظر

«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان مىکشید.»
 «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مى بینى و دشمن تو را نمى بیند.»

 (سردار شهید رحیم آنجفى)

 

 

حضرت امام خمینی (ره):


اسلام در وقتی که ظهور کرد در جزیرتالعرب‚ بانوان حیثیت خودشان را پیش مردان از دست داده بودند‚ اسلام آنها را سربلند و سرافراز کرد‚ اسلام آنها را با مردان مساوی کرد. عنایتی که اسلام به بانوان دارد بیشتر از عنایتی است که بر مردان دارد. مردان بر ملت ها حق دارند و زن ها حق بیشتر دارندزن ها مردان شجاع را در دامن خود بزرگ می کنند. قرآن کریم انسان ساز است و زن ها نیز انسان ساز‚ وظیفه زن ها انسان سازی است. اگر زن های انسان ساز از ملت ها گرفته بشود‚ ملت ها به شکست و انحطاط مبدل خواهند شد‚ شکست خواهند خورد‚ منحط خواهند شد. زن ها هستند که ملت ها را تقویت می کنندشجاع می کنند. (صحیفه نور ج 11 صفحه 253 تاریخ: 12/11/58)

* * * * * * *

همانطوری که مرد در همه شئون دخالت دارد‚ زن هم دخالت دارد‚ همانطوری که مرد باید از فساد اجتناب کند‚ زن هم باید از فساد اجتناب کند. زن ها نباید ملعبه دست جوان های هرزه بشوند‚ زن ها نباید مقام خودشان را منحط کنند و خدای ناخواسته بزک کرده بیرون بیایند و در انظار مردم فاسد قرار بگیرند. زن ها باید انسان باشند‚ زن ها باید تقوا داشته باشند‚ زن ها مقام کرامت دارندزن ها اختیار دارند‚ همانطوری که مردها اختیار دارند. خداوند شما را با کرامت خلق کرده است‚ آزاد خلق کرده است. خداوند همانطوری که قوانینی برای محدودیت مردها در حدود اینکه فساد بر آنها راه نیابد دارد‚ در زن ها هم دارد. همه برای صلاح شماست‚ همه قوانین اسلامی برای صلاح جامعه است. آنها که زن ها را می خواهند ملعبه مردان و ملعبه جوان های فاسد قرار بدهند. خیانتکارند. زن ها نباید گول بخورند‚ زن ها گمان نکنند که این مقام زن است که باید بزک کرده بیرون برود‚ با سر باز و لخت. این مقام زن نیست‚ این عروسک بازی است‚ نه زن. زن باید شجاع باشد‚ زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت بکند. زن آدم ساز است‚ زن مربی انسان است.(صحیفه نور ج 11 صفحه 253 تاریخ: 12/11/58)

* * * * * * *

نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است برای اینکه زنان‚ بانوان علاوه بر اینکه خودشان یک قشر فعال در همه ابعاد هستند قشرهای فعال را در دامن خودشان تربیت می کنند. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است و از خدمت همه کس بالاتر است و این امری است که انبیا می خواستند و می خواستند که بانوان قشری باشند که همه آنها تربیت کنند جامعه را و شیرزنان و شیرمردانی به جامعه تقدیم کنند.(صحیفه نور ج 14 صفحه 130 تاریخ:59/12/25 )

* * * * * * *

این ولادت با سعادت[ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها] در زمان و محیطی واقع شد که زن به عنوان یک انسان مطرح نبود و وجود او موجب سرافکندگی خاندانش در نزد اقوام مختلف جاهلیت به شمار می رفت. در چنین محیط فاسد و وحشتزاییپیامبر بزرگ اسلام دست زن را گرفت و از منجلاب عادات جاهلیت نجات بخشید. و تاریخ اسلام گواه احترامات بی حد رسول خدا صلی الله علیه و آله به این مولود شریف است‚ تا نشان دهد که زن‚ بزرگی ویژه ای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد‚ کمتر نیست. پس این روزروز حیات زن و روز پایه گذاری افتخار و نقش بزرگ او در جامعه است.(صحیفه نور ج 14 صفحه 201 تاریخ 4/2/60)

* * * * * * *

 امام در پاسخ خبرنگاران و بانوان محجبی که درباره میزان حجاب در ایران از ایشان سؤال کردند؛ فرمودند: «آرى در اسلام زن باید حجاب داشته باشد، ولى لازم نیست که چادر باشد. بلکه زن مى‏تواند هر لباسى را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند. ما نمى‏توانیم و اسلام نمى‏خواهد که زن به عنوان یک شى ء و یک عروسک در دست ما باشد. اسلام مى‏خواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانى جدى و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمى‏دهیم تا زنان فقط شیئى براى مردان و آلت هوسرانى باشند
صحیفه نور ج‏5

 

 

 

 

حضرت ایشان با خبر شدند که در سواحل دریا بی بندوباری و اختلاط صورت می گیرد برآشفته شده و فرمود: «براى اینکه اسلام جلوى شهوات را مى‏گیرد؛ اسلام نمى‏گذارد که بروند توى این دریاها شنا کنند. پوستشان را مى‏کند! ...که بعد از اینکه مى رفتند زن و مرد در دریا، زنها همان طور و همان طور مى‏آمدند توى شهر! مردم هم جرأت نمى‏کردند حرف بزنند. امروز اگر یک همچو چیزى بشود، اینها را ما خواهیم تکلیفشان را معین کرد. و دولت هم معین کرد.

 البته دولت [به‏] طورى که وزیر کشور گفتند، گفتند ما جلویش را گرفتیم. اگر نگیرند، مردم مى‏گیرند. مگر مازندرانیها مى گذارند یا رشتیها مى‏گذارند که باز کنار دریاشان مثل آن وقت باشد؟ مگر بندر پهلوى‏اى‏ها (بندر انزلى) مرده‏اند که زن و مرد با هم در یک دریا بروند و مشغول عیش و عشرت بشوند! مگر مى‏گذارند اینها را؟ تمدنهاى اینها این است.

 آزادى‏اى که آنها مى‏خواهند همین. این جور آزادى! بروند قمار بکنند و با هم بشوند و با هم [سرگرم عیش و نوش‏] بشوند آزادى در حدود قانون است. اسلام از فسادها جلو گرفته. و همه آزادیها را که مادون فساد باشد داده. آنى که جلو گرفته فسادهاست که جلویش را گرفته است. و ما تا زنده هستیم نمى‏گذاریم این آزادیهایى که آنها مى‏خواهند، تا آن اندازه‏اى که مى‏توانیم، آن آزادیها تحقق پیدا کند. » صحیفه نور، ج‏8، ص: 339



نظر

شهید حنیف ( بخش ثابت )

سردارسرتیپ پاسدار شهید نبی الله شاه مرادی( حنیف)

معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه

سردارسرتیپ پاسدار شهید نبی الله شاه مرادی( حنیف)

سردار سرتیپ پاسدار شهید نبی الله شاه مراد( حنیف) فرزند غلامعلی در سال 1341، در شهرستان چادگان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد .دارای تحصیلات کارشناسی علوم سیاسی بود.
شهید شاه مرادی در تاریخ 4/7/58 وارد سپاه شد.


این شهید عزیز مسئولیت های مهمی را در طول خدمت مخلصانه اش به عهده گرفت. مسئولیت هایی همچون مسئول اطلاعات سپاه فریدن، مسئول اطلاعات سپاه فلاورجان، مسئول اطلاعات سپاه داران، فرمانده سپاه فریدن منطقه اصفهان، فرمانده مرکز اطلاعات 124 انبیاء و در نهایت معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه. 

سر انجام در 19 دیماه1384 و در آستانه روز عرفه و در حالی که با سردار احمد کاظمی فرمانده نیروی زمینی سپاه و جمعی از بهترین دوستان قدیمی خود عازم منطقه شمال‌غرب بودند، در سرزمین مهدی باکری در منطقه‌ای که پیش از بیست و دو سال از عمر خود را وقف خدمت در آنجا نموده بود، در اثر سانحه سقوط هواپیما به فیض شهادت رسید

شهید وارسته و با تقوی برادر نبی الله شاه مرادی روحیه تعهد، پشتکار، مدیریت در انجام ماموریت‌های محوله، اشرافیت و تسلط بسیار خوب به امور اطلاعاتی بود و کوله‌باری از تجربه را که نتیجه حضور 140 ماهه ایشان در جبهه و مناطق بحرانی کردستان بود به همراه داشت.

سردار شهید نبی الله شاهمرادی

 

خلاصه سوابق شهید:

  • مسئول اطلاعات سپاه فریدن
  • مسئول اطلاعات سپاه فلاورجان
  • مسئول اطلاعات سپاه داران
  • فرمانده سپاه فریدن اصفهان
  • فرمانده مرکز اطلاعات 124 انبیاء
  • معاون اطلاعات قرارگاه حمزه سیدالشهداء از سال69
  • مسوول اطلاعات عملیات قرارگاه نصر از سال80
  • فرمانده قرارگاه نصر
  • معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

 

آثار سردار شهید نبی الله شاهمرادی (حنیف) در یک نرم افزار جامع

روح الله شاهمرادی، در خصوص فعالیت های برادرش در زمان جنگ و بعد از آن گفت: عمده فعالیت های این شهید در زمینه حفاظت اطلاعات بود، بنابراین نمی توان در زمینه کاریش چندان صحبت کرد.

خاطرات، عکس ها، فیلم ها و سخنرانی های سردار شهید نبی الله شاهمرادی( حنیف)، معاون پیشین اطلاعات نیروی زمینی سپاه پاسداران که در حادثه سقوط هواپیمای «فالکن» به شهادت رسید،به صورت نرم افزار جامع تهیه می شود. روح الله شاهمرادی، برادر سردار شهید نبی الله شاهمرادی ( حنیف) با اعلام این خبر در خصوص فعالیت های برادرش در زمان جنگ و بعد از آن گفت: عمده فعالیت های این شهید در زمینه حفاظت اطلاعات بود، بنابراین نمی توان در زمینه کاریش چندان صحبت کرد. وی افزود: برادرم به مدت دو تا چهار سال در کردستان خدمت کرد و سابقه درخشانی در این استان دارد، وی از زمان پیروزی انقلاب اسلامی کمیته دفاع شهری در منطقه فریدن را تشکیل داد و زمانی که دیپلم گرفت و سپاه شکل یافت، به عنوان مسئول سپاه منطقه فریدن معرفی و سپس به منطقه غرب کشور اعزام شد. روح الله شاهمرادی اظهار داشت: تا بعد از قبول قطعنامه، در این منطقه ماندگار شد و مسئولیت های مختلفی از جمله مسئولیت اطلاعات قرارگاه حمزه، مسئولیت اطلاعات سپاه فریدن و مسئولیت اطلاعات سپاه فلاورجان را عهده دار بود. از سال 67 تا 69 به فریدن برگشت و دوباره به منطقه غرب رفته و از سال 69 تا 79 در این منطقه خدمت کرد. وی علت عمده فعالیت این شهید در منطقه غرب کشور را مسائل کاری و تخصصی عنوان کرد و افزود: فعالیت های نظامی و اطلاعاتی، نیروهای مخصوص به خود را می خواهد و عمده فعالیت سردار شاهمرادی به دلیل علاقه و برخورداری از تجربه، معطوف به غرب کشور بود. برادر سردار شهید شاهمرادی به ذکر خاطراتی به نقل از عشایر منطقه غرب که در زمان جنگ با این شهید آشنا بودند، پرداخت و افزود: یکی از کردهای عشایر تعریف می کرد که در اول انقلاب، سه سال در کوه ها فراری بوده است، ولی نوع برخورد و رفتار شهید شاهمرادی موجب شده بود تا دست از مخالفت با نظام بردارد و پاسدار نظام جمهوری ایران شود. وی افزود: حسن خلق، تدبیر و مدیریت شهید شاهمرادی و نوع بینش استراتژیک وی به مسائل موجب شده بود تا کردهایی که قبیله به قبیله با یکدیگر می جنگیدند، اختلافات خود را کنار گذاشته و حافظ انقلاب و نظام شوند.





نظر

شهادت آیت الله حاج سید مصطفی خمینی

اوّل آبان 1356

 

سید مصطفی در آذر 1309 شمسی، در قم متولد شد. و تحصیلات ابتدایی رادر مدرسه های «باقریه» و «سنایی» به پایان رساند. سپس، به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و در سال 1330، سطح را به پایان رسانید و در درس خارج امام قدس سره و آیت الله بروجردی قدس سره حضور یافت و دیری نپایید که به درجه ی اجتهاد رسید و از تقلید بی نیاز شد. از دیگر اساتید او در علوم اسلامی، علاّمه طباطبایی، آیات عظام داماد، شیخ مرتضی حائری، سید محمد باقر سلطانی، شهید صدوقی، حاج شیخ محمد جواد قزوینی و سید ابوالحسن قزوینی هستند.

دوران مبارزات

شهید در سال 1341، همراه با امام قدس سره به مبارزه با رژیم برخاست و در پیشبرد نهضت اسلامی نقش به سزایی ایفا کرد. در سال 1342، در دورانی که امام قدس سره در قیطریه ی تهران زیر نظر بودند، رییس وقت شهربانی کل کشور (سپهبد نصیری) او را به شهربانی جلب و هشدار داد که اگر از فعالیت های سیاسی و مبارزاتی دست نکشد، تحت پیگرد قرار می گیرد. امام قدس سره در روز چهارم آبان 1343، علیه لایحه کاپیتولاسیون سخنرانی کردند و در این سخنرانی، ضمن برملا کردن خیانت رژیم در تصویب این لایحه، تکلیف خود و ملت ایران را با رژیم های امریکا، اسرائیل و همچنین با دست نشانده ی آنان، محمدرضا پهلوی یکسره کردند. در تاریخ 13 آبان همان سال امام قدس سره را شبانه دستگیر و به ترکیه تبعید کردند. حاج سید مصطفی از این وحشیگری رژیم که نمونه ی آن را نیز به چشم دیده بود، سخت بر آشفت و به خیابان آمد و با سیل خروشان مردم خشمناک قم به طرف بیوت آیات عظام به راه افتاد و همگام با مردم قهرمان قم با فریاد اعتراض خویش، جوّ رعب و وحشت را شکست و از مراجع وقت خواستار اقدام برای آزادی امام قدس سره شد. ساواک دستور جلب ایشان را به شهربانی قم صادر کرد. مأموران رژیم زمانی که حاج آقا مصطفی در بیتِ آیت الله العظمی مرعشی نجفی قدس سره به گفتگو با ایشان مشغول بود، یورش بردند و ایشان را دستگیر کردند و مدت 57 روز در زندان قزل قلعه و اغلب در سلول انفرادی زندانی کردند. در تاریخ 8 دی 1343، از زندان آزاد و در 13 دی که تنها پنچ روز از آزادی او می گذشت، به دنبال استقبال چشمگیر مردم از آن عالم مجاهد، مأموران رژیم به خانه ی او در قم یورش بردند و بار دیگر او را دستگیر نمودند. این یورش وحشیانه مایه ی بیم و هراس همسر آن بزرگوار و سقط جنین او گردید. سرانجام نیز روز 14 دی او را از ایران به ترکیه تبعید کردند.

 

تبعید به عراق (نجف اشرف)  

در 13 مهر 1344، امام قدس سر ه و فرزندش از ترکیه به عراق برده شدند و روز 23 مهر 1344، در نجف سکونت گزیده و بی درنگ درس و بحث را آغاز کردند و حاج آقا مصطفی افزون بر حضور در درس امام قدس سره، شخصاً به تدریس پرداخته و شاگردان فاضلی پرورش دادند.

آیت الله سید مصطفی در کنار برنامه های درسی و علمی، با راه ها و شیوه های نوینی، مبارزه با شاه را دنبال کرد و مشاوری برجسته و متعهد برای امام قدس سره بود. در 21 خرداد 1348، به دنبال یک سلسله فعالیت ها و کوشش هایی در راه برانگیختن آیت الله حکیم قدس سره علیه رژیم ضدّ اسلامی عراق، بعثی ها او را دستگیر و به بغداد بردند. رییس جمهور آن روز عراق (احمد حسن البکر) به وی هشدار داد در صورت ادامه ی فعالیت بر ضدّ حکام بغداد، با واکنش شدیدی روبرو خواهد شد.

شهادت

آیت الله سید مصطفی خمینی، در نیمه ی شب یکشنبه اول آبان 1356، به شکل مرموزانه ای به شهادت رسید. در پی شهادت او، امام قدس سره در یادداشتی چنین مرقوم کردند:

بسمه تعالی

انا لله و انا الیه راجعون

در روز یکشنبه نهم شهر ذی القعدة الحرام 1397، مصطفی خمینی نور بصرم و مهجه ی قلبم دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد.

اللهم ارحمه و اغفر له و اسکنه الجنّة بحقّ اولیائک الطّاهرین علیهم الصّلوة و السّلام.

 با انتشار خبر، حوزه ی نجف در هاله ای از غم و اندوه فرو رفت. درس ها تعطیل شد و روحانیت به سوگ نشست. جنازه آن شهید توسط یاران و شاگردان او به کربلا برده شد. در این مراسم جمعیت انبوهی شرکت کردند و جنازه را با آب فرات غسل داده و در محل خیمه گاه امام حسین علیه السلام کفن کردند و پس از طواف در حرم مطهر حضرت سید الشهداء علیه اسلام و حضرت عباس علیه السلام، به نجف بازگرداندند و روز بعد جنازه ی آن شهید از مسجد بهبهانی (واقع در بیرون دروازه ی نجف) با شرکت انبوهی از علما، فضلا، طلاب، کسبه، اصناف و دیگر اهالی نجف به طرف صحن مطهر علوی تشییع شد. امام قدس سره در مسجد بهبهانی حضور یافت و پس از توقفی کوتاه و خواندن فاتحه، با قامتی استوار به خانه بازگشت و در مراسم تشییع و خاکسپاری شرکت نکرد. در هنگان تشییع جنازه، بازار نجف یکپارچه تعطیل شد. آیت الله خویی قدس سره در صحن مطهر امام علی علیه السلام، بر جنازه ی شهید نماز خواند و در کنار مقبره ی علامه حلی قدس سره به خاک سپرده شد.

شب هنگام امام خمینی قدس سره پس از زیارت حرم مطهر حضرت علی علیه السلام به سراغ فرزند عارف، عالم و مجاهد که در دل خاک آرمیده بود، رفت و با چهره ای باز و آرام نخست برای یکایک عالمانی که در آن مقبره دفن شده اند، اعلام قرائت فاتحه کردند و در پایان، از حاضران خواستند برای مصطفایش طلب مغفرت کنند و در آن لحظه که همه ی چشم ها اشک ریزان بود، امام قدس سره از سر قبر فرزندش برخاست و بدون کوچکتری آزردگی و گرفتگی از حاضران تشکر کرد و از آن جا بیرون رفت.

تأثیر شهادت آیت الله بر نهضت اسلامی

این شهادت، نهضت اسلامی پانزده ساله ی ایران را جان تازه ای بخشید، به گونه ای که یکباره فراگیر و به شکل انقلابی طوفان زا و کاخ برانداز در آمد.

البته شناخت و بررسی انگیزه ها و علل پیروزی انقلاب به مطالعات و تحقیقات گسترده ای نیاز دارد، اما به شکل کوتاه و گذرا علل و عوامل فراگیری نهضت امام قدس سره، در پی شهادت حاج سید مصطفی را می توان این گونه بر شمرد:

 

 

1- برگزاری مراسم بزرگداشت در بیشتر نقاط کشور: اصحاب مسجد و محراب در پی دریافت خبر شهادت مظلومانه ی مجتهدی که مایه ی امید برای اسلام و ایران بود،  سخت به خشم آمدند و نتیجه گیری کردند که رژیم شاه با دست زدن به این جنایت،انتقام کینه توزانه ای از امام قدس سره، آن هم در دیار غربت و در تبعید گرفته است. از این رو مصمم شدند که دستکم با برپایی مراسم سوگواری با رهبر و امام امت همدردی کنند. رژیم شاه برای آن که خود را بی طرف وانمود کند، از برپایی مراسم جلوگیری نکرد و کوشید که خود را بی تفاوت بنمایاند. کارشناسان رژیم می پنداشتند شور و هیجانی که کشور را فرا گرفته، به دنبال برپایی مراسم فروکش می کند و این مراسم سوپاپ اطمینانی است که از انفجار پیشگیری خواهد کرد! غافل از ان که این مراسم با آن گستردگی مایه ی آگاهی، رشد سیاسی و جرأت و جسارت بیشتر مردم و هر چه فروزان تر شدن آتش خشم و قهر آنان خواهند شد، خشم و خروشی که کنترل ناشدنی است و مراسم بزرگداشت تا چهلم شهادت او به طور پیوسته در استان ها، شهرها و شهرستان ها تداوم یافت. در این مجالس گویندگان مذهبی و مجاهدان روحانی با بهره گیری از فرصت به دست آمده در تببین خط و اندیشه ی امام قدس سره و نمایاندن هرچه بیشتر ماهیت ضدّ اسلامی شاه و انگیختن توده ها بر ضدّ هیأت حاکمه ی خود کامه و وابسته به بیگانه، داد سخن دادند و با آوردن نام خمینی، آفریننده ی حماسه ها، شورش ها و خیزش ها، چهره ی جامعه را دگرگون کردند . از روز اول آبان ماه 1356، یکباره نام و یاد امام قدس سره در فضای پهناور ایران طنین افکندو شور و شوق نوینی در دل ها پدید آورد.

2- به صحنه آمدن مردم: ملت در طی نهضت اسلامی ایران در سنگر مسجد رشد سیاسی و آگاهی دینی بایسته ای یافته و به اسلام ناب محمدی تا اندازه ای شناخت پیدا کرده بودند و برای دست زدن به خیزشی همگانی، آمادگی کامل داشتند. برگزاری مراسم بزرگداشت، این مجال را به مردم داد تا آنچه را که در مکتب انقلابی اسلام آموخته بودند به کار بندند و نفرت و بیزاری خود را از رژیم شاه اعلام کنند. مردم در این مراسم تنها به اظهار وفاداری و ابراز احساسات نسبت به امام قدس سره بسنده نکردند، بلکه با دست زدن به تظاهرات خیابانی و درگیری با پلیس، زمینه ی فراگیری انقلاب اسلامی را فراهم کردند. قیام خونین 19 دی 1356، در واقع اوج این تظاهرات و راه پیمایی مردمی بود.

 

3- رهبری های داهیانه ی امام قدس سره: از سال 1341، که نهضت اسلامی آغاز شد، امام قدس سره همواره با راهنمایی ها و رهنمودهای سازنده و حیات بخش خود، ملت ایران را به سوی نور و روشنایی و حرکت و خروش پیش می بردند و به آنان آگاهی و بینش می دادند. این رسالت را در تبعیدگاه ترکیه و نجف نیز پی گرفتند. در ترکیه با نگارش کتاب تحریرالوسیله و آوردن یک سلسله احکام سیاسی و انقلابی اسلام در این کتاب، راه مبارزه، حرکت و خیزش را به ملت های مسلمان نشان دادند. در نجف نیز با تدریس و بخصوص بحث ولایت فقیه یا حکومت اسلامی و با اعلامیه ها و سخنرانی های خود در فرصت های مناسب، نهضت اسلامی را تداوم بخشیدند و به رشد سیاسی مردم کمک کردند. در آن برهه ی حساس که ملت ایران از شهادت آیت الله سید مصطفی، خشمگین بودند، امام قدس سره دریافتند که اجتماعات بزرگی در نقاط مختلف کشور به این مناسب برپاست و گرم نگه داشتن این اجتماعات وبهره گیری شایسته از آن تنها با رهبری های حکیمانه امکان پذیر است. از این رو با یک سلسله اعلامیه ها و سخنرانی ها کوشیدند، این اجتماعات بزرگ سیاسی را گسترش دهند و با مغتنم شمردن فرصت پیش آمده، نگذارند مشعلی که با شهادت فرزندشان فروزان شده به خاموشی گراید.

4- اتحادو یگانگی: با این شهادت اتحاد چشمگیر و کم نظیری در ملت پدید آمد. عموم مردم، روحانیون، دانشگاهیان، سازمان ها و گروه های سیاسی و ...، یکپارچه پشت سر امام قدس سره به حرکت در آمدند که این خود از مهمترین عوامل در پیروزی انقلاب است.

پیام امام خمینی قدس سره

امام قدس سره در پیامی خطاب به ملت ایران، فرمودند:

این طور قضایا مهم نیست، خیلی پیش می آید، برای همه ی مردم پیش می آید و خداوند تبارک و تعالی الطافی دارد به ظاهر و الطافی خفیه است. یک الطاف خفیه ای خدای تبارک و تعالی دارد که ما علم به آن نداریم اطلاعی بر او نداریم، و چون ناقص هستیم از حیث علم، از حیث عمل از هر جهتی ناقص هستیم. از این جهت در این طور اموری که پیش می آید جزع و فزع می کنیم، صبر نمی کنیم، این برای نقصان معرفت ماست به مقام باری تعالی. اگر اطلاع داشتیم از آن الطاف خفیه ای که خدای تبارک و تعالی نسبت به عبادش دارد و «انه لطیف علی العباد» و اطلاع بر آن مسایل داشتیم، در این طور چیزهایی که جزیی است و مهم نیست، آن قدر بی طاقت نبودیم، می فهمیدیم که مصالحی در کار است، یک الطافی در کار است، یک تربیت هایی در کار است.

تألیفات شهید

شهید دارای آثار و تألیفات زیادی است که این آثار نشانگر عظمت علمی و فکری است. در این خصوص مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی قدس سره می گویند: «اجازه بفرمایید در این مورد مقدمه ای عرض کنم و آن این است که معمولاً افراد در بازدهی علمی و اجتماعی و یا تخصصی خودشان نیازمند به طی مراحلی هستند که بعد از آن مراحل می توانند تز و یا اجتهاد خود را در معرض بهره برداری دیگران قرار دهند که متأسفانه ایشان، پس از اتمام مراحل لازم و در آغاز تقریر و بیان نظریات علمی و اجتهادی خود به شهادت می رسد و در عین حال کتابهایی از ایشان باقی مانده است...»

تألیفات آن مرحوم عبارتند از:

1- القواعد الحکمیه (حاشیه بر اسفار که مخطوط می باشد).

2- کتاب البیع (دوره ی کامل مباحث استدلالی بیع در سه جلد).

3- تحریرات فی الاصول (از اول اصول تا استصحاب تعلیقی).

4- شرح زندگانی ائمه معصومین علیها السلام تا زندگانی امام حسین علیه السلام.

5- مستند تحریر الوسیله.

6- تعلیقه ای بر عروة الوثقی.

7- تفسیر قرآن الکریم در سه جلد.

8- مبحث اجاره.

9- کتاب الاصول.

10- القواعد الرجالیه.

11- کتابی در مبحث نکاح.

کاسه های غم و اندوه

مهدی خویی

نبض زمان در خلوت سحر به تندی می تپید و خورشید از ترس حادثه، یارای برآمدن نداشت که ناگاه با گلبانگ توحید، محراب عشق در نمازش فرو ریخت و نسیمی از خون در کوچه های شهر وزید و زمین، زیر گام های آسمان لرزید.

آه، خدای من! چه دردناک بود آن روز! گویی تمام آفرینش بر شانه های زمین روان بود و تمام هستی در این غم گریان. آری، ابرمردی که اضطراب خواب دشمنان بود و آرامش حیات مردمان، می رفت تا به ابدیت بپیوندد و به ضیافت عرش درآید؛ مردی از جنس آسمان که بر خاک زمین سر می سایید و با شمشیرش حقیقت را آبیاری می کرد و غبار غم را از دیدگان کودکان یتیم می شست و در آه دردمندان می گداخت.

آزاد مردی که فریاد عدالتش، خواب شب زیستان را می ربود و وسعت شجاعتش دشمنان را در هاله ای از مرگ می نشاند، اینک می رفت تا در غروب غم هایش بنشیند و این سیاره خاکی را سرشار از تهی نماید.

آه! نمی دانم که در پردازش هستی چه رازی نهفته که خوبان همیشه قرین غمند؛ آخر این همه شجاعت و نام آوری و این همه غربت و خانه نشینی؛ دلیر مردی که باب فتح جنگ ها بود و خیبرشکن نبردها، جور زمانه این گونه او را غریب نخلستان ها کرده بود و غارتگران، میراثش را به تارج برده بودند و علی، این اسطوره تاریخ، برای آرامش امت، دم نمی زد و شبانگاهان راز دلش را با چاه می گفت و طرح اندوهش را در آب می انداخت.

آه، خاموش مشو ای شمع که پروانه بی تو می سوزد، اما علی را یارای ماندن نیست. می دانم، خوب می دانم اینک علی از سست پیمانان کینه توز خسته و رنجیده است و دیدگانش بهانه آسمان را می گیرند و رخ رنگ پریده و لبان خسته اش، زیر شعاعی از خون به روی شهادت تبسم می زنند. آخر زندگی علی، حدیث درد و رنج بود؛ حیاتی که اشک یتیم و آه دردمندی، او را سخت می آشفت؛ حال چگونه دنیاطلبی زراندوزان زاهدنما را ببیند و دم نزند؟ هرگز! هرگز! عدالت علی، این گونه زندگی را تاب نمی آورد، اما افسوس، کوفه و کوفی اندیشان، عدالت علی را تاب نیاوردند و علی را به عدالتش سرزنش می کردند!

هنوز فریادهای رعدآسای علی در گوش زمان طنین انداز است که جماعت خواب زده کوفه را خطاب می کرد که نفرین باد بر شما کوفیان! از سرزنش های بسیار شما خسته شده ام. آیا به جای زندگی جاوید قیامت، به زندگی زودگذر دنیا رضایت داده اید؟

ای مرد نمایان نامرد! ای کودک صفتان بی خرد! چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی دیدم و هرگز نمی شناختم.

خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پرخون و سینه ام از خشم شما مالامال است. کاسه های غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید.

 

 


نظر
رحلت فقیه جلیل و عالم بزرگوار آیت‏اللَّه "ابوالفضل خوانساری نجفی" (1380 ش)
رحلت فقیه جلیل و عالم بزرگوار آیت‏اللَّه "ابوالفضل خوانساری نجفی" (1380 ش)

رحلت فقیه جلیل و عالم بزرگوار آیت‏اللَّه "ابوالفضل خوانساری نجفی" (1380 ش)

آیت‏اللَّه شیخ ابوالفضل خوانساری در سال 1295 ش (1334ق) در اصفهان به دنیا آمد. پدرش از شاگردان با سابقه آخوند خراسانی و شیخ حسن ممقانی بود. آیت‏اللَّه خوانساری پس از فراگیری مقدمات در زادگاهش، در 20 سالگی به دلیل آزار و اذیت حکومت پهلوی، برای تحصیلِ سطوح بالاتر، راهی نجف اشرف گردید. ایشان در نجف از محضر درس آیات عظام: سیدابوالقاسم خویی، سیدمحسن حکیم، محمدحسین غروی اصفهانی و میرزا باقر زنجانی بهره‏مند گردید و پس از 16 سال اقامت، در 36 سالگی به علت بیماری ریوی به ایران مراجعت نمود. آیت‏اللَّه خوانساری سپس در محضر آیت‏اللَّه بروجردی به شاگردی نشست و به مدارج بالایی در علم دست یافت. این عالم بزرگوار با آغاز دوران مبارزه امام خمینی(ره) علیه طاغوت، به پشتیبانی از نهضت اسلامی پرداخت و نقش مؤثری در سال‏های تبعید حضرت امام ایفا نمود. آیت‏اللَّه خوانساری پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان نماینده امام و امام جمعه اراک، راهی آن شهر گردید و به مدت سیزده سال در این سنگر خدمت کرد. این عالم فرزانه سرانجام در 21 مهر 1380 برابر با 25 رجب 1422 ق در 85 سالگی دار فانی را وداع گفت و در حرم مطهر حضرت معصومه(س) دفن گردید.


درگذشت دکتر غلامحسین مصاحب، ادیب، نویسنده و صاحب دایرة المعارف مصاحب (1358ش)
درگذشت دکتر غلامحسین مصاحب، ادیب، نویسنده و صاحب دایرة المعارف مصاحب  (1358ش)

درگذشت دکتر غلامحسین مصاحب، ادیب، نویسنده و صاحب دایرة المعارف مصاحب (1358ش)

غلام‌حسین مصاحب (زاده 1289 تهران - درگذشته? 21 مهر 1358) ریاضی‌دان و دانشنامه‌نویس ایرانی بود. به سبب کوشش‌های او در راه ترویج ریاضیات جدید در ایران وی را «پدر ریاضیات جدید» در ایران می‌دانند. غلام‌حسین مصاحب در سال 1289 در تهران در خانواده‌ای اهل علم و ادب به دنیا آمد. خاندان مصاحب در نایین از دوران صفویه به این سو شناخته‌شده هستند و چند تن رجال ادب و هنر از این خاندان برخاسته‌اند، از جمله ملا مصاحب که در عصر شاه عباس شاعری بنام بود. پدربزرگ او، میرزا غلامعلی، خوشنویس، پدرش طبیب و مادرش شاعر بود. دکتر غلامحسین مصاحب در مهر 1345 مؤسسه? ریاضیات را در دانشسرای عالی (بعداً دانشگاه تربیت معلم) با مجوز شورای مرکزی دانشگاه‌ها تأسیس کرد. هدف این مؤسسه تربیت مدرسان ریاضی برای دانشگاه‌های کشور بود، و با کوشش‌های مداوم دکتر مصاحب 70 نفر مدرس ریاضی دانشگاهی در آن مؤسسه تربیت شدند، و نیز کتابخانه? تخصصی مؤسسه? ریاضیات در کشور بی‌نظیر بود. مؤسسهً ریاضیات از سال 1363 با ضوابط جدید به پذیرش دانشجو برای دوره‌های عالی ریاضی پرداخت، و درسال 1376 مؤسسه? ریاضیات به مؤسسه تحقیقات ریاضی دکتر غلامحسین مصاحب تغییر نام یافت.